بریدههایی از کتاب کفش باز
۴٫۱
(۴۲۴)
مطالعهکردن دربارهی خود، همان فراموشکردن خود است.
میشه گفت کتابخون
به مردم نگو کارها را چگونه انجام دهند تنها به آنها بگو چه کاری کنند و بعد ببین که نتیجه چگونه تو را متعجب خواهد کرد.
میشه گفت کتابخون
به حقیقت عشق بورز؛ اما خطاها را ببخش.
میشه گفت کتابخون
اگر زیبایی مطلق را به دست آورید، بهترین آفریدهی خدا را به دست آوردهاید.
میشه گفت کتابخون
حقیقت غیرخطی است. نه آیندهای در کار است و نه گذشتهای. همهچیز اکنون است.
میشه گفت کتابخون
اولینبار بود میفهمیدم در دنیا همه ما را دوست نخواهند داشت یا نخواهند پذیرفت و اینکه غالباً درست در لحظهای ما را کنار میگذراند که بیشتر از همیشه نیازمند پذیرشیم.
میشه گفت کتابخون
آسانترین راه برای آنکه بفهمی واقعاً چه احساسی در مورد کسی داری این است که با او خداحافظی کنی.
مهریار
سرنوشت او این نبود که مددکار اجتماعی باشد. او به این دنیا نیامده بود که مشکلات مردم را حل کند. او ترجیح میداد روی پاهای آنها متمرکز باشد.
کاربر ۱۵۳۰۵۶۲
در مسیر بازگشت به پورتلند، غرق در فکر موفقیت ناگهانیام در فروش بودم. من نتوانسته بودم دایرةالمعارف بفروشم و از آن نفرت هم داشتم. در فروش اوراق بهادار اندکی بهتر بودم؛ اما در درون خودم احساس خستگی مرگآوری میکردم. پس چرا فروش کفشها اینقدر متفاوت بود؟ فهمیدم به این علت بود که این یکی فروش نبود. من دویدن را باور داشتم. باور داشتم که اگر مردم هر روز از خانه بیرون بزنند و چند مایلی بدوند، دنیا جای بهتری خواهد شد و باور داشتم که این کفشها برای دویدن انتخاب بهتری بود. مردم که این باور درونی مرا احساس میکردند، دلشان میخواست سهمی از آن داشته باشند.
با خودم گفتم، باور. باور مقاومتناپذیر است.
کاربر ۱۵۳۰۵۶۲
من نتوانسته بودم دایرةالمعارف بفروشم و از آن نفرت هم داشتم. در فروش اوراق بهادار اندکی بهتر بودم؛ اما در درون خودم احساس خستگی مرگآوری میکردم. پس چرا فروش کفشها اینقدر متفاوت بود؟ فهمیدم به این علت بود که این یکی فروش نبود. من دویدن را باور داشتم
کاربر ۱۵۳۰۵۶۲
حجم
۴۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
حجم
۴۹۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۰ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان