بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بارون درخت‌نشین | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بارون درخت‌نشین

بریده‌هایی از کتاب بارون درخت‌نشین

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۸۷ رأی
۴٫۲
(۸۷)
همبستگی و سازمانیابی انسان را نیرومند می‌کند، توانایی و استعداد هرکس را شکوفا می‌سازد، و شادی و شوری را به وجود می‌آورد که در زندگی تکروانه به ندرت حس می‌شود
m
باید بگویم که با همه آن تجهیزات رزمی‌اش، همچنان مادر بود و دلشوره و بیتابی همه مادران را داشت؛ می‌شد گفت که با آن ژنرال بازی می‌کوشد خود را آرامش دهد، یا این که آن ادهای سپاهیانه دستاویزی است که نمی‌گذارد رنج و غصه از پا درش آورد. در نهایت زن ضعیفی بود و تنها ابزار دفاعی که داشت همان ژنرال بازی بود که از فون کورتویتس به ارث برده بود.
mahsa
نیروهای نظامی، با هر فکر تازه‌ای هم که از راه برسند، چیزی جز خرابی به‌بار نمی‌آورند. ــ بله. ما هم خیلی خرابی به‌بار می‌آوریم، امّا هیچ فکر تازه‌ای همراه خودمان نیاورده‌ایم...
"هلاله"
همیشه فکر کرده بودم که او دوست ندارد تنها بمیرد.
"هلاله"
ــ عشق فقط زمانی ممکن است که آدم خود خودش باشد، با همه نیرویش!
"هلاله"
هرگز ندانستم که کوزیمو چگونه می‌توانست شور و دلبستگی‌اش به زندگی اجتماعی را با گرایش همیشگی‌اش به گریز از جامعه آشتی بدهد؛ و این یکی از شگرف‌ترین ویژگیهای او بود.
"هلاله"
دیگر هیچ چیز نمی‌توانست پیش بیاید، مگر بدترین چیزها.
"هلاله"
هرگز ندانستم که کوزیمو چگونه می‌توانست شور و دلبستگی‌اش به زندگی اجتماعی را با گرایش همیشگی‌اش به گریز از جامعه آشتی بدهد؛ و این یکی از شگرف‌ترین ویژگیهای او بود.
"هلاله"
«کسی که دیوار می‌کشد جدایی می‌اندازد».
"هلاله"
ــ فکر نمی‌کنی که عشق باید به معنی ازخودگذشتگی مطلق باشد، یعنی که آدم باید خودش را به‌حساب نیاورد؟
"هلاله"
گرچه از نیرو و اعتماد به خویشتنی که عشق به او داده بود به خود می‌بالید امّا می‌دید که دیگر به بسیاری چیزها علاقه ندارد؛ درمی‌یافت که بدون ویولتا زندگی برایش مزه‌ای ندارد و هرچه می‌کند نمی‌تواند به چیزی جز ویولتا بیندیشد. هرچه بیشتر می‌کوشید به دلبستگی‌ها و خوشی‌های ساده و بی‌پیرایه گذشته دست یابد و حضور شورانگیز ویولتا را فراموش کند جای خالی او را بیشتر حس می‌کرد و آتش انتظارش افروخته‌تر می‌شد.
"هلاله"
سرانجام، پس از عمری که وقف ایمان خود کرده بود درگذشت بی‌آن که به درستی بداند به چه چیزی باید ایمان می‌داشت ــ ا مّا تا واپسین لحظه زندگی کوشید ایمانش راسخ باشد.
"هلاله"
سرانجام، پس از عمری که وقف ایمان خود کرده بود درگذشت بی‌آن که به درستی بداند به چه چیزی باید ایمان می‌داشت ــ ا مّا تا واپسین لحظه زندگی کوشید ایمانش راسخ باشد.
"هلاله"
عشقش به درختان، مانند همه عشقهای راستین، اغلب با سنگدلی و حتی بیرحمی همراه بود. تن درخت را می‌برید و زخمی می‌کرد تا آن را نیرومندتر و زیباتر کند.
"هلاله"
آزمندیشان آنان را از آینده‌نگری باز می‌داشت، توانایی دل بستن به هیچ‌چیز، حتی به منافع راستین خودشان را نیز نداشتند.
"هلاله"
هنگامی که آدمی تنها و تکرو زندگی می‌کند، فقط یک جنبه انسانهای دیگر را می‌بیند، جنبه‌ای که آدمی را وامی‌دارد همواره بهوش باشد و حالتی دفاعی به خود بگیرد
"هلاله"
هنگامی که آدمی تنها و تکرو زندگی می‌کند، فقط یک جنبه انسانهای دیگر را می‌بیند، جنبه‌ای که آدمی را وامی‌دارد همواره بهوش باشد و حالتی دفاعی به خود بگیرد
"هلاله"
شوق کوزیمو به دیدن او نیز فروکش کرد. آنگاه بود که او را دید.
"هلاله"
شور این کار را داشت و از هوش لازم برای آن برخوردار بود. امّا توانایی انجام هیچ‌کاری را نداشت؛ نیرویش به جویباری می‌مانست که هرز برود و پس از اندک راهی در دل خاک ناپدید شود.
"هلاله"
در آنجا کسانی را می‌دید که هرگز در جای دیگر نمی‌دیدیم.
"هلاله"

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰
۳۰%
تومان