بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بارون درخت‌نشین | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بارون درخت‌نشین

بریده‌هایی از کتاب بارون درخت‌نشین

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۸۷ رأی
۴٫۲
(۸۷)
شاید هیچ درختی به اندازه گردو درخت نیست! با چه نیرو و اطمینانی درخت بودن خودش را به رخ می‌کشد! با چه پشتکاری قد برمی‌افرازد و سخت و سنگین می‌شود؛ پشتکاری که در برگ برگش پیداست...
"هلاله"
یعنی دوست توست؟ با هم بازی کرده‌اید؟ ــ بعضی وقتها بله، بعضی وقتها نه. ــ چرا بعضی وقتها نه؟ ــ بعضی وقتها چون من دلم نمی‌خواسته، بعضی وقتها چون او دلش نمی‌خواسته.
"هلاله"
کوزیمو گفت: ــ یک نجیب‌زاده، چه بالای درخت و چه روی زمین، در هرحال نجیب‌زاده است به شرطی که رفتارش درست باشد.
"هلاله"
هربار که می‌خواست کسی را به سختی سرزنش کند به او شما می‌گفت. اما آن‌بار، شمایش نشانه دوری و جدایی بود.
"هلاله"
دستخوش شور و هیجان شگرفی بود که آدمی پس از نخستین پیروزی بزرگ زندگیش حس می‌کند، هنگامی که بهای پیروزی را می‌شناسد و می‌داند که از آن پس باید پیگیرانه بر یک راه پیش رود، و حتی فکر شکست را نپذیرد.
"هلاله"
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود.
"هلاله"
هنوز عشق را نمی‌شناخت. بی‌شناخت عشق، تجربه‌های دیگر به چه کار می‌آید؟ بدون شناختن مزه زندگی، به خطر انداختن آن چه سودی دارد؟
مرتضی
برای هر مادری بسیار سنگین است که فرزندی چنین شگرف داشته باشد، فرزندی که همه احساسهای یک زندگی معمولی را یکپارچه به دور اندازد؛ امّا مادرمان سرانجام برآن شد که کوزیمو را همانگونه که بود بپذیرد، و این را بسیار زودتر از ما کرد
starlight
سالهای سال است که من در این کارم، این کار وحشتناک، یعنی جنگ.... و تا آنجا که می‌توانم از خودم مایه می‌گذارم... همه این کار را هم برای آرمانی می‌کنم که حتی برای خودم نمی‌توانم توجیهش کنم...
میم ___ لام
هرگز هیچ تهدیدی نمی‌کرد: آدمی نبود که با دستاویزهای احساساتی باجگیری کند. هرآنچه را که شهامت انجامش را داشت می‌کرد... و اگر به زبان می‌آورد که کاری را خواهد کرد، به این معنی بود که آن را از همان زمان آغاز کرده است.
میم ___ لام
نگاهش به گونه‌ای آن دشت پست و بلند را درمی‌نوردید که گویی آرزو داشت هرگز خط افق را نبیند و می‌خواست سرزمینهای بسیار دور از آنجا را نیز تماشا کند. آن حالت نگاه کردن او نخستین نشانه راستین رنج دربه‌دری بود
میم ___ لام
مردمانی که برای آرمانی نه چندان روشن و مشخص مبارزه می‌کنند مجبورند برای جبران گنگی و سستی انگیزه‌هایشان ظاهری بسیار جدی به خود بدهند.
میم ___ لام
با خود اندیشیدم که همه‌مان همواره دور از پدرمان زندگی کرده بودیم؛ و آن فاصله چه از بالای درختان و چه از روی زمین یکی بود.
میم ___ لام
سرانجام، همان گونه که زندگی کرده بود درگذشت: با دلی پر از حسرت و کینه و ذهنی انباشته از خیال و وسواس.
میم ___ لام
ــ نام و نشانم را از یاد نبرده‌ام، پدر گرامی. ــ کاری می‌کنی که لایق این نام و نشان باشی؟ ــ هرچه از دستم بربیاید می‌کنم تا لایق اسم و مشخصات انسان باشم.
میم ___ لام
کوزیمو بعدها به این نکته پی برد که هنگامی که دیگر مسأله‌ای همگانی در میان نیست انجمنها مفهوم خود را از دست می‌دهند و در این صورت تنها بودن بهتر از رهبر بودن است.
میم ___ لام
سرانجام، پس از عمری که وقف ایمان خود کرده بود درگذشت بی‌آن که به درستی بداند به چه چیزی باید ایمان می‌داشت ــ ا مّا تا واپسین لحظه زندگی کوشید ایمانش راسخ باشد.
میم ___ لام
چرا رنجم می‌دهی؟ ــ چون دوستت دارم. آنگاه او خشمگین می‌شد. ــ نه. دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را می‌خواهیم نه رنجش را. ــ وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را می‌خواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج. ــ پس، تو به عمد مرا رنج می‌دهی؟ ــ بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.
کاربر نیوشک
مردمان اومبروزا آن را می‌دیدند و دلشان پر از درد می‌شد، به سیه‌روزی خود می‌اندیشیدند و فکر شورش به سرشان می‌زد. خلاصه این که ما نیز انگیزه‌های بسیاری برای انقلاب داشتیم. افسوس که در فرانسه نبودیم!
Elen
عشق فقط زمانی ممکن است که آدم خود خودش باشد، با همه نیرویش!
مهسا

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰
۳۰%
تومان