بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بارون درخت‌نشین | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب بارون درخت‌نشین اثر ایتالو کالوینو

بریده‌هایی از کتاب بارون درخت‌نشین

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۸۶ رأی
۴٫۲
(۸۶)
سرانجام، پس از عمری که وقف ایمان خود کرده بود درگذشت بی‌آن که به درستی بداند به چه چیزی باید ایمان می‌داشت ــ ا مّا تا واپسین لحظه زندگی کوشید ایمانش راسخ باشد.
Claire
چگونه می‌توان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگی کرد؟ چگونه می‌توان هم به زندگی آدمیان و قراردادهای دیرینه آن پشت پا زد و هم برای آنان، و به کمک خودشان، زندگی نو و نظم نوینی را جستجو کرد؟ بارون روندو به این پرسش‌ها پاسخ می‌گوید. پاسخی نه با وعظ و نظریه‌پردازی که با خود زندگی‌اش، با شیوه زیستنش می‌آموزد که برای آدم همه چیز شدنی است؛ تنها به این شرط که بخواهد و بهای آن را بپردازد.
کاربر ۲۶۰۹۷۵۳
دوره «روشنایی» است، دورانی است که خرد بر جهان فرمان می‌راند و نوآورانی با تیغ تیز دانایی به ستیز با باورهای کهنه برمی‌خیزند، دوره جوششها و خیزشهایی است که باید انسانی نو از آن زاییده شود.
Widasha
خلاصه این که ما نیز انگیزه‌های بسیاری برای انقلاب داشتیم. افسوس که در فرانسه نبودیم! در این کشور همواره به علت توجه می‌شود و هرگز به معلول نمی‌پردازند.
elnazvakili
مادر سرگرم تماشای آن حباب‌ها بود که اتاق را از رنگین‌کمان پر می‌کرد. ــ چکار دارید می کنید؟ این را با همان لحنی می‌گفت که در کودکی‌مان به کار می‌برد و از ما خرده می‌گرفت که چرا بازیهایی می‌کردیم که به نظر او بیش از اندازه بچگانه و بیهوده بود. با این همه، چنین می‌نمود که شاید برای نخستین بار از بازی ما خوشش آمده است. حباب‌های صابون تا نزدیک چهره‌اش می‌رسید؛ آنها را فوت می‌کرد و می‌ترکاند و لبخند می‌زد. حبابی میان دو لبش نشست و همان‌جا ماند، نترکید. زنها و من روی بستر خم شدیم. کاسه از دست کوزیمو افتاد. مادر مرده بود.
pegahl
شورش را با متر و ذرع اندازه نمی‌گیرند. حتی یک راه چند وجبی هم می‌تواند راه بدون بازگشت باشد.
Moti
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود.
Moti
می‌کوشیدم بدانم حال کسی که در چند قدمی‌ام، چیزی جز شب در پیرامون خود ندارد و دستخوش باد و آن آواهاست چگونه است؛ کسی که هیچ یار آشنایی جز تنه درختی ندارد که در دهلیزهای بیشمار آن سوی پوست زبرش حشره‌ها در پیله‌های خود خفته‌اند.
Moti
پیشتر گفتم که عادت داشتیم ساعتهای درازی را بالای درختان بگذرانیم، و این را مانند بسیاری از کودکان دیگر برای کندن میوه‌ها یا یافتن لانه پرندگان نمی‌کردیم، بلکه انگیزه‌مان لذتی بود که از دست یافتن به بلندترین و دشوارترین شاخه‌ها می‌بردیم، و از هر چه بالاتر رفتن، و جای خوبی پیدا کردن و نشستن و دنیای پایین را تماشا کردن، و داد زدن بر سر کسانی که از پایین می‌گذشتند و لودگی کردن.
Moti
دور دور سلطنت‌طلبان و یسوعیان است. از آرمانهای دوران جوانی ما، از عصر پرستش دانش و آگاهی، از امیدهای بزرگ سده هجدهم جز خاکستری به‌جا نمانده است.
Nilloo Co
ــ بله... جنگ... سالهای سال است که من در این کارم، این کار وحشتناک، یعنی جنگ.... و تا آنجا که می‌توانم از خودم مایه می‌گذارم... همه این کار را هم برای آرمانی می‌کنم که حتی برای خودم نمی‌توانم توجیهش کنم...
Nilloo Co
دیوانگی، چه خوب و چه بد، نوعی نیروی طبیعی است. ولی ابلهی چیزی جز سستی و درماندگی نیست و به کاری نمی‌آید.
Nilloo Co
هر تب و تابی، از نیاز ژرف‌تری خبر می‌دهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است.
Nilloo Co
بعدها به این نکته پی برد که هنگامی که دیگر مسأله‌ای همگانی در میان نیست انجمنها مفهوم خود را از دست می‌دهند و در این صورت تنها بودن بهتر از رهبر بودن است.
Nilloo Co
این را می‌دانست که همبستگی و سازمانیابی انسان را نیرومند می‌کند، توانایی و استعداد هرکس را شکوفا می‌سازد، و شادی و شوری را به وجود می‌آورد که در زندگی تکروانه به ندرت حس می‌شود: شادی پی بردن به این نکته که مردمان بسیاری هستند که همه خوب و درستکار و کارآمدند و می‌توان به آنان اعتماد کرد.
Nilloo Co
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود.
Nilloo Co
بسیار دیده شده است که مردمانی که برای آرمانی نه چندان روشن و مشخص مبارزه می‌کنند مجبورند برای جبران گنگی و سستی انگیزه‌هایشان ظاهری بسیار جدی به خود بدهند.
سعید حسین پور
آنچه اکنون در سرزمین ما می‌روید نارون و بلوط و سندیان نیست، افریقا و استرالیا و امریکا و هند است که ریشه می‌دواند و شاخه می‌گسترد. درختان قدیم به سوی بلندیها پس نشسته‌اند: زیتونها بر تپه‌ها و کاجها و شاه‌بلوطها بر کوهها می‌رویند. بر کناره دریا، آنچه به چشم می‌آید سرخی اکالیپتوسها و انجیرهای تنها و غول‌آسای استرالیاست، و نخلهای بلند و بی‌شاخه صحرایی که میهمان‌نوازی نمی‌دانند.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
و هیچ‌چیز از آنچه را که او هرشب حس می‌کرد در نمی‌یافتیم: کار پیگیر چوب که با تک تک یاخته‌هایش دایره نشان‌دهنده عمر درخت را بزرگتر و بزرگتر می‌کند؛ تکه‌های کپک نمناک که با وزش نسیم شمال پهن‌تر می‌شود؛ لرزش پرندگان خفته‌ای که سر خود را در نرم‌ترین گوشه بال خود فرو می‌کنند؛ بیداری کرم در درون پیله و سر برآوردن جوجه زاغ از تخم. در سکوت شب لحظه‌ای فرا می‌رسد که دسته‌ای از آواهای ریز و گنگ چون غُباری به گوش می‌نشیند: غارغاری وزق زقی و شرشر آبی و سایش گذرایی در لابه‌لای علفها و آوای پایی روی خاک و سنگریزه و جیرجیر زنجره‌ها که بر همه آواهای دیگر چیره می‌شود.
فائزه
هر تب و تابی، از نیاز ژرف‌تری خبر می‌دهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است. نیاز کوزیمو به داستان‌گویی نیز نشان می‌داد که او چیز دیگری را جستجو می‌کند. هنوز عشق را نمی‌شناخت.
معصوم زاده

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
تومان