بریدههایی از کتاب بارون درختنشین
۴٫۲
(۸۷)
هرچه از دستم بربیاید میکنم تا لایق اسم و مشخصات انسان باشم.
مهسا
و چنان شد که دیگر کوزیموی تازهای نمیتوانست بالای درختان گشت و گذار کند.
مهسا
ــ نه. من خودم همه بچههای میوهدزد را میشناسم! با من دوستند! پابرهنهاند و پیرهنشان پاره پاره است. نه پاتاوه دارند و نه کلاه گیس!
کاربر ۷۳۷۹۷۱۳
کت سبز کوتاه که پشت آن چین میخورد،
کاربر ۷۳۷۹۷۱۳
وقتی که خوب خسته شدی تصمیمت عوض میشود!
کوزیمو از بالای درخت گفت:
ــ دیگر هیچوقت تصمیمم عوض نمیشود.
ــ وقتی آمدی پایین، نشانت میدهم!
ــ باشد، امّا من دیگر پایین نمیآیم.
کوزیمو این را گفت و روی حرفش ایستاد.
کاربر ۷۳۷۹۷۱۳
هر تب و تابی، از نیاز ژرفتری خبر میدهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است. نیاز کوزیمو به داستانگویی نیز نشان میداد که او چیز دیگری را جستجو میکند. هنوز عشق را نمیشناخت. بیشناخت عشق، تجربههای دیگر به چه کار میآید؟ بدون شناختن مزه زندگی، به خطر انداختن آن چه سودی دارد؟
Nazanin
هر تب و تابی، از نیاز ژرفتری خبر میدهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است.
razism
از آزادیی برخوردارید که ما خواسته نخواسته آن را با اجباری که خودمان دچارش هستیم مقایسه میکنیم.
razism
عشقی که کوزیمو آن همه انتظارش را داشت غافلگیرانه به سراغش آمده بود، و بس زیباتر از آنی بود که او میپنداشت... از همه شگفتتر اینکه میدید عشق چیز سادهای است. و در آن هنگام میپنداشت که همواره چنین خواهد بود.
blueneda
بیشناخت عشق، تجربههای دیگر به چه کار میآید؟
blueneda
سرانجام، پس از عمری که وقف ایمان خود کرده بود درگذشت بیآن که به درستی بداند به چه چیزی باید ایمان میداشت ــ ا مّا تا واپسین لحظه زندگی کوشید ایمانش راسخ باشد.
Claire
چگونه میتوان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگی کرد؟ چگونه میتوان هم به زندگی آدمیان و قراردادهای دیرینه آن پشت پا زد و هم برای آنان، و به کمک خودشان، زندگی نو و نظم نوینی را جستجو کرد؟ بارون روندو به این پرسشها پاسخ میگوید. پاسخی نه با وعظ و نظریهپردازی که با خود زندگیاش، با شیوه زیستنش میآموزد که برای آدم همه چیز شدنی است؛ تنها به این شرط که بخواهد و بهای آن را بپردازد.
کاربر ۲۶۰۹۷۵۳
دوره «روشنایی» است، دورانی است که خرد بر جهان فرمان میراند و نوآورانی با تیغ تیز دانایی به ستیز با باورهای کهنه برمیخیزند، دوره جوششها و خیزشهایی است که باید انسانی نو از آن زاییده شود.
Widasha
بسیار دیده شده است که مردمانی که برای آرمانی نه چندان روشن و مشخص مبارزه میکنند مجبورند برای جبران گنگی و سستی انگیزههایشان ظاهری بسیار جدی به خود بدهند.
Anonymous
اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم، در صورت نیاز آنها باید آنچه را که بلدم در اختیارشان بگذارم. به نظر من، فرماندهی یعنی همین.
Anonymous
همبستگی و سازمانیابی انسان را نیرومند میکند، توانایی و استعداد هرکس را شکوفا میسازد، و شادی و شوری را به وجود میآورد که در زندگی تکروانه به ندرت حس میشود: شادی پی بردن به این نکته که مردمان بسیاری هستند که همه خوب و درستکار و کارآمدند و میتوان به آنان اعتماد کرد.
Anonymous
هنگامی که آدمی تنها و تکرو زندگی میکند، فقط یک جنبه انسانهای دیگر را میبیند، جنبهای که آدمی را وامیدارد همواره بهوش باشد و حالتی دفاعی به خود بگیرد
Anonymous
کارهای برجستهای که آدمی به پیروی از وسوسهای درونی میکند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بیمعنی جلوه میکند و پست و بیمقدار میشود.
Anonymous
خلاصه این که ما نیز انگیزههای بسیاری برای انقلاب داشتیم. افسوس که در فرانسه نبودیم! در این کشور همواره به علت توجه میشود و هرگز به معلول نمیپردازند.
elnazvakili
شورش را با متر و ذرع اندازه نمیگیرند. حتی یک راه چند وجبی هم میتواند راه بدون بازگشت باشد.
Moti
حجم
۲۳۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۳۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰۳۰%
تومان