بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟ | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟ اثر مهدی  رضایی

بریده‌هایی از کتاب چه کسی از دیوانه‌ها نمی‌ترسد؟

نویسنده:مهدی رضایی
انتشارات:نشر افکار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۴۲۱ رأی
۳٫۹
(۴۲۱)
هر چند که دیگران همیشه می‌ترسند که نکند بهشان بگویند دیوانه اما من ترسی ندارم. حتا از دیوانگی خودم لذت هم می‌برم. اگر لازم باشد روی کاغذ می‌نویسم و پایش را امضا هم می‌کنم.
remedy
همه‌ی آدم‌ها دیوانه‌اند. فقط نوع دیوانگی آن‌ها فرق می‌کند. شاید همین حرفم کافی است که دیگران بفهمند که خودم چقدر دیوانه‌ام
هیچکسان
من نصف عمرم را در روستا توی پهن طویله‌ها زندگی کردم. کارم تمیز کردن طویله بود. همان جا هم مشق‌هایم را می‌نوشتم. باور می‌کنی؟ اما زندگی در طویله من را گاو نکرد. نمی‌دانم این‌ها کجا زندگی می‌کنند که اندازه‌ی گاو هم نمی‌فهمند.
مهدی
خواسته یا ناخواسته به این دنیا آمده‌ایم. به این دنیای بی‌ارزش.
نآزنین
در کشور ما هم که از بچه‌های شب‌شاش تا پیرزن‌های بی‌دندان، حرف سیاسی می‌زنند.
AS4438
دیوانه‌ی آنم که گیر بدهم به مردمِ الاغ و نفهم و بی‌شعور. دیوانه‌ی آنم که گیر بدهم به مردمی که به باورها خیانت می‌کنند. دیوانه‌ی آنم که گیر بدهم به مردمی که به خودشان یا همسرشان خیانت می‌کنند. دیوانه‌ی آنم که حتا به خودم هم گیر بدهم و بگویم الاغ درست فکر کن، درست رفتار کن. حالا فقط خسته‌ام.
Mathilda
وقتی کسی را می‌بینم که رفتار و حرف‌هایش شبیه عاقل‌ها نیست در چشمش زل می‌زنم و می‌گویم دیوانه!
💜
من می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها، اما نمی‌توانی جلو حقیقت را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند. کاوه گلستان
💜
به خودت نگاه کن. یک جسم از گوشت و استخوان و رگ و پی. همین و مغزی که هدیه شده به تو برای فکر کردن. اگر قدرت داری اگر پول داری اگر مقام داری و هنوز نمی‌دانی که همه‌ی این‌ها بازی است و آ‌ن‌قدر مغرور شده‌ای که فکر می‌کنی زمانه به دست توست، بازنده‌ی واقعی تویی
Saba^
من پرروتر و سمج‌تر از این حرف‌ها هستم
kian.nzb
من می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها، اما نمی‌توانی جلو حقیقت را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند. کاوه گلستان
mahla{یک کنکوری}
اگر خدا بعضی از خصلت‌ها را در وجود زن نمی‌گذاشت به نظرم دنیا زمان آدم و حوا به پایان می‌رسید.
Ali
در زندگی مهم این است که به بن‌بست نخوری. همیشه باید یا راهی پیدا کرد یا راهی ساخت. ا
مندوستدارکتابم
من که چند کلاس سواد بیشتر ندارم به خدا بیشتر از این‌ها حالی‌ا‌م می‌شود. من نصف عمرم را در روستا توی پهن طویله‌ها زندگی کردم. کارم تمیز کردن طویله بود. همان جا هم مشق‌هایم را می‌نوشتم. باور می‌کنی؟ اما زندگی در طویله من را گاو نکرد. نمی‌دانم این‌ها کجا زندگی می‌کنند که اندازه‌ی گاو هم نمی‌فهمند. احترام و حرف درست و حسابی هم که هیچ. این‌ها می‌خواهند بشوند دکتر و مهندس‌های آینده؟ این‌ها می‌خواهند این مملکت را اداره کنند؟
Sheida
می‌گوید: چه شوهر گلی دارم من. چرا من فقط زمانی شوهر گلی هستم که چیزی برایش می‌خرم؟ چرا همین که مثل آدم زندگی می‌کنم شوهر گلی نیستم؟
zkye_ndi
این دنیا به نظرم به خاطر این رو به فناست که آن‌هایی که باید رسم انسانیت و عشق و خداپرستی را به مردم یاد بدهند خفه شده‌اند یا خفه‌شان کرده‌اند. بعد دیگران که جای این آدم‌ها را خالی می‌بینند، می‌شوند کاسه‌ی داغ‌تر از آش و همه جا هستند و مدعی همه چیز حتا خدا بودن. این‌ها هستند که این زندگی را بی‌ارزش می‌کنند. ذهنی خالی از خدا. ذهنی خالی از عشق. یک زندگی سراسر بی‌ارزش و پوچ.
zkye_ndi
می‌گویند حیوان‌ها همنوع خود را نمی‌خورند، مگر در زمان نیاز، برای زنده ماندن. اما حالا انسان‌ها با شادی همدیگر را می‌خورند.
هنرمند هنردوست
همه‌ی آدم‌ها دیوانه‌اند. فقط نوع دیوانگی آن‌ها فرق می‌کند. شاید همین حرفم کافی است که دیگران بفهمند که خودم چقدر دیوانه‌ام.
s:sh
برای شناختن خدا و عشق هم بدانید کجا می‌روید و از چه کسی راهش را می‌پرسید. چه بسا انسان‌هایی که در پی خدا بودند و در جهنم خودشان گرفتار شدند. چه بسا انسان‌ها که پی عشق بودند و به نفرت رسیدند.
ali karegaran
همه‌ی آدم‌ها دیوانه‌اند. فقط نوع دیوانگی آن‌ها فرق می‌کند. شاید همین حرفم کافی است که دیگران بفهمند که خودم چقدر دیوانه‌ام. هر چند که دیگران همیشه می‌ترسند که نکند بهشان بگویند دیوانه اما من ترسی ندارم. حتا از دیوانگی خودم لذت هم می‌برم. اگر لازم باشد روی کاغذ می‌نویسم و پایش را امضا هم می‌کنم.
پریا:)

حجم

۲۵۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۲۵۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
رایگان