بریدههایی از کتاب اعتراف
۴٫۳
(۱۱۲)
من در جستجوی ایمان بودم تا نیروی زندگی را بیابم و آنان در جستجوی راهی بودند تا عبادات خود را به بهترین وجه در چشم دیگران به جای آورند.
znhosein
فقط مشاهده کردم که هر حاکمی خود را دارای بهترین حکومت جهان میشناسد و هر مذهبی خود را والاترین مذاهب تلقی میکند و معتقد است که دیگران راه راست را نیافتهاند.
znhosein
برای رسیدن به حقیقت ایمان جدایی از دیگران معنا ندارد، باید با کسانی که مخالف ما هستند نیز با عشق و آرامش رفتار کنیم.
🍃Moh3n
وقتی میدیدم سرها چگونه از بدنها جدا میشود و صدای افتادن آنها را یکی پس از دیگری در داخل جعبه میشنیدم تازه فهمیدم آن هم نه با خرد و عقلم، بلکه با تمام وجودم دریافتم که هیچ نظریهی منطقی در مورد پیشرفت قادر به توجیه این جنایت نیست. به این نتیجه رسیدم که حتی اگر همهی انسانهای روی زمین از ابتدای خلقت تا کنون طبق هر نظریهای این جنایت را لازم بدانند من آن را غیرضروری و اشتباه میدانم.
🍃Moh3n
حالا میفهمم که هیچ تفاوتی بین رفتار ما با مردمی که در دیوانهخانهها بستری هستند وجود نداشت، اما در آن زمان در این مورد تردید داشتم و مثل همهی دیوانگان میپنداشتم که همه جز خودم دیوانه هستند.
🍃Moh3n
در آن زمان روسیه در حال جنگ بود و مردم در لوای عشق به مسیح، برادران خود را میکشتند. دیگر چشمپوشی امکانپذیر نبود. در حقیقت قتل عملی شیطانی و متناقض با ایمان و اصول دینی است. با این وجود در کلیساها به هنگام دعا میگفتند که برای پیروزی ارتش کشورمان، این کشت و کشتار نشانهی ایمان و ضروری است. نه تنها در دوران جنگ بلکه در شرایط دشوار بعد از جنگ شاهد بودم که بسیاری از آموزگاران مذهبی، رهروان و سالکان و اعضای عالیرتبهی کلیسا، جوانان بیپناه را محکوم به مرگ میکردند.
کیارش
من در جستجوی ایمان بودم تا نیروی زندگی را بیابم و آنان در جستجوی راهی بودند تا عبادات خود را به بهترین وجه در چشم دیگران به جای آورند.
کیارش
اختلاف بین همهی این مذاهب باعث سردرگمیام شده بود. با خود گفتم: نه، موضوع به این سادگی نیست. وقتی عقاید آنان با هم متناقض است یعنی هیچیک به حقیقتی که سرچشمه ایمانشان است دست نیافتهاند. حقیقت چیز دیگری است، باید توضیحی برای آن پیدا کنم. ایمان داشتم که حقیقتی وجود دارد و باید در جستجوی آن باشم.
کیارش
هر کجا زندگی هست
ایمان نیز هست.
HHKHHA
به زودی تمام کارهایم، هر آنچه کردهام به دست فراموشی سپرده میشود و دیگر چیزی از من باقی نمیماند. پس این همه هیاهو برای چیست؟ آدمی چگونه میتواند به زیستن ادامه دهد و این را نفهمد؟ عجیب است! تنها هنگامی میتوانید به زندگی ادامه دهید که سرمست از زندگی باشید. اما وقتی به خود آمدید، خواهید دید که زندگی فریبی بیش نبوده، یک فریب احمقانه
علیرضا
من در مورد آدمهایی که سابقهای چون خودم دارند صحبت میکنم، مردمی که با خودشان صادقاند نه آدمهایی که با ادعای دینداری در طلب منافع دنیوی خویش میباشند. (این افراد از جمله بیایمانترین مردم هستند چون دینی که برای کسب مال دنیا باشد ایمان نیست.)
Mohy_p
مرا با اعتقادات ارتدوکس غسل تعمید و پرورش دادند. در کودکی و نوجوانی با این اصول آموزش دیدم. اما در هیجده سالگی وقتی پس از دو سال از دانشگاه بیرون آمدم دیگر هیچ اعتقادی به آموختههایم نداشتم.
وقتی در مورد خاطرات مختلف خود قضاوت میکردم به این نتیجه میرسیدم که هرگز به آنچه آموخته بودم جداً اعتقاد نداشتم بلکه به آنچه بزرگترهایم گفته بودند اعتماد کرده بودم، اما این اعتماد هم خیلی سست و بیثبات بود.
.
اصول مذهبی در مدرسه تدریس میشود، دانشآموزان را به کلیسا میفرستند و کارکنان رسمی باید در مراسم مذهبی شرکت کنند. اما فردی که متعلق به جرگهی ما میباشد، یعنی کسی که نه به مدرسه میرود و نه دارای کار دولتی است میتواند سالها بدون اینکه حتی به مذهب فکر کند یا به کلیسا برود به زندگی خود ادامه دهد.
Faezeh.A
معنای زندگی در دانشی غیرمنطقی نهفته است و آن دانش ایمان است. همان چیزی که من رد میکردم
حامد
اگر میدانم مرگ بهتر است باید برای رسیدن به آن کاری کنم. چرا تسلیم مرگ نشوم؟
.
سومین راه گریز از این افکار، نابودی قدرت و نیرو است چون میدانند زندگی بیهوده و سراسر رنج است. پایان راهی است که برخی از افراد قوی و ثابتقدم میروند. آنها میدانند چگونه گرفتار این نمایش خیمهشب بازی شدهاند، بنابراین مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند، بهترین راه یعنی مرگ را انتخاب میکنند و به این شوخی مسخره پایان میدهند. از هر وسیلهای که در دسترس باشد استفاده میکنند، خود را حلقآویز یا در آب غرق میکنند، خنجری در قلب خود فرو میکنند یا خود را زیر قطار میاندازند.
.
راه گریزی از بیماری، پیری و مرگ نیست
.
همین گونه زندگی کن، با لذت و شادی بخور و بنوش... با همسری که دوستش داری زندگی شادی داشته باش، چون رسالت تو در این جهان همین است. سهم تو در این جهان همین است، پس در این راه تلاش کن... هر آنچه از دستت برمیآید کوتاهی نکن، چون در گور دیگر نه کاری است و نه آگاهی و دانشی.
.
سلیمان این روش را چنین توصیف میکند:
آنگاه در جستجوی شادی بودم، چون انسان در این خاکدان چیزی بهتر از خوردن و نوشیدن و شادی ندارد. تلاش روزمرهی زندگی که خداوند به او عطا کرده به همین دلیل است...
.
ما که نمیتوانیم آگاهی خود را انکار کنیم.
.
حجم
۷۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان