بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اعتراف | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اعتراف

بریده‌هایی از کتاب اعتراف

۴٫۳
(۱۱۲)
برادرم پرسید: «هنوز هم دعا می‌کنی؟» هیچ حرف دیگری بین ما رد و بدل نشد. اما از همان روز دعا و کلیسا رفتن را کنار گذاشتم.»
فائزه🌱
حدی شدت می‌گیرد که بیمار می‌فهمد چیزی مهم‌تر از افسردگی در دنیا وجود دارد و آن مرگ است.
محمد جواد اخباری
«در سن بیست و شش سالگی، هنگامی‌که برای شکار رفته بودیم موقع استراحت شبانه طبق عادت کودکی زانو زدم تا دعای عصرم را بخوانم. پس از پایان دعا کردن و هنگامی‌که برای استراحت آماده می‌شدم برادرم پرسید: «هنوز هم دعا می‌کنی؟» هیچ حرف دیگری بین ما رد و بدل نشد. اما از همان روز دعا و کلیسا رفتن را کنار گذاشتم.»
محمد جواد اخباری
امروزه نیز چون زمان‌های گذشته، مذهبی که به زور آموخته شده در طول زندگی به تدریج ضعیف می‌شود و فرد از اصولی که در کودکی فرا گرفته جدا شده و در مقابل آن قرار می‌گیرد
محمد جواد اخباری
اکنون می‌توان گفت که امکان ندارد بتوانیم از زندگی یا رفتار یک فرد قضاوت کنیم که آیا فردی معتقد است یا نه.
محمد جواد اخباری
سرانجام به این نتیجه رسیدم که لازم است دستورات دینی را بیاموزم و به کلیسا بروم، اما نباید آن‌ها را زیاد جدی بگیرم
محمد جواد اخباری
سقراط می‌گوید: «زندگی جسمانی رنج و فریب است. باید در آرزوی نابودی آن باشیم.» شوپنهاور معتقد است: «زندگی آن‌قدر رنج‌آور است که از ابتدا نباید به وجود می‌آمد. تنها راه آرامش انتقال از هستی به نیستی و عدم است.» سلیمان می‌گوید: «همه چیز در دنیا، خرد و نادانی، فقر و ثروت، شادی و غم، پوچ و بیهوده است. انسان می‌میرد و دیگر چیزی از او باقی نمی‌ماند. این مسخره است.» بودا می‌گوید: «گریزی از رنج، ضعف، پیری و مرگ نیست، باید خود را از قید زندگی برهانیم.»
Reza.AH
«در زمان و فضای لایتناهی همه چیز رو به کمال و پیشرفت است و همه چیز پیچیده‌تر و متفاوت می‌شود» در حقیقت بیهوده می‌گویند. این‌ها جملاتی بی‌معنا هستند، زیرا در زمان و فضای بی‌کران ساده یا پیچیده، قبل و بعد، بهتر یا بدتر وجود ندارد.
Reza.AH
به زودی تمام کارهایم، هر آن‌چه کرده‌ام به دست فراموشی سپرده می‌شود و دیگر چیزی از من باقی نمی‌ماند. پس این همه هیاهو برای چیست؟ آدمی چگونه می‌تواند به زیستن ادامه دهد و این را نفهمد؟ عجیب است! تنها هنگامی می‌توانید به زندگی ادامه دهید که سرمست از زندگی باشید. اما وقتی به خود آمدید، خواهید دید که زندگی فریبی بیش نبوده، یک فریب احمقانه!
Sajjad Rnj
هر کسی بر طبق اراده خداوند پا به جهان می‌گذارد، هر کسی به گونه‌ای خلق شده که می‌تواند روح خود را به تباهی بکشد یا آن را نجات دهد. هدف زیستن نجات روح است. برای رستگاری روح باید طبق دستورات خداوند زندگی کرد. انسان برای زیستن با خدا باید از خوشی‌ها و آسایش زندگی چشم بپوشد، کار کند، متواضع باشد، سختی بکشد و مهربانی کند. این مفهوم زندگی مذهبی است که از پیشینیان به ما انتقال یافته است.
مهسا
سرانجام به این نتیجه رسیدم که ایمان فقط اعتقاد به ناشناخته‌ها و نادیده‌ها و ارتباط انسان با خدا نیست بلکه درک مفهوم واقعی زندگی است و نتیجه آن این است که فرد با داشتن آن خودکشی نمی‌کند بلکه می‌تواند به زندگی خویش ادامه دهد. در حقیقت ایمان نیرو و توان زندگی است. اگر کسی بخواهد زندگی کند باید به چیزی ایمان بیاورد. بدون ایمان نمی‌توان زیست. بدون ایمان به این باور خواهیم رسید که زندگی پوچ است و با مرگ پایان می‌پذیرد.
مهسا
سقراط در بستر مرگ می‌گوید: «هر چقدر از زندگی دورتر شویم به حقیقت نزدیک‌تر می‌شویم. ما که عاشقانه در جستجوی حقیقتیم چرا برای زندگی و زنده ماندن تلاش می‌کنیم؟ می‌خواهیم از قید جسم و رنج‌های جسمانی رها شویم، پس چرا هنگام فرا رسیدن مرگ شاد نیستیم؟» «انسان خردمند در تمام دوران زندگی مرگ را می‌جوید و از مرگ هراسی ندارد.»
مهسا
می‌فهمیدم که همه علوم جالب و جذاب هستند، اما هیچ‌یک برای سؤالات مربوط به زندگی پاسخ روشنی ندارند. هر چقدر پاسخ این علوم ساده‌تر و روشن‌تر باشد در مورد مسئله‌ی زندگی پیچیده‌تر و غامض‌تر خواهد بود. اگر به علومی مانند روان‌شناسی، فیزیولوژی، زیست‌شناسی و جامعه‌شناسی که پاسخی برای سؤالات مربوط به هستی و زندگی انسان دارند، مراجعه کنیم فقط با فقر و ضعف شدید علم مواجه خواهیم شد. این علوم نمی‌توانند مسئله ما را به طور روشن حل کنند، به عکس به تضادهای مداوم دانشمندان هر رشته و مخالفت‌های آنان با یکدیگر خواهیم رسید. (آن‌ها با خودشان هم تضاد عقیده دارند.) در مورد رشته‌های دیگر که ارتباطی با مسائل بشری ندارد ممکن است از نیروی هوش انسان شگفت‌زده شویم، اما از قبل نیز می‌دانیم که از این گروه دانشمندان پاسخی در مورد زندگی دریافت نخواهیم کرد. این علوم پرسش ما را کاملاً نادیده می‌گیرند و آگاهان آن می‌گویند: «در مورد آن‌که تو چه هستی و چرا زندگی می‌کنی پاسخی نداریم و خود را درگیر چنین مسائلی نمی‌کنیم.» و برخی می‌گویند: «اگر می‌خواهی در مورد قوانین حاکم بر نور، ترکیبات شیمیایی، تکامل موجودات مختلف، جسم بشر و اشکال آن، ارتباط بین مقدار و کمیت، یا قوانین حاکم بر ذهن خود بدانی می‌توانیم پاسخ‌هایی روشن و دقیق بدهیم.»
مهسا
سرانجام به این نتیجه رسیدم که سؤالات من بسیار اساسی است و می‌تواند پایه هر یک از رشته‌های علمی باشد، اشکال از من و سؤالات من نبود، بلکه اشکال از علم بود که در پاسخ به این سؤال مهم ناتوان بود.
مهسا
اکنون می‌توان گفت که امکان ندارد بتوانیم از زندگی یا رفتار یک فرد قضاوت کنیم که آیا فردی معتقد است یا نه
fereshteh
هیچ تفاوتی بین رفتار ما با مردمی که در دیوانه‌خانه‌ها بستری هستند وجود نداشت، اما در آن زمان در این مورد تردید داشتم و مثل همه‌ی دیوانگان می‌پنداشتم که همه جز خودم دیوانه هستند.
مهسا
به تنهایی در جستجوی نیکی بودم. هر بار تلاش می‌کردم درونی‌ترین آرزوهایم را به نمایش بگذارم ـ آرزوی این‌که از نظر اخلاقی خوب باشم ـ مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌گرفتم. اما هرگاه تسلیم آرزوهای پست و حقیر می‌شدم مورد تشویق و تحسین واقع می‌شدم. صفاتی چون بلند‌پروازی، قدرت‌طلبی، خودپسندی، غرور، خشم و انتقام مورد تأیید و احترام دیگران بود. هرگاه تسلیم این عواطف مخرب می‌شدم شبیه بزرگ‌تران می‌شدم و احساس می‌کردم آن‌ها نیز از من راضی و خشنود هستند.
مهسا
هر کجا زندگی هست ایمان نیز هست.
مهسا
دینی که برای کسب مال دنیا باشد ایمان نیست
نسیم رحیمی
مرا با اعتقادات ارتدوکس غسل تعمید و پرورش دادند. در کودکی و نوجوانی با این اصول آموزش دیدم. اما در هیجده سالگی وقتی پس از دو سال از دانشگاه بیرون آمدم دیگر هیچ اعتقادی به آموخته‌هایم نداشتم. وقتی در مورد خاطرات مختلف خود قضاوت می‌کردم به این نتیجه می‌رسیدم که هرگز به آن‌چه آموخته بودم جداً اعتقاد نداشتم بلکه به آن‌چه بزرگ‌ترهایم گفته بودند اعتماد کرده بودم، اما این اعتماد هم خیلی سست و بی‌ثبات بود.
نسیم رحیمی

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان