بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اعتراف | صفحه ۱۷ | طاقچه
کتاب اعتراف اثر لئو تولستوی

بریده‌هایی از کتاب اعتراف

۴٫۲
(۱۱۱)
سقوط من در مورد ایمان و اعتقاداتم همان‌گونه عادی و مانند همه افرادی که سابقه‌ای چون من دارند اتفاق افتاد. به نظر من اکثریت جوانان گرفتار این ماجرا می‌شوند، آدم‌ها مثل یکدیگر زندگی می‌کنند. هر کسی با اصولی زندگی می‌کند. اکنون می‌توان گفت که امکان ندارد بتوانیم از زندگی یا رفتار یک فرد قضاوت کنیم که آیا فردی معتقد است یا نه.
زهرا رحیمی
صدایی از درونم برخاست: «او همین‌جاست، بدون او زیستن میسر نیست. شناخت خداوند و زیستن یکی است. خداوند زندگی است. در جستجوی خدا باش و زندگی کن، بدون او زندگی معنا ندارد.» این بار همه چیز پیش چشمانم روشن‌تر از همیشه پدیدار شد، نوری که تا امروز هم از من جدا نشده است همه جا را فرا گرفت.
امیر
سقراط در بستر مرگ می‌گوید: «هر چقدر از زندگی دورتر شویم به حقیقت نزدیک‌تر می‌شویم. ما که عاشقانه در جستجوی حقیقتیم چرا برای زندگی و زنده ماندن تلاش می‌کنیم؟ می‌خواهیم از قید جسم و رنج‌های جسمانی رها شویم، پس چرا هنگام فرا رسیدن مرگ شاد نیستیم؟»
shima mousavi
هر کجا زندگی هست ایمان نیز هست.
shima mousavi
زیباترین کلماتی که در این مراسم شنیدم این‌ها بود: «با هم متحد شوید و یکدیگر را دوست بدارید.» اما از درک کلمات بعدی عاجز بودم «ما به پدر، پسر و روح‌القدس ایمان داریم.»
mmrezv
از صمیم قلب آرزو می‌کردم آدم خوبی باشم، اما جوان بودم. احساساتی و تنها. به تنهایی در جستجوی نیکی بودم. هر بار تلاش می‌کردم درونی‌ترین آرزوهایم را به نمایش بگذارم ـ آرزوی این‌که از نظر اخلاقی خوب باشم ـ مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌گرفتم. اما هرگاه تسلیم آرزوهای پست و حقیر می‌شدم مورد تشویق و تحسین واقع می‌شدم. صفاتی چون بلند‌پروازی، قدرت‌طلبی، خودپسندی، غرور، خشم و انتقام مورد تأیید و احترام دیگران بود. هرگاه تسلیم این عواطف مخرب می‌شدم شبیه بزرگ‌تران می‌شدم و احساس می‌کردم آن‌ها نیز از من راضی و خشنود هستند. عمه‌ی پیر عزیزم که پاک‌ترین مخلوق خدا بود و با او می‌زیستم، همیشه می‌گفت که تنها آرزویش این است که من با زنی ارتباط داشته باشم. او معتقد بود که زنان باتجربه می‌توانند راهنمای خوبی برای مردان جوان باشند.
عبدالوهاب
بدون این سؤال زندگی غیرممکن است، این را به تجربه دریافته بودم. سؤال این است: آن‌چه که امروز یا فردا انجام می‌دهم چه نتیجه‌ای دارد؟ حاصل عمر من چیست؟ این سؤال را به شکل دیگری هم می‌توان مطرح کرد: چرا زندگی می‌کنم؟ چرا باید کاری کنم یا هیچ کاری نکنم؟» یا می‌توانیم سؤال را به این صورت بیان کنیم: آیا معنایی در زندگی وجود دارد که با مرگ حتمی‌ای که در انتظارمان می‌باشد، نابود نگردد؟
شهاب الدین
علاوه بر علوم عقلانی که می‌شناختم علم دیگری نیز وجود دارد که بر اساس منطق و عقل نیست. علمی که کل بشریت از آن برخوردار است: ایمان، که امکان ادامه زندگی بشر را فراهم آورده است.
محمدرضا
«تو نمی‌توانی به معنای زندگی دست یابی، به آن بیندیش و زندگی کن»
محمدرضا
از خود می‌پرسیدم: زندگی من چیست؟ پاسخ این سؤال این بود که بیهوده و رنج‌آور است. این پاسخ صحیح بود چون زندگی من بیهوده و بی‌معنا بود. اما این پاسخ فقط مربوط به زندگی من بود نه زندگی همه انسان‌ها.
سبحان عزیزی
«او همین‌جاست، بدون او زیستن میسر نیست. شناخت خداوند و زیستن یکی است. خداوند زندگی است. در جستجوی خدا باش و زندگی کن، بدون او زندگی معنا ندارد.»
zahra
من در جستجوی ایمان بودم تا نیروی زندگی را بیابم و آنان در جستجوی راهی بودند تا عبادات خود را به بهترین وجه در چشم دیگران به جای آورند. البته این اعمال انسانی را به روش انسانی به کار می‌بردند. به هر حال، برای حفظ برادری و دعا برای کسانی که به آنان روی می‌آوردند لازم بود که وظایف انسانی خویش را ادا کنند. همیشه چنین بوده است. اگر دو مذهب را در نظر بگیریم می‌بینیم که هریک مدعی است فقط خود مبلّغ حقیقت است و دیگری دروغ می‌گوید و برای قانع کردن برادران خود نظریات و اصول خود را موعظه می‌کند.
Mitir
آموزش‌هایی که به من وعده می‌داد که می‌توانم از طریق عشق و ایمان به وحدت و یگانگی برسم به من آموخت که این مردم دروغ می‌گویند و آن‌چه که نیروی زندگی به آنان می‌داد وسوسه‌های شیطانی بود، آنان می‌گفتند تنها ما هستیم که به حقیقت دست یافته‌ایم. دیدم که کلیسای ارتدکس هرکس را که برخلاف اعتقادات آنان عمل می‌کند کافر می‌داند، درست مانند کاتولیک‌ها که چنین باوری داشتند. همچنین دریافتم که ارتدکس‌ها، گرچه سعی داشتند پنهان کنند، اما با هر کسی که نمادها و جملات خودشان را به کار نمی‌برد خصومت می‌ورزیدند. جز این هم نبود. هریک معتقد بودند که دیگری دروغ می‌گوید و خود حقیقت محض را می‌داند و با آن زندگی می‌کند. چون انسانی که برادران و فرزندانش را دوست دارد نسبت به کسی که می‌خواهد آن‌ها را گمراه سازد احساس خشم و نفرت پیدا می‌کند و این خصومت نسبت به میزان ایمان و خداشناسی افزایش می‌یابد. می‌گفتند با عشق به یگانگی می‌رسیم و من در شگفت بودم که خود آن‌ها ویرانگی معیارهایی هستند که تبلیغ می‌کنند.
Mitir
امروزه نیز چون زمان‌های گذشته، مذهبی که به زور آموخته شده در طول زندگی به تدریج ضعیف می‌شود و فرد از اصولی که در کودکی فرا گرفته جدا شده و در مقابل آن قرار می‌گیرد، به تدریج این اعتقادات بدون بر جای گذاشتن هیچ نشانه‌ای از زندگی فرد بیرون می‌رود.
Mitir
امروزه نیز مانند گذشته، افرادی که ادعا می‌کنند پایبند کیش ارتدوکس هستند معمولاً آدم‌های کوته‌فکر، خشن و بی‌بند‌و‌باری هستند که می‌خواهند خود را مهم جلوه دهند. در حالی‌که در میان افرادی که ادعا می‌کنند پایبند اعتقادات مذهبی نیستند صداقت، هوش، درستی، خوش‌اخلاقی و پایبندی به اخلاقیات بیشتر دیده می‌شود.
Mitir
علم منطقی که خردمندان و دانشمندان بدان معتقدند زندگی و معنای آن را انکار می‌کند، اما مردمی که زندگی می‌کنند معتقدند که معنای زندگی در دانشی غیرمنطقی نهفته است و آن دانش ایمان است.
Raha1300
علم می‌گوید زندگی رنج است و همه این را می‌دانند. همه به این حقیقت آگاهند اما مثل من همچنان به زیستن ادامه می‌دهند. من هم مدت‌هاست می‌دانم زندگی پوچ و بی‌معناست اما همچنان ادامه می‌دهم. ایمان می‌گوید برای درک زندگی باید از منطقی که برای زندگی لازم است چشم بپوشم.
Raha1300
سرانجام به این نتیجه رسیدم که ایمان فقط اعتقاد به ناشناخته‌ها و نادیده‌ها و ارتباط انسان با خدا نیست بلکه درک مفهوم واقعی زندگی است و نتیجه آن این است که فرد با داشتن آن خودکشی نمی‌کند بلکه می‌تواند به زندگی خویش ادامه دهد. در حقیقت ایمان نیرو و توان زندگی است. اگر کسی بخواهد زندگی کند باید به چیزی ایمان بیاورد. بدون ایمان نمی‌توان زیست. بدون ایمان به این باور خواهیم رسید که زندگی پوچ است و با مرگ پایان می‌پذیرد.
مجتبی
من نیز چون دیگران از این پرسش در رنج بودم که برای داشتن زندگی بهتر چگونه باید زیست و هنوز هم معنای واقعی پاسخ را نمی‌فهمیدم. «سازگاری با پیشرفت» . درست مانند انسانی صحبت می‌کردم که بر قایقی سوار است و در میان باد و امواج سرگردان است و این پرسش حیاتی را بر زبان می‌آورد «به کجا می‌رویم؟» و پاسخی ندارد جز این‌که «به هر کجا که باد و امواج بخواهند.»
مجتبی
امروزه نیز چون زمان‌های گذشته، مذهبی که به زور آموخته شده در طول زندگی به تدریج ضعیف می‌شود و فرد از اصولی که در کودکی فرا گرفته جدا شده و در مقابل آن قرار می‌گیرد، به تدریج این اعتقادات بدون بر جای گذاشتن هیچ نشانه‌ای از زندگی فرد بیرون می‌رود.
مجتبی

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۷۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان