بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان من | صفحه ۲۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داستان من

بریده‌هایی از کتاب داستان من

امتیاز:
۴.۱از ۳۷۲ رأی
۴٫۱
(۳۷۲)
من آدم‌های مهم را دوست دارم، اما وقتی که دارند کار مهمی انجام می‌دهند، نه این‌که جلوی چند تا مهمان دون‌تر از خودشان خم‌وراست شوند.
Fatemeh Najjar
وقتی مردم "اجتماعی" می‌شوند، شهامت انسان‌بودن یا باهوش‌بودن را ندارند. اصلاً شهامت این‌را ندارند که به هیچ‌چیز دیگری غیر از آدم‌هایی که در آن مهمانی حضور دارند فکر کنند! مردها و زن‌های مهمانی نه تنها لباس‌های‌شان عین هم است، بلکه مغزهای‌شان هم عین هم است و همه از یکدیگر انتظار دارند که حرفی غیر از مهمانی و لوازمات آن نزنند.
Fatemeh Najjar
معمولاً در مصاحبه‌ها در مورد پدر و مادرم دروغ می‌گفتم. می‌گفتم مادرم مرده و پدرم هم در اروپاست. دروغ می‌گفتم چون خجالت می‌کشیدم همه‌ی دنیا بفهمند مادرم در بیمارستان روانی بستری است و من حاصل یک ارتباط نامشروع هستم و هرگز صدای پدر غیر‌قانونی‌ام را نشنیده‌ام.
Fatemeh Najjar
مهربانی نیرومندترین چیزی است که در یک عاشق یا اصلاً هرکسی وجود دارد.
Fatemeh Najjar
سخت است کاری انجام دهی که به قلبت آسیب برساند، خصوصاً قلبی که جوان هم باشد و فکر کنی که اولین ضربه، او را از پا در خواهد آورد.
Fatemeh Najjar
یک مرد قوی نیازی نمی‌بیند که در مقابل یک زن حکم‌فرمایی کند.
Fatemeh Najjar
در هالیوود یک ستاره فقط یک هنرپیشه یا یک عامل اجرایی فیلم نیست. این ستاره می‌تواند کسی باشد که اخیراً برای موردی بازداشت شده، یا کتک خورده یا در یک مثلث عشقی گیر افتاده است. اگر این ستاره بتواند ستون روزنامه‌ها را هم به خود مشغول کند، علاوه بر ستاره‌ی‌سینما‌بودن به‌عنوان یک ستاره‌ی اجتماعی هم شناخته می‌شود.
Fatemeh Najjar
وقتی آدم فقط یک آرزو داشته باشد، بیش‌تر احتمال دارد که به حقیقت بپیوندد، چون شما فقط به‌سمت آن می‌تازید و راه دیگری جلوی روی‌تان نیست.
aylin
یک بار سعی کردم یادم بیاید قبل از آمدن او زندگی‌ام چطور بود. چیزی تغییر نکرده بود، امیدی نبود، چشم‌انداز روشنی هم نبود و همه‌ی درها هم بسته بود. هنوز مشکلات سرجای‌شان بودند، تک ‌به تک، اما مثل گرد‌وغباری بودند که فوت شده بودند کنار
aylin
وقتی جوان هستی و سالم، می‌توانی روز دوشنبه اقدام به خودکشی کنی و تا چهارشنبه باز داری می‌خندی و انگار نه انگار.
aylin
بله، یک چیز خاصی در من بود و من آن‌را دریافتم. من از آن دخترها بودم که آن‌ها را تو اتاق خواب مرده پیدا می‌کنند، در‌حالی‌که یک شیشه‌ی خالی قرص خواب‌آور هم بغل‌دست‌شان است.
aylin
به نظرم گرگ‌های رو‌راست بهترن. چون می‌دونم باهاشون چطور رفتار کنم، اما آدم‌های دروغگو همیشه عصبی‌م می‌کنن.»
aylin
سوار ماشینم شدم و تا خانه رانندگی کردم. بله، یک چیز خاصی در من بود و من آن‌را دریافتم. من از آن دخترها بودم که آن‌ها را تو اتاق خواب مرده پیدا می‌کنند، در‌حالی‌که یک شیشه‌ی خالی قرص خواب‌آور هم بغل‌دست‌شان است.
زهرا
چیز عجیبی برایم اتفاق افتاد. عاشق خودم شدم، نه عاشق آن‌چه که بودم، بلکه عاشق آن‌چه که می‌خواستم بشوم شدم.
ساجده حسینی
این حقیقت است که وقتی مردم "اجتماعی" می‌شوند، شهامت انسان‌بودن یا باهوش‌بودن را ندارند
.
هیچ‌وقت نتوانستم بفهمم چرا همیشه آدم‌های مشهور عاشق این هستند که لباس‌های آن‌چنانی بپوشند و بروند جایی و همدیگر را تماشا کنند.
.
به زانو افتادم و شروع کردم به حرف‌زدن در مورد آقای کیمل که چطور مرا در اتاقش گیر انداخت و به من تجاوز کرد. دیگر گناهکاران نیز دورم جمع شدند و به زانو افتادند و با گریه و زاری شروع کردند به اعتراف در مورد گناهان‌شان و من از گود بیرون افتادم. به پشتِ سرم نگاه کردم، دیدم آقای کیمل بین بی‌گناهان ایستاده است و با صدای بلند و خالصانه از خداوند می‌خواهد که گناهِ گناهکاران را ببخشاید.
anahid
فکر می‌کردم کسانی‌که با من زندگی می‌کنند، پدر و مادرم هستند. به آن‌ها می‌گفتم "مامان‌بابا"... تا این‌که یک روز زنی که به او می‌گفتم "مامان"، صدام کرد و گفت: «دیگه به من نگو مامان. تو الان اون‌قدر بزرگ شدی که همه‌چی رو درک کنی. ما فقط ازت تو این پانسیون نگهداری می‌کردیم و من هیچ نسبتی باهات ندارم. مادرت فردا می‌آد دیدنت.
Farnoosh
یک مرد قوی نیازی نمی‌بیند که در مقابل یک زن حکم‌فرمایی کند. او هیچ‌وقت قدرتش را به زن ضعیفی که عاشقش هست نشان نمی‌دهد، بلکه قدرتش را به دنیا نشان می‌دهد.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
یکی از دلایلی که تو حرفی برای گفتن نداری این است که اصلاً هیچ جا نرفتی و هیچی ندیدی.
asma

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان