بریدههایی از کتاب داستان من
۴٫۱
(۳۷۲)
او دوستَم نداشت. یک مرد نمیتواند زنی را دوست داشته باشد که فکر میکند نصفهنیمه است و حقیر. حتا اگر در ذهنش خودش را شرمندهی آن زن بداند، باز هم نمیتواند او را دوست داشته باشد.
mary.sa
یک مرد قوی نیازی نمیبیند که در مقابل یک زن حکمفرمایی کند. او هیچوقت قدرتش را به زن ضعیفی که عاشقش هست نشان نمیدهد، بلکه قدرتش را به دنیا نشان میدهد.
mary.sa
به او میگفتم که بله خوبی و معرفت در جهان هست، اما اندازهی الماس و یاقوت!
Pari T
عاشق واقعی آن مردی است که بتواند فقط با دستکشیدن روی سرت یا لبخندزدن به چشمهایت یا حتا با خیرهشدن به فضا، سرتاپای تو را بلرزاند.
Shifteh
عاشق واقعی آن مردی است که بتواند فقط با دستکشیدن روی سرت یا لبخندزدن به چشمهایت یا حتا با خیرهشدن به فضا، سرتاپای تو را بلرزاند.
شراره
یک مرد نمیتواند زنی را دوست داشته باشد که فکر میکند نصفهنیمه است و حقیر. حتا اگر در ذهنش خودش را شرمندهی آن زن بداند، باز هم نمیتواند او را دوست داشته باشد.
شراره
عاشق خودم شدم، نه عاشق آنچه که بودم، بلکه عاشق آنچه که میخواستم بشوم شدم.
آسمان شب
یک مرد نمیتواند زنی را دوست داشته باشد که فکر میکند نصفهنیمه است و حقیر. حتا اگر در ذهنش خودش را شرمندهی آن زن بداند، باز هم نمیتواند او را دوست داشته باشد.
eli
دلا با یک بازیگر مهم ازدواج کرده بود. شوهرش نه تنها یک ستاره که یک مرد واقعی هم بود. این غیرعادی بود نه به این دلیل که بازیگران مرد تمایلات همجنسگرایانه داشتند، بلکه به این دلیل که بازیگری یک هنر زنانه است. وقتی یک مرد صورتش را رنگ و نقاشی میکند و ژست میگیرد و میخرامد و احساساتش را بروز میدهد، و خودش را برای تعریف و تمجید به نمایش میگذارد، قطعاً حرکات و سکناتش از سر مردانگیاش نیست. او دارد عین یک زن "بازی میکند" و به نوعی برخی طبیعتهای زنانه را کسب میکند. او با زنها رقابت میکند حتا وقتی عاشق یکی از آنها میشود.
یک روز شوهر دلا مرا به خانهاش برد. من در مسابقات خیریهی گلف، چوبهای گلف را برایش نگه داشته بودم.
وقتی به خانه رسیدیم به همسرش گفت: «این یه پیشی گرسنهست، بهش برس! میخواد یه جاهایی بره اما احتیاج به کمک داره.»
کاربر ۹۷۷۸۸۳
هر وقت او حرف میزد انگار دنیا به نظرم بزرگتر و هیجانانگیزتر میشد.
مهدی بهرامی
باید همهی کتابها را میخواندم و همهی شگفتیهای دنیا را کشف میکردم.
مهدی بهرامی
وقتی جوان هستی و سالم، میتوانی روز دوشنبه اقدام به خودکشی کنی و تا چهارشنبه باز داری میخندی و انگار نه انگار.
مهدی بهرامی
هیچوقت نتوانستم بفهمم چرا همیشه آدمهای مشهور عاشق این هستند که لباسهای آنچنانی بپوشند و بروند جایی و همدیگر را تماشا کنند. شاید سه یا چهار نفر از آنها حرفی برای گفتن داشته باشند، اما بیستسی نفر دیگر عین سنگ مینشینند و با لبخندی تصنعی به هم زل میزنند.
Zahra_HA
مردم همیشه طوری به من نگاه میکردند که انگار آینهای روبهرویشان بودم. آنها مرا نمیدیدند، بلکه افکار هرزهی خودشان را در من میدیدند. بعد نقابِ بیگناهی به چهره میزدند و مرا هرزه میخواندند!
mghf
مهمانیهای هالیوود نه تنها مرا گیج میکرد بلکه اغلب مرا از غفلت میرهانید. این رهایی از اوهام وقتی اتفاق میافتاد که یکدفعه با ستارهای روبهرو میشدم که از کودکی او را تحسین میکردم.
همیشه فکر میکردم ستارههای سینما افراد مستعد و جالبی هستند پر از خصوصیات خاص. با ملاقت آن شخصیت در این مهمانیها او را بیرنگوآب حتا سراسیمه مییافتم. اغلب در مهمانیها چندین ساعت ساکت میایستادم تا آن ستارهی سینمای کودکیام که مثل بت برایم شده بود، در هم بشکند و به آدمی کوچک و کسلکننده تبدیل شود.
mghf
من آدمهای مهم را دوست دارم، اما وقتی که دارند کار مهمی انجام میدهند، نه اینکه جلوی چند تا مهمان دونتر از خودشان خموراست شوند.
mghf
بدترین چیزی که در لباسعوضکردن و مهمانیرفتن برای مردم اتفاق میافتد این است که خود واقعیشان را در خانهشان جا میگذارند. آنها عین بازیگری که در صحنه است، نقش فرد دیگری را بازی میکنند. آنها نقش یک آدم مهم را بازی میکنند و دوست دارند شما هم این فرد مهم را ببینید نه خود واقعی آنها را.
mghf
تا آنجایی که فهمیدم دوستی زنها با یکدیگر بر اساس یک مشت دروغ و صحبتهای قشنگ بیمعنی است. آدم فکر میکند که آنها یک مشت گرگ هستند که میخواهند با چاپلوسی همدیگر را فریب دهند و وقتی هم که با هم هستند، با هم طنازی کنند و اینطرف و آنطرف بروند.
mghf
عاشق واقعی آن مردی است که بتواند فقط با دستکشیدن روی سرت یا لبخندزدن به چشمهایت یا حتا با خیرهشدن به فضا، سرتاپای تو را بلرزاند.
mghf
هیچوقت نتوانستم بفهمم چرا همیشه آدمهای مشهور عاشق این هستند که لباسهای آنچنانی بپوشند و بروند جایی و همدیگر را تماشا کنند. شاید سه یا چهار نفر از آنها حرفی برای گفتن داشته باشند، اما بیستسی نفر دیگر عین سنگ مینشینند و با لبخندی تصنعی به هم زل میزنند.
mghf
حجم
۶۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۶۰۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان