بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان من | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داستان من

بریده‌هایی از کتاب داستان من

امتیاز:
۴.۱از ۳۷۲ رأی
۴٫۱
(۳۷۲)
تنها بودم، خودم با خودم. وقتی شب‌ها از خیابان‌های روشن و پیاده‌روهای پر‌ازدحام به خانه برمی‌گشتم، چهره‌هایی می‌دیدم که دارند با هم حرف می‌زنند و با عجله می‌خواهند به جایی بروند. با خودم می‌گفتم کجا دارند می‌روند و چه احساسی دارد که آدم جایی داشته باشد که برود یا کسانی باشند که تو را بشناسند.
mghf
آدم‌های مهم وقتی مست هستند، خیلی جالب‌ترند و بیش‌تر شبیه‌اند به انسان.
niloufar
یک مرد قوی نیازی نمی‌بیند که در مقابل یک زن حکم‌فرمایی کند.
setayesh
در هالیوود عفت و پاکدامنی یک دختر کم‌تر از موهای سرش اهمیت دارد. این‌جا آدم را با قیافه‌اش قضاوت می‌کنند، نه با آن‌چه که واقعاً هست. هالیوود جایی است که برای یک بوسه هزاران دلار به آدم می‌دهند، اما روحت پنجاه سنت می‌ارزد.
setayesh
بله خوبی و معرفت در جهان هست، اما اندازه‌ی الماس و یاقوت!
@shaparak
اما در خیالبافی می‌شود از روی حقایق پرید، درست به آسانی پریدن یک گربه از دیوار پرچین
@shaparak
مردم همیشه طوری به من نگاه می‌کردند که انگار آینه‌ای رو‌به‌روی‌شان بودم. آن‌ها مرا نمی‌دیدند، بلکه افکار هرزه‌ی خودشان را در من می‌دیدند. بعد نقابِ بیگناهی به چهره می‌زدند و مرا هرزه می‌خواندند!
نفیس
سوار ماشینم شدم و تا خانه رانندگی کردم. بله، یک چیز خاصی در من بود و من آن‌را دریافتم. من از آن دخترها بودم که آن‌ها را تو اتاق خواب مرده پیدا می‌کنند، در‌حالی‌که یک شیشه‌ی خالی قرص خواب‌آور هم بغل‌دست‌شان است.
farnaz3000
وقتی جوان هستی و سالم، می‌توانی روز دوشنبه اقدام به خودکشی کنی و تا چهارشنبه باز داری می‌خندی و انگار نه انگار.
kazem1
اما من پول کافی برای کرایه اتاقم و غذای روزانه‌ام در‌می‌آوردم و گاهی هم پیش می‌آمد که پول غذایم در‌نمی‌آمد. اما مهم نبود، وقتی جوان هستی و سالم، کمی گرسنه هم بمانی به جایی بر‌نمی‌خورد.
lucifer
مردم همیشه طوری به من نگاه می‌کردند که انگار آینه‌ای رو‌به‌روی‌شان بودم. آن‌ها مرا نمی‌دیدند، بلکه افکار هرزه‌ی خودشان را در من می‌دیدند. بعد نقابِ بیگناهی به چهره می‌زدند و مرا هرزه می‌خواندند!
missmary
بدترین چیزی که در لباس‌عوض‌کردن و مهمانی‌رفتن برای مردم اتفاق می‌افتد این است که خود واقعی‌شان را در خانه‌شان جا می‌گذارند. آن‌ها عین بازیگری که در صحنه است، نقش فرد دیگری را بازی می‌کنند. آن‌ها نقش یک آدم مهم را بازی می‌کنند و دوست دارند شما هم این فرد مهم را ببینید نه خود واقعی آن‌ها را.
missmary
مردم همیشه طوری به من نگاه می‌کردند که انگار آینه‌ای رو‌به‌روی‌شان بودم. آن‌ها مرا نمی‌دیدند، بلکه افکار هرزه‌ی خودشان را در من می‌دیدند. بعد نقابِ بیگناهی به چهره می‌زدند و مرا هرزه می‌خواندند!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
دیدن اسم خود در صفحات اول روزنامه‌ها، انگار که در یک حادثه‌ی مسلحانه باشی یا در یک درگیری خونین حاضر باشی، حس شگفت‌انگیزی به آدم می‌دهد. مهم نیست که چند بار این قضیه تکرار شود، آدم هیچ‌وقت به چنین چیزی عادت نمی‌کند. مدام فکر می‌کنی که: «این در مورد منه. همه‌ی کشور دارن درباره‌ی من می‌خوانن... شاید هم همه‌ی جهان.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اصلاً فایده‌ی ستاره‌بودن چیست اگر نتوانی در فیلمی که از آن خجالت می‌کشی، بازی نکنی؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی آدم فقط یک آرزو داشته باشد، بیش‌تر احتمال دارد که به حقیقت بپیوندد، چون شما فقط به‌سمت آن می‌تازید و راه دیگری جلوی روی‌تان نیست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در بین این همه افتخاراتی که الان روی شانه‌هایم سنگینی می‌کند، امتیاز ارائه‌ی یکی از جایزه‌های مراسم اسکار به یکی از برندگان جشنواره‌ی سالانه‌ی اسکار بود. در شب اهدا جایزه‌ی اسکار از ترس خشکم زده بود. با ترس و لرز منتظر بودم که نوبت من بشود که بروم بالای صحنه و جایزه‌ی اسکار را به دست بگیرم. دعا می‌کردم که پایم نلرزد و نیفتم و وقتی می‌خواهم آن دو سطری که آماده کرده‌ام را بخوانم، صدایم نلرزد. وقتی نوبتم شد، راهم را انتخاب کردم که از کدام طرف بروم تا به صحنه برسم، متنم را بخوانم و بدون این‌که بدجور باشم به سرِ میزم برگردم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در یک فیلم شما تکه‌های خیلی کوتاهی بازی می‌کنید. دو خط می‌گویی و عوامل می‌گویند: کات. آن‌ها دوباره نور را تنظیم می‌کنند، دوربین را سمتِ دیگری می‌کارند، و تو دو خط دیگر اجرا می‌کنی. پنج قدم بر‌می‌داری و عوامل می‌گویند: کات. همان دقیقه‌ای که نقشت را به بهترین نحوی در‌آورده‌ای آن‌ها کات می‌کنند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
سخت است کاری انجام دهی که به قلبت آسیب برساند، خصوصاً قلبی که جوان هم باشد و فکر کنی که اولین ضربه، او را از پا در خواهد آورد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
یک مرد قوی نیازی نمی‌بیند که در مقابل یک زن حکم‌فرمایی کند. او هیچ‌وقت قدرتش را به زن ضعیفی که عاشقش هست نشان نمی‌دهد، بلکه قدرتش را به دنیا نشان می‌دهد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان