بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان من | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داستان من

بریده‌هایی از کتاب داستان من

امتیاز:
۴.۱از ۳۷۲ رأی
۴٫۱
(۳۷۲)
عادات اجتماعی بدی داشتم. بیش‌تر اوقات بقیه در مورد این ایرادهایم برایم سخنرانی می‌کنند. همیشه سر قرارهایم دیر می‌رسم؛ گاهی دو ساعت. خیلی سعی کردم این ایرادم را برطرف کنم اما چیزهایی که باعث این ایرادم می‌شوند خیلی قوی و خواستنی هستند. وقتی قرار است مثلاً ساعت هشت برای شام جایی باشم، برای یک ساعت یا بیش‌تر در وان حمام دراز می‌کشم. ساعت هشت می‌آید و می‌رود و من هنوز در وان هستم. توی آب عطر می‌ریزم و می‌گذارم آب تمام شود و باز وان را با آب تازه پر می‌کنم. اصلاً ساعت هشت و قرار شام را یادم می‌رود. ذهن و احساسم خیلی دور از این قضایاست. بعضی وقت‌ها حقیقت کاری که می‌کنم را می‌دانم. این‌که در وان می‌نشیند مریلین مونرو نیست، نورما جین است. یادم است که نورما جین چه کار می‌کرد. باید در آبی حمام می‌کرد که قبل از او شش یا هشت نفر حمام کرده بودند. حالا او می‌تواند در آبی حمام کند که عینِ اشک چشم است، صاف و تمیز و انگار نورما جین نمی‌تواند با آبی که عطر دارد خوب حمام کند. یک علت دیگر هم هست که دیر می‌کنم. بعد از حمام زمان زیادی را صرف کرم‌زدن به بدنم می‌کنم. عاشق این‌ کار هستم. گاهی یک ساعت دیگر هم به شادی سر این‌ کار می‌گذرد.
الی هستم
جانی هاید خیلی بیش‌تر از مهربانی و عشق به من ارزانی کرده بود. او اولین مردی بود که مرا درک کرده بود.
الی هستم
از آن جایی که زندگی می‌کردم؛ کلوپ استودیو به خانه‌ای نزدیک او اسباب‌کشی کردم که او بتواند وقتی سر کار می‌رود، سر راهش سری هم به من بزند. همه‌ی روز را منتظر او می‌نشستم. وقتی به همه‌ی سال‌هایی که یادم می‌آید برمی‌گردم و نگاه می‌کنم، به خودم می‌لرزم. الان می‌فهمم که چقدر آن روزها خالی و سرد بوده‌اند. همیشه فکر می‌کردم که آدمی هستم که هیچ کس دوستَم ندارد. حالا می‌دانم که چیزی بدتر از آن در زندگی من وجود داشته است و آن قلب بی‌عشقم بوده است. فقط کمی خودم را دوست داشتم و خاله گریس و خاله آنا. الان چقدر قلبم کوچک به نظر می‌رسد! تنهایی نشستم و غرق تفکر به گذشته‌ام شدم و به قلب یخ‌زده‌ی نورما جین کوچک رسیدم. او بدون ذره‌ای عشق در قلبش زندگی کرده بود و بزرگ شده بود.
الی هستم
«نگران نباش نورما جین. وقتی بزرگ شدی دختر خوشگلی می‌شی. با تمام وجودم مطمئنم.» حرف‌های او آن‌قدر مرا خوشحال می‌کرد که آن نان‌های بیات برایم مزه‌ی کیک کرم‌دار می‌داد.
AliReza
وقتی دستش بازویم را گرفت، بازویم نلرزید، قلبم نکوبید.
شمع'
یک مرد نمی‌تواند زنی را دوست داشته باشد که فکر می‌کند نصفه‌نیمه است و حقیر.
شمع'
این اولین متن فیلمی بود که در عمرم دست گرفته بودم.
شمع'
نورما جین عادت داشت که چنین حرف‌هایی بشنود؛ این کار را بکن، بیا این‌جا، آشپزخانه را تمیز کن، و دهانش را همیشه ببندد و شکایتی نکند. هر کسی به نورما جین فرمانی می‌داد و اگر اطاعت نمی‌کرد او را به یتیم‌خانه می‌بردند.
شمع'
و هر کاری می‌کردم تا او مرا دوست داشته باشد.
شمع'
وقتی شروع به پوشیدن لباس‌هایم می‌کنم، هر‌چه آرام‌تر این ‌کار را انجام می‌دهم. کم‌کم احساسی در من به وجود می‌آید که کمی به‌خاطر این انگیزه‌ای که مرا تشویق به دیرتر‌رفتن می‌کند، احساس گناه می‌کنم. اما چیزی هم در درونم هست که از این تأخیر شاد است. مردم منتظر من هستند. مردم مشتاق دیدن من هستند. من خواستنی هستم و به یاد آن روزهایی می‌افتم که نخواستنی بودم. همه‌ی آن صدها باری که هیچ‌کس نمی‌خواست این دختر کوچولو ـ نورما جین ـ را ببیند؛ حتا مادرش!
zahra.n
بازیگری یک هنر زنانه است. وقتی یک مرد صورتش را رنگ و نقاشی می‌کند و ژست می‌گیرد و می‌خرامد و احساساتش را بروز می‌دهد، و خودش را برای تعریف و تمجید به نمایش می‌گذارد، قطعاً حرکات و سکناتش از سر مردانگی‌اش نیست. او دارد عین یک زن "بازی می‌کند" و به نوعی برخی طبیعت‌های زنانه را کسب می‌کند. او با زن‌ها رقابت می‌کند حتا وقتی عاشق یکی از آن‌ها می‌شود.
zahra.n
تقریباً هرکس را می‌شناختم از خدا حرف می‌زد. همه به من می‌گفتند که نباید او را ناراحت کنم. اما وقتی گریس از خدا حرف می‌زد گونه‌ام را نوازش می‌کرد و می‌گفت خدا تو را دوست دارد و دارد تو را نگاه می‌کند. وقتی یادم می‌افتد گریس چه به من گفته، وقتی در تختم دراز می‌کشیدم، برای خودم گریه می‌کردم. تنها کسی که دوستَم داشت و نگاهم می‌کرد، کسی بود که نه می‌توانستم صدایش را بشنوم و نه می‌توانستم لمسش کنم. عادت داشتم هر بار وقت می‌کردم تصاویری از خدا برای خودم می‌ساختم.
mim_ti
همیشه خسته بودم و از آن بدتر احساس کسالت هم می‌کردم. انگار رنگ‌ها از دنیایم خارج شده بودند.
محمد جواد اخباری
هیچ‌وقت نمی‌توانم عاشق مردی بشوم که دندان‌های سالم و ردیفی داشته باشد. همیشه مردهایی که دندان‌های سالمی دارند برای من دافعه داشته‌اند. نمی‌دانم چرا اما فکر کنم به این ربط داشته باشد که مردهایی در زندگی‌ام دیده بودم که دندان‌هایی سالم داشته‌اند اما در بقیه‌ی موارد لنگ می‌زدند.
محمد جواد اخباری
اما در خیالبافی می‌شود از روی حقایق پرید، درست به آسانی پریدن یک گربه از دیوار پرچین.
محمد جواد اخباری
عاشق واقعی آن مردی است که بتواند فقط با دست‌کشیدن روی سرت یا لبخند‌زدن به چشم‌هایت یا حتا با خیره‌شدن به فضا، سر‌تاپای تو را بلرزاند.
Mohadese hp
گرسنه سر به زمین می‌گذاشتم و گرسنه بیدار می‌شدم. فکر می‌کردم هنرپیشه‌ها نابغه‌هایی هستند که در ایوان بهشت ـ فیلم‌ها ـ نشسته‌اند.
Mr.horen~
اما یک جفت جوراب ساقه‌بلند و یک همبرگر آدم را هنرپیشه نمی‌کند. اما کلاس سخنوری ممکن است هنرپیشه‌ات کند. پس با این پای برهنه و شکم خالی مرور کن این درس‌ها را: "درود بر تو، روح پرنشاط تو، پرنده‌ای که هرگز تو نبودی.»
Mr.horen~
من سریع جیم می‌شدم و می‌رفتم توی کوچه با بچه‌ها بازی می‌کردم. ‌دختر‌پسرهای کوچک‌تر از خودم را دوست داشتم. آن‌قدر با آن‌ها بازی می‌کردم که دیگر شوهرم می‌آمد توی کوچه و صدایم می‌کرد که موقع خواب است.
نیومون
خیلی مسخره بود که سینه‌ی یک زن مرکز توجه افکار عمومی بشود. انگار که دیگر همه‌ی زن‌ها سینه‌های‌شان را در گاوصندوق گذاشته‌اند!
mary.sa

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۶۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان