چهقدر به هوا محتاجم
هوا در سُرنگی کوچک
شیلا در جستجوی خوشبختی
در را که باز کنم
دو فنجان کنار هم نشاندهای
و عطر چای
مرا میبَرَد
به دستهای تو
به ساعت چهار
به آن فکر کوچک
که برخیزی و
دلتنگیات را در قوری گلسرخ دَم کنی
در را باز میکنم
عطرها مُردهاند
بر میز کاغذی است که بر آن نوشتهای:
«چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟»
sety seyfi
خیره بر کرهٔ کوچک
دوباره حساب کرد
جایی برای جنگلِ بیانتها نبود
جایی برای دریایی که هر چه میروی
به پایانش نمیرسی
چشمهای تو را آفرید.
ش
میخواهم تو را بکشم
اما
چاقو را در سینهٔ خود فرو میکنم
تو کشته خواهی شد
یا من؟
parya.prz
به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدمبرفی؟
parya.prz
پنجره را باز گذاشتهام
چهقدر به هوا محتاجم
هوا در سُرنگی کوچک
ژنرالیسم
من مرگم
او زندگیست
و فریاد من
بلندتر از سکوت او نخواهد بود.
ژنرالیسم
زیر این آسمان ابری
به معنای نامش فکر میکند
گل آفتابگردان
ژنرالیسم
و صندلی راحتیات نیز
در انتظار راحتیِ خود
نشسته است.
همسایه
مسیرِ خانهات را
از حافظهٔ کفشهایم پاک کردهام
همسایه
و داستان غمانگیزی است:
دستی که داس را برداشت
همان دستیست
که روزی
در خوابهای مزرعه گندم کاشت.
ژنرالیسم
نبودن
بیشتر از بودن بود
Kamand Kamoei
به عقبتر برگرد
بگذار خدا
دوباره دستهایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت
Kamand Kamoei
گاهی دلم میخواهد
مورچهای شوم
تا در گلوی نیلبکی خانه بسازم
و باد نُتها را به خانهام بیاورد
ژنرالیسم
دریای بزرگ دور
یا گودال کوچک آب
فرقی نمیکند
زلال که باشی
آسمان در توست
MELIKA
عشق پیچکیست
که دیوار نمیشناسد.
همسایه
و داستان غمانگیزی است:
دستی که داس را برداشت
همان دستیست
که روزی
در خوابهای مزرعه گندم کاشت.
همسایه
از شب به شب گریختهایم
دستهایت را به تاریکی فرو ببر
و هر چه را لمس کردی
باور کن
همسایه
خیره بر کرهٔ کوچک
دوباره حساب کرد
جایی برای جنگلِ بیانتها نبود
جایی برای دریایی که هر چه میروی
به پایانش نمیرسی
چشمهای تو را آفرید.
همسایه
به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدمبرفی؟
Ehsan