کاش
چون آسمان
چشمهای بیشتری برای گریه داشتم
دو روح در یک بدن (شیلا)
آخرین پرنده را هم رها کردهام
اما هنوز غمگینم
چیزی
در این قفسِ خالی هست
که آزاد نمیشود
صبا دوست
اگر هزارپا بودم
با هر هزار پا کنارت میماندم
اما
تو با همین دو پا
تنها به رفتن فکر میکنی
ژنرالیسم
دیوانه است او
که همچنان به کندنِ شب ادامه میدهد
و خُردههای تاریکی را
زیر تخت پنهان میکند
˼السـیِّدةَالشَهیدة˹
آیا خاک،
دهانِ مُردهها را پُر میکند
که آنچه را دیدهاند، نگویند؟
دو روح در یک بدن (شیلا)
دستهای هم را گرفته بودیم
تو در شب قدم میزدی
من
در تاریکی
دو روح در یک بدن (شیلا)
آخرین پرنده را هم رها کردهام
اما هنوز غمگینم
چیزی
در این قفسِ خالی هست
که آزاد نمیشود
Smrldo
ماهی از تُنگ بیرون افتاد
و چون کسی در خانه نبود
و چون هیچکس این صحنه را ندید
زنده ماند
ژنرالیسم
شخصیتهایی در مناند
که باهم حرف نمیزنند
که همدیگر را غمگین میکنند
که هرگز دورِ یک میز غذا نخوردهاند
Smrldo
زیباییِ تو
پاییز است
که با کُشتنِ درخت
پدیدار میشود
fateme kshtkr