بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

بریده‌هایی از کتاب چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس

نویسنده:فردریش نیچه
انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۹۷ رأی
۳٫۲
(۹۷)
من خواهان شکوه بسیار و ثروت فراوان نیستم، هر دوی اینها اضطراب آورند. امّا اگر شخصی از شهرتی و مالی برخوردار نباشد به خواب خوش نمی‌رود.
فروغ
دولت، در همه تعبیرهایِ خود از خیر و شرّ دروغ می‌گوید. هرچه می‌گوید دروغ است. وهر چه دارد حاصلِ دزدی و اختلاس! هر چه دارد دروغین و ساختگی است. با دندان‌هایی می‌گزد که از آنِ او نیست و درونش سخت ساختگی و دروغین است. شعارش سخن مبهم و مشوّش درباره نیک و بد است. و با آن روی به سوی فنا دارد و دعوتی آشکار است برای واعظانِ مرگ. کسانی که به دنیا می‌آیند، بی‌شمارند و دولت تنها برای خدمت به کسانی است که در عرصه زندگی طُفیلند. بنگر که انبوه طفیلان را چگونه می‌فریبد؟
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
نزدیکترین فاصله‌ی کوه‌ها از اوج تا اوج است. و این راه‌ها را باید با گامهایی بس بلند پیمود و آموزه‌هایت نیز باید همچون قلّه‌ها سربلند و سرافراشته باشد و کسانی هم که سرِ سخن با آنان است باید در اوج قدرت، بلند بالا باشند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
مرگ خدا از نظر نیچه خدای متافیزیک است نه الوهیت.
نسرین نیکبخت
«در راهِ فضیلت باید از جهش پرهیز کرد و هر کس باید راهِ خود را بپوید و از راهِ دیگران کناره گیرد و تنها در اندیشه رسیدن به قلّه نباشد زیرا هر سالکی باید برای پیشروان پل و برای عقب‌ماندگان رهنما باشد.»
کاربر ۳۵۸۲۱۸۳
وقتی همه پوچند و بیهوده، چرا ما زنده‌ایم؟ زندگی یعنی سنگ بر سندان کوفتن و حرارت جُستن از سوزانْ شعله‌ها، ولی هرگز گرم ناشندن است!
پویا پانا
«سراسرِ وجودِ زن معمّا است و راهگشای این چیستان، واژه «آبستنی» است.
پویا پانا
آنانی را دوست می‌دارم که در زندگی هدفی جز فنای خویش ندارند، زیرا آنان گذارشان بر آن سوی زندگی خواهد بود.
پویا پانا
اگر «آنچه اکنون هست» همگی از پیش بوده‌اند. درباره این «لحظه» چه باور داری؟ آیا این دروازه وجودی درگذشته نداشته است؟ آیا نمی‌بینی همه چیز درهم گره خورده‌اند و این لحظه هرچه را که خواهد بود به دنبالش می‌کشد؟ حتّی خودش را؟
az_kh
اندیشه حیاتی است که بر زندگی حکم می‌راند و زندگی جز با رنجهایی که می‌کشد دانایی را افزون نمی‌سازد.
Liam
انسان از آغازِ هستی‌اش اندکی شاد بوده است. و جز این گناه، هرگز گناهِ راستین دیگری نیست.
Liam
کسی را دوست می‌دارم که برای آموختن زندگی می‌کند. و آموختن را برای زنده ماندن و انسانِ برتر شُدن می‌خواهد. و او این گونه خواهانِ فروگراییدنِ خویش است. کسی را دوست می‌دارم که بهرِ خانه ساختن برای انسان برتر کار می‌کند. و جانوران و گیاهانِ زمین را برای او آماده می‌کند و این است چیزی که دانا از گراییدن خویش می‌جوید. کسی را دوست می‌دارم که فضیلتِ خویش را دوست می‌دارد. زیرا فضیلت آرزوی فروگراییدن است. تیری رها شده از شوق. کسی را دوست می‌دارم که حتی یک شراره از روحش را برای خود نگاه نمی‌دارد، بل تلاش می‌کند که همه وجودش روحی برای فضیلت او باشد، که با این کار می‌تواند جانش را از «صراط» بگذراند. کسی را دوست می‌دارم که خواسته‌ها و آروزهایش را از فضیلتِ خود شکل دهد. چرا که با چنین فضیلتی است که او مشتاق کوتاهی یا بلندیِ زندگی می‌شود. کسانی را دوست می‌دارم که دل به فضیلتهای بسیار نمی‌بندند، چرا که یک فضیلت از دو فضیلت برتر است. زیرا که یک فضیلت حلقه‌ای است که زندگی بر آن استوار می‌شود.
lordartan
امروز ـ بی‌مایگانْ ـ سرورند. همانان که به گردن نهادن و خواری و زیرکی و فریب و کوشش و پاییدن دعوت می‌کنند. به آنجا که سرشار از فضیلتهای خُرد و خوار است. مردانِ زن نما و بردگان اکنون، پیشوای غوغا و آزمند چیره شدن بر سرنوشت جهان شده‌اند. آه چه تهوّعی. افّ بر این انسانهای مردنما! اینان می‌پرسند و بازمی‌پرسند: انسان چگونه بهتر و درازتر و خوشتر، خویش را زنده نگاه تواند داشت. آنان از این سَروَرند. برادران، بر چنین مردمانی چیره گردید. مردمانی چنین پست. آنان سخت‌ترین دشمنانِ انسانِ برترند.
lordartan
کسی را دوست می‌دارم که جان بخش است و چشم داشت پاداشی ندارد و هیچ نمی‌شناسند و همواره می‌بخشاید و به جاودانگیِ خود نمی‌اندیشد.
Meysam+Darvish
کسی را دوست می‌دارم که برای آموختن زندگی می‌کند. و آموختن را برای زنده ماندن و انسانِ برتر شُدن می‌خواهد. و او این گونه خواهانِ فروگراییدنِ خویش است.
AliSoltani
هیچ اندیشمندی در اخلاص و راستی به پای نیچه نمی‌رسد، زیرا او به جایگاهی از دانایی و شناخت رسید که هیچکس از پیشینیانش به آن مقام نرسیده بود. او در جستجوی حقیقت به ژرفناها راه می‌برد و به مشکلات و مصاعبی که متعرّض مسیر او می‌شد، اهمیتی نمی‌داد، چرا که او هرگز عمق جانش از برخورد با ناگواریها یا منجر شدنش به نیستی نمی‌هراسید.
ketabbaz
هیچ اندیشمندی در اخلاص و راستی به پای نیچه نمی‌رسد، زیرا او به جایگاهی از دانایی و شناخت رسید که هیچکس از پیشینیانش به آن مقام نرسیده بود. او در جستجوی حقیقت به ژرفناها راه می‌برد و به مشکلات و مصاعبی که متعرّض مسیر او می‌شد، اهمیتی نمی‌داد، چرا که او هرگز عمق جانش از برخورد با ناگواریها یا منجر شدنش به نیستی نمی‌هراسید.
ketabbaz
و اینک منم که بر بلندای کوه‌ها هوای آزاد تنفس می‌کنم. جایی که دیگر بوی گندِ آدمیان به مشامم نمی‌رسد.
Alireza Yoonesi
روزگارِ خدایانِ کهن به سر آمده و نسلها آنها را به طومار فراموشی پیچیده‌اند. آنان سرانجامی خدایی و سزاوار خویش داشته‌اند. زیرا آنان به شب نَزَدند که پای در ظلمتِ مرگ بگذارند. هر که باوری خلافِ این دارد، دروغزن است.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
کسی که می‌خواهد ـ در بدی یا نیکی ـ نوآفرین باشد باید از ویران ساختن و درهم شکستن ارزش‌های گذشته‌اش آغاز کند. بدینسان بزرگترین بدی، بخشی از بزرگترین نیکی می‌شود و همین است، معنا و مفهومِ نوآفرینی.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴

حجم

۳۴۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۴۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان