بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی نیچه گریست | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب وقتی نیچه گریست  اثر اروین  د. یالوم

بریده‌هایی از کتاب وقتی نیچه گریست

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۷۶ رأی
۳٫۷
(۷۶)
نیچه ادامه داد: «ساعت شنی جاویدان هستی را مجسم کن که بارها و بارها و بارها سروته می‌شود. و من و تو نیز با همهٔ ذرات تشکیل‌دهنده‌مان، در هر چرخش آن، زیر و زبر می‌شویم.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«یوزف، ذهنت را زلال کن و این آزمون فکری را مجسم کن! چه می‌شد اگر دیوی تو را می‌گفت که باید زندگی‌ای را که در آن هستی و پیش‌از این آن را زیسته‌ای دوباره و دوباره زندگی کنی؛ و هیچ‌چیز تازه‌ای نیز در آن نخواهد بود؛ هر غم و هر مسرت کوچک یا بزرگی که در زندگی داشته‌ای به‌سوی تو باز خواهد گشت، با همان توالی و تسلسل، حتی این باد و آن درخت‌ها و آن سنگ لغزنده، حتی گورستان و بیمش، حتی این لحظهٔ لطیفی که من و تو، بازو به بازو، این کلمات را نجوا می‌کنیم؟»
ملیکا بشیری خوشرفتار
نیچه در اقدامی کم‌نظیر بازویش را گرفت و نجوا کرد: «دوست من، نمی‌توانم بگویم چطور متفاوت زندگی کنی، چون با این کار باز با نقشهٔ دیگران خواهی زیست.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«تو پاسخ این سؤالات را می‌دانی! نه، من انتخاب نکرده‌ام! نه، آن‌طور که می‌خواستم نزیسته‌ام! من زندگی‌ای را زیسته‌ام که برایم مقرر شده بود. من، منِ واقعی، اسیر زندگی‌ام هستم.» «و من متقاعد شده‌ام که سرچشمهٔ ترس تو همین است. این فشار در قفسهٔ سینه از آن است که زندگی نازیسته می‌خواهد سینه‌ات را بشکافد. و قلبت زمان را می‌شمرد. و طمع به زمان همیشگی است. زمان می‌بلعد و می‌بلعد و چیزی باقی نمی‌گذارد. چه سهمناک است شنیدن این جمله که تو زندگی‌ای را زیسته‌ای که برایت مقرر شده بوده است! و چه سهمناک است روبه‌رو شدن با مرگ، وقتی هیچگاه آزادی‌ات را، با همهٔ خطرهایی که داشته، طلب نکرده‌ای!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«یوزف، تو باز هم از سؤال من طفره می‌روی. آیا زندگی خودت را زیسته‌ای؟ یا با آن زنده بوده‌ای؟ آیا آن را برگزیده‌ای؟ یا زندگی‌ات تو را برگزیده است؟ آیا آن را دوست می‌داری؟ یا از آن پشیمانی؟ این است معنی زندگی را به کمال دریافتن. آیا از آن استفاده کرده‌ای؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
«تو سؤال را با سؤال پاسخ می‌دهی، فریدریش!» نیچه جواب داد: «تو هم سؤالاتی می‌پرسی که پاسخشان را می‌دانی.» «اگر پاسخ را می‌دانم، برای چه می‌پرسم؟» «برای طفره رفتن از پاسخ خودت!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«فعلاً دربارهٔ بهنگام مردن برایم بگو.» «تا زنده‌ای، زندگی کن! اگر زندگی‌ات را به کمال دریابی، وحشت مرگ از بین خواهد رفت! وقتی کسی بهنگام زندگی نمی‌کند، نمی‌تواند بهنگام بمیرد.»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«کار من آموزش چگونه تاب آوردن مرگ یا "کنار آمدن" با آن نیست، یوزف. این راه به خیانت به زندگی می‌انجامد! درس من به تو این است: بهنگام بمیر!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
دشمن اصلی، معنای نهفته در وسواس توست. هرچه بیشتر به صحبت‌های امروزمان فکر می‌کنم، بیشتر به ترس تو از پوچی و فراموش شدن پس‌از مرگ می‌رسم.
ملیکا بشیری خوشرفتار
به تعریف نیچه از دوستی فکر کرد: پیوستن دو نفر به یکدیگر برای جستن حقیقتی برتر.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«یوزف، مدت‌ها پیش متوجه شدم کنار آمدن با بی‌اعتباری و بدنامی ساده‌تر از کنار آمدن با عذاب وجدان است. وانگهی، من حریص نیستم؛ برای انبوه مردم نمی‌نویسم. و می‌دانم چگونه باید صبور بود. شاید شاگردان من هنوز به دنیا نیامده باشند. ولی فردا متعلق به من است. برخی فلاسفه پس‌از مرگ شناخته می‌شوند!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
کاری که بیننده‌ای ندارد می‌تواند معنی‌دار باشد؟
ملیکا بشیری خوشرفتار
عشق به زنْ بیزاری از زندگی است!» «نمی‌فهمم. فریدریش. باز مرموز شدی.» «منظورم این است که نمی‌توان به زنی عشق ورزید و چشم بر زشتی‌های نهفته در زیرپوست ظریفش نبست: خون، عروق، چربی، مخاط، مدفوع و همهٔ چیزهای چندش‌آور فیزیولوژیک. عاشق باید چشم بر هم نهد و حقیقت را انکار کند. و این دروغ و زندگی دروغین برای من مرگِ مجسم است!»
ملیکا بشیری خوشرفتار
«آیا ممکن است رؤیاهای ما از منطق یا احساسات به ما نزدیک‌تر باشند؟»
ملیکا بشیری خوشرفتار
بزرگ‌ترین بخش حافظه و فرایندهای ذهنی ما خارج از حیطهٔ هوشیارمان است.
ملیکا بشیری خوشرفتار
قسمت اعظم خاطرات ما در بخش نیمه‌هشیار مغز ما جای دارد.
ملیکا بشیری خوشرفتار
«زندگی، جرقه‌ای است میان دو خلأ. تصویر جالبی است، یوزف. و آیا عجیب نیست تنها دومین فضاست که ذهن ما را به خود مشغول می‌کند و هرگز به اولی نمی‌اندیشیم؟»
ملیکا بشیری خوشرفتار
از کودکی اعتقاد داشتم زندگی جرقه‌ای است میان دو خلأ، تاریکی پیش‌از تولد و تاریکی پس‌از مرگ.
ملیکا بشیری خوشرفتار
به نظر می‌رسد معانی بسیاری برای یک علامت موجود است؛ و یوزف هنوز از یافتن معانی‌ای که وسواس برتا برایش دارد خسته نشده است. شاید بایستی معانی را یک به یک کنار زد تا زمانی که برتا معنایی جز خودش نداشته باشد. وقتی که از معانی زائد تهی شد، یوزف او را چون انسان برهنهٔ هراسانی خواهد دید، زیادی انسانی؛ آنچه برتا، یوزف و همهٔ ما حقیقتاً هستیم.
ملیکا بشیری خوشرفتار
معنا ما را تا کجا خواهد برد؟
ملیکا بشیری خوشرفتار

حجم

۴۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

حجم

۴۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
تومان