«گاهی آموزگاران باید سختگیری کنند. پیامهای دشوار را باید به مردم داد، زیرا زندگی دشوار است، مردن نیز
ida
گاه لازم است شکاک و گوشبهزنگ باشیم، ولی گاهی هم میشود آرام گرفت و به دیگران اجازه داد که لمسمان کنند.»
Atiyeh
فکر میکنم بعضی نقشهای بزرگسالی به ذهن کودک وارد میشوند و دیگر رهایش نمیکنند. شاید فرد ناگزیر شود پیشاز آنکه یکی از این نقشها بر تمامی افکارش حاکم شود آن را بهزور از ذهن براند!»
Atiyeh
«ولی ما آرمانگرایان آزاداندیشی هستیم که محدودیتهای اعمالشده از سوی جامعه را رد میکنیم. ما به توانایی خود در آفرینش ساختار اخلاقی خاص خود ایمان داریم.»
ida
«ما از کدامین ستاره اینجا کنار یکدیگر فرود آمدهایم؟
ida
ما تنها حیواناتی هستیم که از شرم سرخ میشویم، اینطور نیست؟»
ida
سوختن در آتشِ خویشتن را خواهان باش.
بیخاکستر شدن کی نو توانی شد؟
ida
"تو همیشه تنها مرد من میمانی؛ هرگز مرد دیگری به زندگی من راه نمییابد!" چه کلمات هولناکی! زیرا نشان میداد تا چه حد به او صدمه زدهام. ولی هولناکتر اینکه: من از این کلمات لذت بردم! از شنیدن اینکه به نفوذم بر خودش اعتراف میکند لذت بردم! بنابراین میبینید او را ضعیف و زمینگیر رها کردم. اصلاً شاید او را به بند کشیدم و پاهایش را معیوب کردم!»
Atiyeh
«یکپارچگی ناخودآگاه.»
این نظر برویر را هم به هیجان آورد: «درست است، زیگ. بصیرت حقیقی در همین است!»
Atiyeh
این بدان معناست که آقای مولر بیان هرگونه عاطفهٔ مثبت را به فرمان دادن با قدرت تعبیر میکند. نتیجه اینکه: نزدیک شدن به او تقریباً غیرممکن است.
Atiyeh