بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شجاعت مطلوب نبودن | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب شجاعت مطلوب نبودن اثر ایچیرو کیشیمی

بریده‌هایی از کتاب شجاعت مطلوب نبودن

۳٫۶
(۲۶)
«هیچ تجربه‌ای به‌خودی‌خود علتِ موفقیت یا شکست ما نیست. ما از ضربه‌های تجربه‌هایمان رنج نمی‌بریم ـ که نامش را تروما گذاشته‌ایم ـ بلکه از دل آن‌ها هر چیزی را استخراج می‌کنیم که در لحظه به کارمان می‌آید. تجربه‌های ما تعیین‌کنندهٔ وضعیت ما نیستند بلکه ما به اختیار خودمان چنین حسی را به تجربه‌هایمان می‌دهیم.»
azar
جوان: واقعاً این‌قدر پاسخ‌ندادن به تحریک آدم‌ها آسان است؟ قبل از هر چیزی به من بگو چطوری باید خشم خودم را کنترل کنم؟ فیلسوف: وقتی داری خشم خودت را کنترل می‌کنی، داری آن را تحمل می‌کنی، درست؟ بیا راهکاری یاد بگیر که سعی کنی بدون استفاده از احساس عصبانیت مسائل را حل کنی. چراکه هرچه نباشد، عصبانیت یک ابزار است؛ وسیله‌ای برای رسیدن به هدف. جوان: این حرفِ سنگینی است. فیلسوف: اولین چیزی که می‌خواهم درک کنی این است: واقعیت می‌گوید عصبانیت شکلی از ارتباط است و برقراری ارتباط بی‌بروبرگرد بدون استفاده از عصبانیت هم ممکن است. ما می‌توانیم افکار و نیت‌های خودمان را منتقل کنیم و آن‌ها هم بدون نیاز به عصبانیت پذیرفته شوند. اگر بتوانی به‌صورت تجربی چنین چیزی را بفهمی، احساس عصبانیت دیگر بروز نمی‌کند.
maryam.eslami
فیلسوف: ولی کسانی که خود را با قدرت دیگران بزرگ‌تر می‌کنند از اساس دارند با نظام ارزشی دیگران زندگی می‌کنند ـ دارند زندگی آدم‌های یک زندگی دیگر را می‌گذرانند. این نکته‌ای است که باید روی آن تأکید شود.
maryam.eslami
او می‌گوید خویشتن ما با تجربه‌هایمان تبیین نمی‌شود، بلکه با معنایی تعیین می‌شود که ما به آن تجربه‌ها می‌دهیم. او نمی‌گوید تجربهٔ سانحه‌ای سنگین یا سوءاستفاده در دوران کودکی یا وقایعی از این دست تأثیری بر شکل‌گیری شخصیت ما ندارند. تأثیر آن‌ها قدرتمند است ولی نکتهٔ مهم این است: این تأثیرات هیچ‌چیزی را تبیین نمی‌کنند. ما زندگی خود را با معنایی که به تجربه‌های گذشته می‌دهیم تبیین می‌کنیم. زندگی شما چیزی نیست که کسی به شما می‌دهد، بلکه چیزی است که خودتان انتخاب می‌کنید و شما آن شخصی هستید که تصمیم می‌گیرید چگونه به زیست خود ادامه دهید.
maryam.eslami
تغییر باعث ایجاد اضطراب می‌شود و با تغییرنکردن ناامیدی از راه می‌رسد.
امید
یک روز مادر و دختری داشتند سر هم هوار می‌کشیدند. بعد ناگهان تلفن زنگ خورد. مادر گوشی را برداشت و گفت: «بله؟» به‌محض این‌که متوجه شد چه کسی پشت خط است، لحنش عوض شد و ناگهان آدمی مؤدب شد. آن‌وقت، پنج‌شش دقیقهٔ بعدی را که پشت خط بود با مؤدبانه‌ترین لحن ممکن صحبت کرد. به‌محض قطع‌کردن تلفن، دوباره حالتش عوض شد و مشغول هوارکشیدن بر سر دخترش شد.
کاربر ۱۵۷۷۱۴۵
«اگر ده نفر باشند، یکی پیدا می‌شود که تو را نقد کند، مهم هم نیست که چه کرده باشی. این فرد از تو خوشش نمی‌آید و تو هم نمی‌آموزی که از او خوشت بیاید. آن‌وقت دو نفر را پیدا می‌کنی که همه‌چیز تو را می‌پذیرند و تو هم آن‌ها را می‌پذیری و با آن‌ها دوستِ صمیمی می‌شوی. آن هفت نفرِ باقی‌مانده هیچ‌کدام در این دو دسته نیستند.» خب حالا بگو آیا در چنین شرایطی روی آنی تمرکز می‌کنی که از تو خوشش نمی‌آید؟ آیا توجه بیشتری به آن دو نفر که از تو خوششان آمده نمی‌کنی؟ یا تمرکزت را می‌بری روی بقیهٔ جمعیتی که حضور دارند؛ روی آن هفت نفر؟
83 FATEMEH❤️
چرا تصمیم نداری از خودت خوشت بیاید؟ علتش این است که می‌ترسی به‌طور کل دیگران دوستت نداشته باشند و در رابطهٔ فردی‌ات آزرده شوی.
83 FATEMEH❤️
وقتی ما در روابط فردی‌مان به مشکل برمی‌خوریم یا وقتی دیگر نمی‌توانیم راه‌حلی پیدا کنیم، باید اولین چیزی که به آن فکر می‌کنیم این قاعده باشد: «به آوای اجتماعی بزرگ‌تر فکر کن.»
zahra
وقتی می‌خواهی آزادی خودت را اعمال کنی، باید هزینه‌ای بپردازی. هزینهٔ آزادی همانا روابط فردی است که در آن دیگران همیشه هم شخص را دوست نمی‌دارند.
zahra

حجم

۱۸۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۸۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان