بریده‌هایی از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد

گریه هرازچندگاهی خوبه، اما هدردادن آب هیچ‌وقت کار خوبی نیس.»

«آدم‌ها افسانه‌سرایی می‌کنند تا چیزی که نمی‌تونن بفهمن رو توضیح بدن.»

از خودم می‌پرسم آیا سرنوشت انسان ممکن است یک‌روزه تغییر کند. یا بیشتر از این‌ها طول می‌کشد تا زندگی از چنگ انسان دربیاید.

دختری که با نجات خودش دنیا رو نجات داد.»

هیچ کار خارق‌العاده‌ای هرگز از سرِ منطق و دلیل انجام نمی‌شود بلکه انجام می‌شود چون روحت تنها وقتی می‌تواند نفس بکشد که آن کار را انجام دهی.

قصه‌ها هم راه فراری از حقیقت این دنیا و هم تنها راه به‌وضوح دیدن آن حقایق هستند.

اگر هیچ‌وقت دنبال جون نمی‌دویدم، اگر هیچ‌وقت به درون آب نمی‌پریدم، حفرهٔ بزرگی در قلبم ایجاد می‌شد... حس پوچیِ دست روی دست گذاشتن و کاری‌نکردن.

حقیقت دارد که آرزو بخشی از روح آدم است.

با صدای ضعیفی گفت: «معنی این قصه چیه؟» به پشتش و لرزش اندک شانه‌هایش زل زدم: «معنی خاصی نداره، فقط شاید یه... احساسه.» «اون‌وقت چه احساسی؟» «این‌که هیچ جایی وجود نداره که بتونی از بخشش فرار کنی. مخصوصاً بخشش از طرف آدم‌هایی که دوستت دارن.» حداقل وقتی من این قصهٔ به‌خصوص را شنیدم، این چیزی بود که همیشه فکر می‌کردم. دلم می‌خواست باور کنم که حتی اگر یکی از ما مرتکب اشتباهی شود، برادرم من را می‌بخشد و من هم او را می‌بخشم.

چه جور افرادی نقاب می‌زنند؟ آن‌هایی که بخواهند فراموش‌شده باقی بمانند؛ دزدها. آدم‌کش‌ها.

و هیچ امیدی نیست، چون عشق را نمی‌توان خرید یا به‌دست آورد یا حتی برایش دعا کرد. عشق باید آزادانه داده شود. من هم قلبم را به کسی داده‌ام؛ اما آن کس خدای دریا نیست.

«دنبال سرنوشت نیفت، مینا. بذار سرنوشت بیفته دنبالت.»

«اصلاً اون‌چه که انتظار داشتم نبود. اون... افسرده بود، انگار یه چیزی رو گم کرده بود و یادش رفته بود اون چیز چیه.»

اما یه زخم، اگه به‌درستی بهش رسیدگی نشه، دوباره باز می‌شه؛ باید کامل خوب بشه.»

همهٔ قصه‌گوها مادربزرگ نیستند، ولی همهٔ مادربزرگ‌ها قصه‌گو هستند.

من سازندهٔ سرنوشت خودم هستم.

ای کاش شرایط همیشه این‌قدربغرنج نبود.

عشق را نمی‌توان خرید یا به‌دست آورد یا حتی برایش دعا کرد. عشق باید آزادانه داده شود.

فقط باید یک کار کنی: باید عاشقش باشی.

جنگ‌سالارها سر اندک چیزی که باقی مونده جنگ و هرج‌ومرج راه می‌ندازن و پشت سرشون فقط بدبختی و بیچارگی جا می‌ذارن