بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد

بریده‌هایی از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد

نویسنده:اکسی اوه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۳۳۹ رأی
۴٫۲
(۳۳۹)
به خودتون بنگرین تا دشمنتون رو پیدا کنین.»
fati
«آدم‌ها افسانه‌سرایی می‌کنند تا چیزی که نمی‌تونن بفهمن رو توضیح بدن.»
fati
هیچ کار خارق‌العاده‌ای هرگز از سرِ منطق و دلیل انجام نمی‌شود بلکه انجام می‌شود چون روحت تنها وقتی می‌تواند نفس بکشد که آن کار را انجام دهی.
ستاره
من سازندهٔ سرنوشت خودم هستم.
ستاره
امید حس گیج‌کننده‌ای است. شکل‌گرفتن امید را درونم حس کردم، انگار زاغی داشت بال‌هایش را باز می‌کرد.
ستاره
تو یه هدف داری، و تا وقتی هدفت رو تا آخر دنبال نکنی تسلیم نمی‌شی، یا حداقل تا وقتی نهایت تلاشت رو برای رسیدن به هدفت نکرده باشی
Star
آرزو بخشی از روح آدم است
parya.prz
با مرگ بیگانه نیستم، اما دیدنش هرگز آسان‌تر نمی‌شود.
•نسرین‌طلا•
دوستت دارم. منتظرم بمون اون‌جا که خشکی به دریا می‌پیونده.
گُلبرگِ گِل؛
دوستت دارم. منتظرم بمون اون‌جا که خشکی به دریا می‌پیونده.
گُلبرگِ گِل؛
دوستت دارم. منتظرم بمون اون‌جا که خشکی به دریا می‌پیونده.
گُلبرگِ گِل؛
«منتظرم بمون، اون‌جا که خشکی به دریا می‌پیونده.»
گُلبرگِ گِل؛
دنیا پر از خدایان کوچک است؛ چرا که تک‌تک بخش‌های طبیعت نیاز به نگهبانی دارد که حواسش باشد و از آن محافظت کند.
a.m.m.m
«باید خوشحال باشم که روبان از بین رفته و هنوز زنده‌ام. اما عجیبه، مینا، چرا این حس رو دارم؟ من نیازی ندارم نوار قرمز سرنوشت بهم بگه که اگه تو بمیری، من هم می‌میرم.»
گُلبرگِ گِل؛
«باید خوشحال باشم که روبان از بین رفته و هنوز زنده‌ام. اما عجیبه، مینا، چرا این حس رو دارم؟ من نیازی ندارم نوار قرمز سرنوشت بهم بگه که اگه تو بمیری، من هم می‌میرم.»
گُلبرگِ گِل؛
«می‌دونی چقدر دوستت دارم، میکی؟ حتی خودم هم نمی‌دونم. عشق من به تو بی‌انتهاس. عمیق و بی‌انتها، مثل دریا.»
گُلبرگِ گِل؛
«انسان‌ها موجوداتی دمدمی‌مزاج و وحشی هستن. چون از مرگ خودشون می‌ترسن، جنگ راه می‌ندازن و تو چند لحظه زمین رو از چیزهایی پاک می‌کنن که رشدشون سال‌ها طول کشیده بود.»
گُلبرگِ گِل؛
هر بار در شالیزارها دویدم و درناهای گردن‌دراز با تکان بال‌هایشان انگار به من سلام می‌دادند؛ هر بار از صخره‌ها بالا رفتم و نسیم مرا به جلو می‌خواند؛ هر بار به دریا نگاه کردم و نور آفتاب روی دریا شبیه لبخند بود، عشق را احساس کردم.
zahii😊
هیچ‌وقت آن کار را به‌خاطر کسی جز خودم انجام ندادم. نمی‌توانستم دنیایی را تحمل کنم که کاری در آن از دستم برنمی‌آمد؛ دنیایی که در آن اجازه می‌دادم عزیزانم زجر بکشند و آسیب ببینند. اگر در خانه مانده بودم، اگر هیچ‌وقت دنبال جون نمی‌دویدم، اگر هیچ‌وقت به درون آب نمی‌پریدم، حفرهٔ بزرگی در قلبم ایجاد می‌شد... حس پوچیِ دست روی دست گذاشتن و کاری‌نکردن.
کاربر ۶۸۴۹۳۲۰
هیچ کار خارق‌العاده‌ای هرگز از سرِ منطق و دلیل انجام نمی‌شود بلکه انجام می‌شود چون روحت تنها وقتی می‌تواند نفس بکشد که آن کار را انجام دهی.
maedeh

حجم

۲۵۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۵۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
۲۰,۴۰۰
۷۰%
تومان