بریدههایی از کتاب جنگ های ارزی
نویسنده:جیمز ریکاردز
مترجم:حسین راهداری
انتشارات:انتشارات دنیای اقتصاد تابان
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۹ رأی
۴٫۴
(۳۹)
اما بانک مرکزی آلمان کاهش ارزش مارک را فرصتی برای افزایش صادرات آلمان میدید که میتوانست کالاهای صادراتی آلمان را برای مصرفکننده خارجی ارزانتر کند و نیز موجب افزایش درآمد توریستی و سرمایهگذاری خارجی این کشور شود؛ این سیاست و طرز تفکر دقیقا دلیل اصلی کاهش ارزش پول توسط هر کشوری است
M Kh72
در ۱۹۲۲ که بانک مرکزی آلمان کنترل اوضاع را از دست داد و با سراسیمگی پول بیشتری چاپ کرد تا بتواند حقوق کارمندان دولت و اتحادیههای کارگری را بدهد، تورم به «ابرتورم» تبدیل شد. دلار آمریکا آنقدر باارزش شده بود که بازدیدکنندگان آمریکایی در آلمان نمیتوانستند پرداختهای خود را به دلار انجام دهند، چون فروشنده نمیتوانست میلیونها مارک را در مغازه خود جا دهد تا پول آنها را تبدیل کند. پول غذاها باید در ابتدا پرداخت میشد، چون تا غذا تمام شود، قیمتش بسیار بالاتر رفته بود!
M Kh72
جنگ ارزی کاهش رقابتی ارزش پول ملی یک کشور در برابر پول کشورهای دیگر است و این جنگ، یکی از ویرانکنندهترین و دلهرهآورترین اتفاقات در اقتصاد جهانی است. جنگ ارزی، روح رکود بزرگ آمریکا را در دهه ۱۹۲۰ دوباره زنده میکند که در آن زمان، کشورها با کاهش ارزش پولهایشان به فقیر کردن همسایه و اعمال تعرفه بر واردات مبادرت کردند و موجب فروپاشی تجارت جهانی شدند. جنگ ارزی یادآور اتفاقات دهه ۱۹۷۰ میلادی در آمریکاست که در آن سالها قیمت نفت چهار برابر شد، زیرا آمریکا سعی داشت ارزش دلار را کاهش دهد و رابطه آن را با طلا قطع کند. در نهایت جنگ ارزی، یادآور بحران پوند انگلیس در ۱۹۹۲، پزوی مکزیک در ۱۹۹۴ و روبل روسیه در ۱۹۹۸ در کنار بحرانهای ارزی دیگر در جهان است.
M Kh72
این درس که کشوری نمیتواند با کاهش ارزش پول خود به رشد اقتصادی برسد، در سال ۱۹۷۱ به یاد نیکسون، کونالی، پترسون و بازار سهام نیامد. این همان درسی بود که به اجداد آنها در زمان رکود بزرگ آمریکا در دههها قبل داده شده بود و به نظر میرسید که درس سختی برای یاد گرفتن باشد.
علی
برای والاستریت، تئوریهای اقتصاد مالی، پوششی برای پنهان کردن اهرمهای مالی و معاملات حقهبازانه تحت عنوان مشتقات مالیِ خارج از ترازنامه است. در والاستریت، سود مهمتر از روش علمی مناسب است. اگر یک تئوری مشهور دانشگاهی بتواند منطقی را برای ریسکپذیری فراهم آورد، همین خوب و کافی است، حتی اگر ناقص و از رده خارج باشد. حتی اگر سیاستمداران و ساماندهندگان بازار در یادگیری از والاستریت عقبتر باشند، همین قدر هم خوب است.
laissez faire
مدیرعامل شرکت «بِر استرنز» در زمان ورشکستگی، یعنی آقای آلن شوارتز، به خوبی میتواند در مورد قدرت تئوری پیشگویی ناگزیرساز مرتون شهادت دهد. در روز ۱۲ مارس ۲۰۰۸، شوارتز گفت: «ما هیچ فشاری روی نقدشوندگی خودمان نداریم چه برسد به اینکه بحران نقدشوندگی داشته باشیم». چهل و هشت ساعت بعد، وقتی که بانکهای هراسان والاستریت میلیاردها دلار از خطوط اعتباری خود را به روی «بر استرنز» بستند، این شرکت ورشکسته شد. برای «بر اشتارنز»، این اتفاق مثالی واقعی از آزمایش افکار مرتون بود.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
به طرز عجیبی، مرتون برای نشان دادن منظور خود از پیشگویی ناگزیرساز، مثال هجوم سپردهگذاران به بانکها برای بیرون کشیدن سپردههایشان را قبل از ایجاد بیمه سپردهها به کار میبرد. بانکی میتواند روز را با وضعیت خیلی خوب و سرمایه فراوانی آغاز کند. اما یک شایعه که اوضاع پولی بانک خوب نیست، حتی اگر دروغ باشد، میتواند سبب هجوم سپردهگذاران به بانک شود تا سپردههای خود را قبل از ورشکستگی بانک، از آن بیرون بکشند. حتی بهترین بانک ها، صددرصد پول نقد مردم را در گاوصندوق خود نگه نمیدارند و بخش عمده آن را یا وام میدهند یا سرمایهگذاری میکنند. بنابراین در این موقعیت که همه سپردهگذاران پولهایشان را میخواهند، بانک نمیتواند پول همه آنها را یکجا بازگرداند و مجبور میشود درهایش را ببندد. بنابراین، بانک واقعا در انتهای روز ورشکست میشود و آن شایعهای که از اول دروغ بود، درست از آب در میآید.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
بیولوژیستهای دانشگاهی که درباره ویروسهای مسری تحقیق میکنند، تاسیسات بدون منفذ و محکمی دارند تا اطمینان حاصل کنند ویروسهای مورد مطالعه آنها از آزمایشگاه فرار نمیکنند و مردم را در ابعاد وسیع به خطر نمیاندازند. متاسفانه، چنین تاسیسات محکمی در دانشکدههای اقتصاد وجود ندارد. برای هر مفهوم درخشانی، کجفهمیهای خطرناکی پیش میآید که خون مالی جهان را مبتلا کرده و زیانهای غیرقابل محاسبهای را ایجاد میکند. هیچ کدام از این ایدهها به اندازه دوقلوهای سمی اقتصاد مالی که تحت عنوان «بازارهای کارا» و «توزیع نرمال ریسک» شناخته میشوند، نتوانستهاند در اقتصاد خسارت به بار بیاورند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
شرکتکنندگان در سیستم استاندارد مبادله طلا ملاحظات داخلی خود را مقدم بر قواعد بازی قرار میدادند و به این طریق عملکرد روان سیستم مبادله طلا را مختل میکردند.
M.Afshari
در نهایت سه قدرت بزرگ ژئوپلتیک وجود دارند؛ آمریکا، چین و روسیه. در بین این سه، آمریکا در برابر حملات مالی خارجی ایمنتر است، گرچه خودش مصمم است با کاهش ارزش دلار، وضعیت خود را تضعیف کند. روسیه آشکارا ضعیف است، اگرچه نقاط ضعفش میتوانند نقاط قوتش هم باشند. روسیه تاریخی طولانی از پشت کردن به دنیا و بقا در استقلالش را دارد. چین به نظر منعطف میآید اما شکنندهترین در بین این سه کشور نیز هست زیرا همانطور که تاریخ این کشور نشان میدهد، برای پنج هزار سال مکررا بین امپراتوریهای با قدرت مرکزی و ایالات از هم جدا و متخاصم در نوسان بوده است.
someone
حجم
۵۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۵۲۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان