بریدههایی از کتاب روح پراگ
۳٫۷
(۵۶)
آنهایی که نماینده قدرت بیروح هستند البته که نمیتوانند انگیزه آدمهایی را درک کنند که به نظر به طرزی غیرقابل فهم از صف خارج شدهاند و صف را شکستهاند. آنها گمان میبرند که این آدمها همان اهدافی را دارند که آنها در سر میپرورانند، و اعمال این آدمها را چنین برای خودشان معنا میکنند که گویی از یک شیطان نامرئی پند گرفتهاند، که گویی دجّالی تشنه قدرت در گوششان نجوا میکند. اما یک چیز هست که آنها بهدرستی درک میکنند، این شورشیان تکافتاده وحدت و آرامش سرزمین وحشتزده را بر هم میزنند. پس قدرتمندان با همه قدرتشان و با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارند میکوشند این شورشیان را پس برانند به همان جایی که به نظر آنان بدان تعلق دارند: هاویهای که بر آن وحشت حُکم میراند.
Juror #8
هر کسی که از روحش، یکپارچگی درونش، دفاع کرده است، و حاضر است هر چیزی را وا بگذارد، حتی آزادی جابهجاییاش را، و در صورت ضرورت نهایی حتی زندگیاش را نیز به خطر بیندازد، از وحشت نمیشکند و بنابراین دست قدرت هرگز به او نمیرسد. چنین آدمی است که آزاد است، چنین آدمی است که همتراز قدرت است، و نه رقیبی در مبارزه برای سلطه بر یک کشور، سلطه بر آدمها و چیزها، بلکه موجود زندهای است یادآور پیشپاافتادگی و گذرا بودن هر آن چیزی که قدرت مدافع و نماینده آن است.
Juror #8
آن کسی که میگذارد اضطراب جهان بیرون جایگزین روحش شود هرگز از مهلکه وحشت نخواهید رهید.
Juror #8
آدمهایی که روحشان را وا نگذاشتهاند میتوانند بر ترس فائق آیند چون میدانند که در نهایت این ترس از درون نشئت میگیرد و نه از بیرون.
Juror #8
قدرت روح ندارد و اصلا از همین بیروحی مایه میگیرد. قدرت بر این بیروحی استوار میشود و از آن نیرو میگیرد. بیروحی یار غار ترس است. آدمهایی که روحشان را وا گذاشتهاند جسمی بیش برایشان باقی نمانده است، و همین جسم است که نگرانش هستند و وحشتش را دارند. کسانی که روحشان را وا گذاشتهاند میترسند که راحتیهای آن کالبدی که مانده است از دست برود: آرام و آرامش، مادیات، بیزحمتی، و تجملات.
Juror #8
اگر آنهایی که همچنان به کارشان ادامه میدهند و نه دستی انسانی هست که جلویشان را بگیرد و نه دست تقدیر این کار را میکند، دشوار بتوان انتظار داشت که خودشان بر خودشان لگام بزنند.
Juror #8
هر ساختار قدرتی که از مهار خارج شود، هر اقتدار جنایتکارانهای که عزم کرده است از انسانیتش دست بشوید تا بتواند به رشدش، شکوفاییاش، و تورمش، بنا به عطش رسیدن به اندازههای مطلق، جواز مطلق، و کمال خدایگونهاش برسد، دست به بازی مرگباری میزند که خودکشانه است.
Juror #8
یک سبک زندگی مسرفانه برای یک یا دو نسل و برای درصد بسیار اندکی از مردمان جهان حاصل شد، ولی به بهای چنان ویرانی عظیم غیرقابل تصوری در کل کره زمین و به هدر دادن انرژی ذخیره شده برای میلیونها سال.
Juror #8
در میان آدمهای بیقدرت، آنهایی که خواب نجات جهان را از طریق بهدست گرفتن زمام قدرت و رهاندن آن (و خودشان) از ترس میبینند، خودشان را فریب میدهند. نوع بشر از طریق دست به دست شدن قدرت و افتادن قدرت به دست آدمهای بیقدرت سابق نجات نخواهد یافت، زیرا درست در همان روزی که قدرت به دست آنها میافتد معصومیتشان از بین میرود. درست از همان لحظه، آنها هم به این وحشت میافتند که مبادا قدرت استحکام پیدانکردهشان از دست برود، رؤیاها و نقشههای تحقق نیافتهشان نقش بر آب شود، و در نتیجه دستانشان را به خون میآلایند و تخم وحشت میپراکنند، و سرانجام از این بادی که میکارند همان توفان را میدروند.
Juror #8
هر چیز ذاتاً انسانی بهدستآمدنی است؛ آدم فقط باید راه جذب قدرت بهسوی خویش را بیابد، آن را از آسمان به زمین بکشد، و یا آن را از کسانی که هم اکنون در دستش دارند بدزدد. در نظر آدمهای بیقدرت دورنگاهِ کسب قدرت نوید رهایی از غل و زنجیر ترس را میدهد، این دورنگاه در ضمن نوید آزادی و رفاه و تنعم را هم میدهد.
Juror #8
قدرت هیچ چیز غیرشخصی ندارد؛ قدرت در دل آدمها لانه دارد، در رفتار آنها و در موقعیت اجتماعی آنها.
Juror #8
ترسی که در رختخواب آدمهای بیقدرت لانه کرده است انگیزهای قوی برای رؤیاهای آنها و اعمال آنها است. آدم بیقدرتی که آرزو دارد خودش را از اضطراب برهاند معمولاً فقط دو راه پیش پای خودش میبیند: گریختن به جایی دور از دسترس نیروهای خصم، یا قدرتمند کردن خودش، ترس رؤیای قدرت را بهبار میآورد.
Juror #8
ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن قدرتمندان چنان حُکم میرانند و با چنان ابزارهایی که بشریت تاکنون بهخود ندیده است. آنها میتوانند بر همه چیز تسلط داشته باشند و افراد و حتی کل یک جمعیت را از صفحه روزگار محو کنند. تا زمانی که چنین ابزارهایی وجود دارند، جهان ما همچنان جهان ترس و وحشت خواهد بود.
Juror #8
انسان در هراس از صاحبان اقتدار، مقامات، باجبگیران اربابان، در هراس ِ از دست دادن خانه یا آذوقه مورد نیازش برای زنده ماندن، یا از دست دادن کارش زیسته است.
Juror #8
کسی که حمله میکند همیشه میداند که پیش از ورود او وحشت مستولی شده است. و آن ترس واقعی را، که انسان را از انسانیت میاندازد، هراس میافکند، و قدرت مقابله را فلج میکند، میشناسد. برای همین است که از ترس سود میجوید. دست به حملههای ناگهانی میزند، نقابهای هولانگیز به صورت میزند، جیغ میکشد، نعره میزند، آتش میافروزد، تهدید میکند، بر طبل میکوبد، لگد به پیتهای حلبی میزند، سربازانش را چنان آرایش میدهد که تعدادشان افزونتر بهنظر آید، علامت اسکلت مرگ را روی کلاهش میدوزد، و شکل جغد مرگ را بر بالهای هواپیماهایش نقش میزند.
Juror #8
مسیحیان بیقدرت، که در کام شیر انداخته میشدند، شکنجه میشدند، و به قتل میرسیدند، و از ملکوتی سخن میگفتند که اینجهانی نیست و نظم و ارزشهایی دیگر بر آن حاکم است که در این قلمرو به رسمیت شناخته نمیشود، بهتدریج بر شمارشان افزوده شد و سازمان پیدا کردند تا آنکه یک روز چشم باز کردند و دیدند که نهتنها بر صومعهها و کشیشان تسلط دارند، بلکه قلعهها و سپاهیان و جهادگران مسلح را زیر فرمان دارند، و در آغوش آنان بود که نماد تعصبآمیزترین قدرت زاده شد ــ دادگاه تفتیش عقاید مقدس.
Juror #8
امپراتوران، پادشاهان، نخستوزیران، و وزیران همگی انسان هستند، حتی اگر بکوشند ما را قانع کنند که منشائی الاهی دارند، یا دستکم، تحت حمایت و عنایت ویژه الاهی هستند. اما یک روز آنها را هم کشانکشان میبرند بهسوی جلادی که قرار است سر از تنشان جدا کند؛ یا، اگر پیشتر مردهاند، آنها را از گورهایشان بیرون میکشند تا معلوم شود که آنها هم انسان بودهاند و از همین کره خاکی.
Juror #8
ترس رؤیای قدرت را بهبار میآورد.
Juror #8
در سالهای بعدی پی بردم که بسیار اندکند آن چیزهایی که بتوانند جایگزین شرف ازدسترفته، اخلاق آسیبدیده شوند، و شاید برای همین بود که تا جایی که میشد جان کندم که این اصول را در طول دوره رژیم کمونیستی حفظ کنم.
هر جامعهای که بنایش بر بیصداقتی است و هر جرم و جنایتی را تحمل میکند با این بهانه که این بخشی از رفتار عادی انسانی است، رفتاری منحصر به مشتی از نخبگان، و گروه دیگری را هرقدر اندک و کوچک محروم میکند از غرور و شرفش و حتی حق زندگیاش، خودش را دستی دستی محکوم به انحطاط اخلاقی و نهایتآ فروپاشی محض میکند.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
در آن زمانی که رژیمی جنایتکار قواعد قانون را به کلی زیر پا میگذارد، در آن زمانی که جرم و جنایت مجاز شمرده میشود، در آن زمانی که عده معدودی که فراتر از قانون هستند میکوشند دیگران را از شأن و کرامت و حقوق اولیهشان محروم کنند، اخلاق مردمان عمیقآ آسیب میبیند. رژیمهای جنایتکار بهخوبی از این امر آگاهند و آن را میشناسند و سعی میکنند با ایجاد وحشت شرف و رفتار اخلاقی آدمیان را به مخاطره اندازند، شرف و اخلاقی که بی آن هیچ جامعهای، حتی جامعهای تحت حکومتِ چنین رژیمی نمیتواند بپاید. اما بر همگان معلوم شده است که ترور و وحشت وقتی که مردمان انگیزهای برای رفتار اخلاقی دارند نمیتواند به جایی برسد یا چیزی به چنگ آورد.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
حجم
۱۹۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۱۹۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
قیمت:
۸۱,۰۰۰
تومان