بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روح پراگ | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب روح پراگ اثر ایوان  کلیما

بریده‌هایی از کتاب روح پراگ

نویسنده:ایوان کلیما
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۵ رأی
۳٫۷
(۵۵)
نظام توتالیتری در برابر ناراضیان فقط به زور متوسل می‌شود. برای همین است که دولت‌های توتالیتر نمی‌توانند بی‌وجود پلیس سیاسی، دادگاه‌های فرمایشی، حکم‌های غیرقانونی، اردوگاه‌های کار اجباری، و اعدام‌هایی که غالبآ نوعی آدم‌کشی در هیأت مبدل هستند، سر کند.
Juror #8
در رژیم‌های توتالیتر، فعالیت فکری ناممکن است. حتی افراد، فارغ از آنچه در درون دارند، ناگزیرند خودشان را با الگوی رسمی وفق دهند، قید و بندهایی هست که نمی‌گذارند شخصیت در افراد پرورده شود؛ و فضایی که در آن جان و ذهن انسان حرکت می‌کند دائمآ تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود.
Juror #8
پس از نخستین بارقه‌های آشکار موفقیت، هر جامعه توتالیتری وارد دوره‌ای بحرانی می‌شود که بر همه جنبه‌های زندگی افراد تأثیر می‌گذارد. این بحران خودش را نخست در حوزه معنوی آشکار می‌کند؛ قدرت توتالیتری اجازه نمی‌دهد که افکار و عقاید مختلف بروز پیدا کنند و بنابراین اجازه نمی‌دهد بحث یا گفت‌وگویی معنادار شکل بگیرد.
Juror #8
نظام توتالیتری هرگروه منفرد یا هر فرد منفرد را مطلوب می‌داند و این انفراد را اشاعه می‌دهد و آن بقیه را که به این انفراد تن نمی‌دهند از میان برمی‌دارد، پس ضرورتآ به تضادِّ، نه‌تنها با نیازهای فردی، بلکه به تضادّ با نیازهای جمعیت و جماعاتی تمام می‌رسد.
Juror #8
رژیم توتالیتری دائمآ به دنبال وحدت و انسجام است، چون، هرچه باشد، این در ذات و گوهر رژیم توتالیتری است ــ چه از منظر ایدئوئولوژیک، و چه از منظر مدنی، این وحدت در وجود «رهبر» متجلّی می‌شود ــ بنیانگذار، کاشف، و وحدت‌بخش. رهبر نه‌تنها تجسّم آرمان توتالیتری، بلکه تجسّم جنبشی هم هست که این اندیشه را حیات بخشیده است.
Juror #8
قدرت‌های بر سرکار نیازمند شاعران بودند تا بتوانند نیات و اعمالشان را در شعر بپوشند. آن‌ها حتی نیازمند ارشمیدس‌ها بودند، که در دوایرشان بتوانند مردمان را به محاصره درآورند. اما آن‌ها شاعران و ارشمیدس‌های فرمانبردار می‌خواستند، یا حتی شکسته و خرد شده، آن‌ها نیازمند فرهنگی بودند که به تعبیر واسلاو هاول، هرگز نتوانند از «چارچوب یک آگاهی اجتماعی اساسآ دروغین فراتر برود، و از دادوستد تجربه‌ای اصیل از جهان فقط صورت ظاهرش را داشته باشد.» قدرت‌های بر سرِکار معمولا می‌توانستند با وعده و وعید، با رشوه، با عطایا، و بعضآ حتی با زور، بخشی از نخبگان فکری را جذب خود کنند. اما چگونه قدرتی با آن چهره سیاه نازدودنی توانست این نخبگان را جذب خود کند؟ پاسخش این است، نتوانست. این قدرت تنهایی‌اش را دریافت و برای همین تصمیم گرفت روی به زور و اجبار آورد.
Juror #8
زمانی که قدرت توتالیتری ماهیت واقعی‌اش را آشکار کرد، وقتی نشان داد که نه‌تنها بی‌فرهنگ است بلکه خصم فرهنگ واقعی است، شاعران واقعی و میراث‌داران واقعی ارشمیدس حسابشان از آن‌هایی که سعی می‌کردند خودشان را با رژیم توتالیتری وفق دهند چون با سرشت درونی‌شان سازگار بود، جدا شد.
Juror #8
قدرت توتالیتری مثل یک عامل فرهنگی عمل می‌کرد و مدعی بود فرصتی بی‌سابقه برای پیشرفت‌های فرهنگی فراهم آورده است. به دانشمندان وعده کار در آرامش می‌داد؛ به هنرمندان وعده موضوعات تازه برای الهام‌بخشی به آنان؛ و به توده گسترده مردم وعده امنیت اجتماعی و حمایت مادی. استدلال‌هایش قانع‌کننده بودند. نخبگان فرهنگی به‌جای دفاع از آزادی به‌عنوان چیزی که نمی‌توانند بی‌آن زندگی کنند به تخریب آزادی کمک می‌کردند. بسیاری به این گمان افتادند که شاعرند یا میراث‌دار ارشمیدس، و سعی کردند با همین گمان دنباله کار خویش گیرند.
Juror #8
در صورت و به‌ظاهر، قدرت توتالیتری می‌کوشید خودش را تدارک‌بیننده یک زندگی معنادار و خلاق بنمایاند. درواقع قدرت توتالیتری خودش را رهاننده و رهبر بشریت به‌سوی آینده‌ای بهتر می‌خواند (که همیشه از وضع موجود امور ناراضی است).
Juror #8
انسانی که، بنا به نیاز درونی‌اش، دائمآ در برابر قدرتمندان ایستادگی می‌کند، فقط و فقط یک امید دارد و آن هم چه امید کوچکی: امید به این‌که با اعمالش بتواند به قدرتمندان یادآور شود که این قدرت از کجا می‌آید، منشاء آن در کجاست، و مسئولیت‌های کسانی که در قدرت هستند چیست، و به کسانی که تسلیم این قدرت شده‌اند یادآور شود که اهداف آنان تا چه حد احمقانه است. اما از چشم آدم‌های بی‌قدرت امیدهای ما زیر لایه رفتار همین احمق‌ها نهان می‌ماند.
Juror #8
آن‌هایی که نماینده قدرت بی‌روح هستند البته که نمی‌توانند انگیزه آدم‌هایی را درک کنند که به نظر به طرزی غیرقابل فهم از صف خارج شده‌اند و صف را شکسته‌اند. آن‌ها گمان می‌برند که این آدم‌ها همان اهدافی را دارند که آن‌ها در سر می‌پرورانند، و اعمال این آدم‌ها را چنین برای خودشان معنا می‌کنند که گویی از یک شیطان نامرئی پند گرفته‌اند، که گویی دجّالی تشنه قدرت در گوششان نجوا می‌کند. اما یک چیز هست که آن‌ها به‌درستی درک می‌کنند، این شورشیان تک‌افتاده وحدت و آرامش سرزمین وحشت‌زده را بر هم می‌زنند. پس قدرتمندان با همه قدرتشان و با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارند می‌کوشند این شورشیان را پس برانند به همان جایی که به نظر آنان بدان تعلق دارند: هاویه‌ای که بر آن وحشت حُکم می‌راند.
Juror #8
هر کسی که از روحش، یکپارچگی درونش، دفاع کرده است، و حاضر است هر چیزی را وا بگذارد، حتی آزادی جابه‌جایی‌اش را، و در صورت ضرورت نهایی حتی زندگی‌اش را نیز به خطر بیندازد، از وحشت نمی‌شکند و بنابراین دست قدرت هرگز به او نمی‌رسد. چنین آدمی است که آزاد است، چنین آدمی است که همتراز قدرت است، و نه رقیبی در مبارزه برای سلطه بر یک کشور، سلطه بر آدم‌ها و چیزها، بلکه موجود زنده‌ای است یادآور پیش‌پاافتادگی و گذرا بودن هر آن چیزی که قدرت مدافع و نماینده آن است.
Juror #8
آن کسی که می‌گذارد اضطراب جهان بیرون جایگزین روحش شود هرگز از مهلکه وحشت نخواهید رهید.
Juror #8
آدم‌هایی که روحشان را وا نگذاشته‌اند می‌توانند بر ترس فائق آیند چون می‌دانند که در نهایت این ترس از درون نشئت می‌گیرد و نه از بیرون.
Juror #8
قدرت روح ندارد و اصلا از همین بی‌روحی مایه می‌گیرد. قدرت بر این بی‌روحی استوار می‌شود و از آن نیرو می‌گیرد. بی‌روحی یار غار ترس است. آدم‌هایی که روحشان را وا گذاشته‌اند جسمی بیش برایشان باقی نمانده است، و همین جسم است که نگرانش هستند و وحشتش را دارند. کسانی که روحشان را وا گذاشته‌اند می‌ترسند که راحتی‌های آن کالبدی که مانده است از دست برود: آرام و آرامش، مادیات، بی‌زحمتی، و تجملات.
Juror #8
اگر آن‌هایی که همچنان به کارشان ادامه می‌دهند و نه دستی انسانی هست که جلویشان را بگیرد و نه دست تقدیر این کار را می‌کند، دشوار بتوان انتظار داشت که خودشان بر خودشان لگام بزنند.
Juror #8
هر ساختار قدرتی که از مهار خارج شود، هر اقتدار جنایتکارانه‌ای که عزم کرده است از انسانیتش دست بشوید تا بتواند به رشدش، شکوفایی‌اش، و تورمش، بنا به عطش رسیدن به اندازه‌های مطلق، جواز مطلق، و کمال خدای‌گونه‌اش برسد، دست به بازی مرگباری می‌زند که خودکشانه است.
Juror #8
یک سبک زندگی مسرفانه برای یک یا دو نسل و برای درصد بسیار اندکی از مردمان جهان حاصل شد، ولی به بهای چنان ویرانی عظیم غیرقابل تصوری در کل کره زمین و به هدر دادن انرژی ذخیره شده برای میلیون‌ها سال.
Juror #8
در میان آدم‌های بی‌قدرت، آن‌هایی که خواب نجات جهان را از طریق به‌دست گرفتن زمام قدرت و رهاندن آن (و خودشان) از ترس می‌بینند، خودشان را فریب می‌دهند. نوع بشر از طریق دست به دست شدن قدرت و افتادن قدرت به دست آدم‌های بی‌قدرت سابق نجات نخواهد یافت، زیرا درست در همان روزی که قدرت به دست آن‌ها می‌افتد معصومیتشان از بین می‌رود. درست از همان لحظه، آن‌ها هم به این وحشت می‌افتند که مبادا قدرت استحکام پیدانکرده‌شان از دست برود، رؤیاها و نقشه‌های تحقق نیافته‌شان نقش بر آب شود، و در نتیجه دستانشان را به خون می‌آلایند و تخم وحشت می‌پراکنند، و سرانجام از این بادی که می‌کارند همان توفان را می‌دروند.
Juror #8
هر چیز ذاتاً انسانی به‌دست‌آمدنی است؛ آدم فقط باید راه جذب قدرت به‌سوی خویش را بیابد، آن را از آسمان به زمین بکشد، و یا آن را از کسانی که هم اکنون در دستش دارند بدزدد. در نظر آدم‌های بی‌قدرت دورنگاهِ کسب قدرت نوید رهایی از غل و زنجیر ترس را می‌دهد، این دورنگاه در ضمن نوید آزادی و رفاه و تنعم را هم می‌دهد.
Juror #8

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
تومان