بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مهاجر سرزمین آفتاب

بریده‌هایی از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب

۴٫۸
(۲۳۷)
امریکایی‌ها در مقابل تن‌فروشی به دختران جوان پول می‌دادند. از آن زمان، روسپی‌گری در میان دختران یک شغل شد؛ شغلی که اخلاق سنتی و عفاف خانوادگی را از بین برد. فحشا ارمغان اجتماعی غربی بود که در شهرهای ما عادی شد.
هستی
آن‌ها اولین کاری که کردند این بود که نگذاشتند اجساد جزغاله‌شده در هیروشیما و ناکازاکی روی زمین بماند و با کمک نظامی‌های شکست‌خوردهٔ ژاپنی همهٔ اجساد و چوب‌های سوختهٔ خانه‌ها را جمع کردند تا تصویر این خیانت تاریخی در اذهان مردم ژاپن کم‌رنگ شود و بعد، انحلال ارتش را طی بیانیه‌ای اعلام کردند.
هستی
روزها به‌سختی می‌گذشت. تابستان داغ ۱۹۴۶ میلادی رسید؛ من و چند نفر از دوستانم برای ماهی‌گیری به ساحل رودخانه رفته بودیم. وقتی برگشتیم، قیافهٔ همهٔ اعضای خانواده گرفته و درهم بود. خبری را از رادیو شنیده بودند: «هیروشیما در کمتر از یک دقیقه در آتش سوخت و خاکستر شد.» هیچ کس نمی‌دانست بمب اتم چیست و چه می‌کند؟ مردمی که کیلومترها از هیروشیما فاصله داشتند آن روز طلوع خورشید را دو بار دیدند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
با وجود رسیدن آتش خانمان‌سوز جنگ به کشورم و اینکه بارها صدای آژیر خطر حملهٔ هوایی را شنیدیم، در آن شرایط جنگی، مدرسه تعطیل نشد.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
آن روز، آن روز فراموش‌نشدنی که مسیر زندگی‌ام را تغییر داد؛ جوانی قدبلند و سفیدپوست، با موهای مجعد، را دیدم که شکل و شمایل ژاپنی نداشت و بیرون کلاس در یک گوشه داشت حرکات عجیب و ناآشنایی انجام می‌داد. دو کف دستش را جلوی صورتش گرفته بود و زیر لب به زبانی که نمی‌فهمیدم چیزهایی می‌گفت. گاهی، مثل ما، تا کمر خم می‌شد و گاهی پیشانی روی زمین می‌گذاشت. اما، برخلاف ما، مقابلش کسی نبود. او برای چه کسی و به احترام چه کسی این‌گونه می‌ایستاد و خم می‌شد؟! بعد از این کار، پارچه‌ای را که رویش این حرکات را انجام می‌داد جمع کرد. به داخل اتاقی که ما بودیم آمد
کاربر ۱۶۰۹۸۱۷
آن روز، آن روز فراموش‌نشدنی که مسیر زندگی‌ام را تغییر داد؛ جوانی قدبلند و سفیدپوست، با موهای مجعد، را دیدم که شکل و شمایل ژاپنی نداشت و بیرون کلاس در یک گوشه داشت حرکات عجیب و ناآشنایی انجام می‌داد. دو کف دستش را جلوی صورتش گرفته بود و زیر لب به زبانی که نمی‌فهمیدم چیزهایی می‌گفت. گاهی، مثل ما، تا کمر خم می‌شد و گاهی پیشانی روی زمین می‌گذاشت. اما، برخلاف ما، مقابلش کسی نبود. او برای چه کسی و به احترام چه کسی این‌گونه می‌ایستاد و خم می‌شد؟! بعد از این کار، پارچه‌ای را که رویش این حرکات را انجام می‌داد جمع کرد. به داخل اتاقی که ما بودیم آمد
کاربر ۱۶۰۹۸۱۷
بار دیگر به ملاقات امام رفتم. احساس کردم در کنار رسول خدا، حضرت محمد (ص)، نشسته‌ام. امام مثل آفتاب می‌درخشید و تماشایش نگاهم را گرم و دلم را آرام می‌کرد. برخلاف دفعهٔ قبل، راحت حرف زدم و خودم را خوب معرفی کردم و گفتم که از ژاپن آمده‌ام و چند سال است مسلمان شده‌ام و پسرم سال گذشته در جبهه به شهادت رسیده است. امام هم، مثل دفعهٔ پیش، با نظری آکنده از عنایت، دعایم کرد و گفت: «خدا شما را تأیید کند و خدا قبول کند.» انگار قرار بود مزد صبوری‌ام را یک سال پس از شهادت محمد به تمامی بگیرم.
زهرا
بار دیگر به ملاقات امام رفتم. احساس کردم در کنار رسول خدا، حضرت محمد (ص)، نشسته‌ام. امام مثل آفتاب می‌درخشید و تماشایش نگاهم را گرم و دلم را آرام می‌کرد. برخلاف دفعهٔ قبل، راحت حرف زدم و خودم را خوب معرفی کردم و گفتم که از ژاپن آمده‌ام و چند سال است مسلمان شده‌ام و پسرم سال گذشته در جبهه به شهادت رسیده است. امام هم، مثل دفعهٔ پیش، با نظری آکنده از عنایت، دعایم کرد و گفت: «خدا شما را تأیید کند و خدا قبول کند.» انگار قرار بود مزد صبوری‌ام را یک سال پس از شهادت محمد به تمامی بگیرم.
زهرا
«جادهٔ تمدن خوب است، اما جادهٔ ثواب بی‌انتهاست.»
علیرضا
او می‌گفت: «ما آفریده شده‌ایم که با عمل به دستورهای دینی حیات طیّبه داشته باشیم و صراط مستقیم را بشناسیم و برای رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت باید با فرمان‌های الهی، که به شکل قرآن از طریق جبرئیل به پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، وحی شده آشنا بشویم و به آن‌ها عمل کنیم. دروازهٔ ورود به این راه روشنْ اقامهٔ نماز است.»
MłΛÐ
امریکایی‌ها در مقابل تن‌فروشی به دختران جوان پول می‌دادند. از آن زمان، روسپی‌گری در میان دختران یک شغل شد؛ شغلی که اخلاق سنتی و عفاف خانوادگی را از بین برد. فحشا ارمغان اجتماعی غربی بود که در شهرهای ما عادی شد.
MłΛÐ
اخبار سیاسی هم خیلی داغ شده بود. غربی‌ها ایران را به یک اتهام ناروا به ساختن سلاح‌های هسته‌ای متهم می‌کردند؛ همان‌ها که برای اولین بار بمب اتم را روی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی انداختند قطع‌نامه در محکومیت ایران صادر می‌کردند. ایرانی که خود قربانی سلاح‌های کشتار جمعی شیمیایی بود.
zahra kheirzadeh
بودند. امام خمینی نه امپراتور بود نه شاه. او رهبری الهی بود که بر دل‌ها حکومت می‌کرد و هیچ‌کس باور نمی‌کرد روزی در میان ما نباشد.
zahra kheirzadeh
دست‌خط محمد را که بالای آن دیدم آرام شدم. نامه را باز کردم، نوشته بود: «قبلاً در جبهه‌های غرب در مناطق کوهستانی بودم، اما حالا به جنوب آمده‌ام. بیابان‌هایی که قدمگاه شهیدان است و هر جای آن نقشی از خون شهیدان را به خود دارد تا این کشور به دست متجاوزین نیفتد. به خدا دل کندن از این سرزمین مقدس سخت است.»
zahra kheirzadeh
امریکایی‌ها در مقابل تن‌فروشی به دختران جوان پول می‌دادند. از آن زمان، روسپی‌گری در میان دختران یک شغل شد؛ شغلی که اخلاق سنتی و عفاف خانوادگی را از بین برد. فحشا ارمغان اجتماعی غربی بود که در شهرهای ما عادی شد. روسپی‌ها پیراهن قرمز می‌پوشیدند؛ همان رنگی که من از کودکی دوست داشتم. ولی پدرم، پس از بدنام شدن این رنگ، هرگز اجازه نداد پیراهن قرمز بپوشم؛ حتی کیمونوی قرمزی را که قبلاً دوست داشتم برای همیشه توی صندوق گذاشتیم.
zahra kheirzadeh
پرسیدم: «محمد شهید شده؟!» چشمانش را بست و سرش را پایین آورد و من فروریختم و شروع کردم به گریه کردن. با گریهٔ من بلقیس هم خبردار شد. به گریه افتاد. اما آقا فقط به یک گوشه خیره شده بود. وقتی دید خیلی بی‌قراری می‌کنم، به حرف آمد: «محمد امانت خدا پیش ما بود. خودش داد و خودش گرفت. ما هم باید راضی باشیم به رضای خدا.»
Fateme Gh
غربی‌ها ایران را به یک اتهام ناروا به ساختن سلاح‌های هسته‌ای متهم می‌کردند؛ همان‌ها که برای اولین بار بمب اتم را روی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی انداختند قطع‌نامه در محکومیت ایران صادر می‌کردند. ایرانی که خود قربانی سلاح‌های کشتار جمعی شیمیایی بود.
ف.غ
ایرانی نبودم. از خاور دور، از سرزمین خورشید تابان، آمده بودم. اما غرور شکسته‌شده‌ام در هیروشیما و ناکازاکی را اینجاـ هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین مادری‌ام‌ـ بازیافتم.
ف.غ
من در دبیرستان درس می‌خواندم، اما در دانشگاه‌ها مخالفت با حضور امریکایی‌ها بیشتر بود. اتفاقاً در سفر نیکسون، رئیس‌جمهور امریکا، به توکیو، دانشجویان دانشگاه توکیو علیه او تظاهرات کردند. ژاپنی‌ها حتی حق نداشتند برای حراست از مرزهای خود ارتش داشته باشند. این را امریکایی‌ها خواسته بودند. پلیس ژاپن هم با امر و نهی امریکایی‌ها اداره می‌شد. آن روز در حین تظاهرات دانشجویان علیه نیکسون، شماری از دانشجویان کشته شدند که یکی از آنان دوست من بود. حالا که من امروزِ ایران را با دیروزِ ژاپن مقایسه می‌کنم، فکر می‌کنم اگر شما این‌گونه مقتدرانه مقابل امریکا ایستاده‌اید، به خاطر رهبری امام خمینی است.
ف.غ
وطن‌پرستی جزئی از آیین سنتی مکتب شینتو است؛ چیزی فراتر از علاقه به زادگاه؛ علاقه‌ای از جنس عشق به مادر.
ف.غ

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۴٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان