بریدههایی از کتاب دومین نشان مردی
۴٫۰
(۴۹)
همیشه کسی از تو خوشش میآید که تو از او خوشت نمیآید و تو هم از کسی خوشت میآید که انگار او از تو خوشش نمیآید.
Parinaz
دیشب پایاننامة خانم فرهمند را برایش ایمیل کردم؛ تمام و کمال. کاری که من برای این پایاننامه کردم فرهاد با کوه و دزد با گوشی بابا نکرد. کاری هم که این پایاننامه با ستون فقرات من کرد خسرو با شیرین نکرد.
پ. و.
عاشقی رو توی هیچ دانشگاهی درس نمیدن. تز و پایاننامه هم نداره. اما اونه که درس زندگیه. اونه که زندگیت رو میسازه. اونه که همهچی برای اونه
Yasi
دیشب براش میوه پوست کندم؛ نخورد.
ـ خب، شاید میل نداشته!
ـ آدم اگه عاشقت باشه، اگه دوستت داشته باشه، حتی وقتی میل نداره، میخوره.
Yasi
بابا که برمیگردد، همگی جوری رفتار میکنیم که انگار نه انگار. بابا خیلی زودتر از آنچه فکر میکردیم برگشته است.
ـ عطاری نبود. رفتم سوپری؛ اما اون هم نداشت.
همه میپرسیم: «چی رو نداشت؟»
ـ نخودسیاه.
Yasi
الان که گوشی ندارم مثل خواجههای حرمسرا شدهم. به همة اونایی که گوشی دارن حسودیم میشه.
Yasi
مامان میگوید: «دیدی یه شماره روی دستش نوشته بود؟ فکر کرد ندیدم.»
ـ آره، از من گرفت. شمارة دوستم، خسرو، بود.
ـ شمارة خسرو باشه مهم نیست. شمارة شیرین نباشه یه وقت!
به قول خسرو، ظاهراً همهچیز طبق نقشه جلو میرود؛ البته اگر نقشه این باشد که من به فرزند طلاق تبدیل شوم!
Yasi
بیشتر وقتها با بیتابی و بیقراری توی اتاقها میچرخد. میرود سمت یخچال و در آن را باز میکند و میبندد. الکی میرود دستشویی و بدون آنکه صدای باز و بسته شدن شیر آب بیاید از آنجا بیرون میآید. خلاصه، هر کاری میکند انگار آرام نمیشود.
Yasi
آنقدر درگیر کارم هستم که حتی طلاق مامان و بابا هم مانع کارم نمیشود.
Yasi
اصرار داشت در خواستگاریها طرف را بخنداند. میگفت از دوستش شنیده که اولین لبخند طرف حکم تیر خلاص را دارد. البته، نتیجة خواستگاریها این بود که انگار پدرت آن تیر خلاص را به طرف خودش شلیک کرده است.
Yasi
حجم
۱۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۴۴,۸۰۰۳۰%
تومان