بریدههایی از کتاب دومین نشان مردی
۴٫۱
(۵۷)
اونقدر سرت توی کارای بقیهست که از کارای خودت غافلی و داری قافله رو میبازی!
Yasi
متأسفانه، دروغگوی خیلی بدی هستم. نه اینکه راستگو باشم و بخواهم ادا دربیاورم؛ منظورم این است وقتی دروغ میگویم همة اعضا و جوارحم داد میزنند که صاحب ما دارد دروغ میگوید و طرف بلافاصله میفهمد.
Yasi
البته که قطعاً درک خواهد کرد. اما همان ناراحتی موقتیاش ناراحتم خواهد کرد.
Yasi
بابا، هر وقت میآید پیش من، جملة اولش همیشه خبری است، جملة دوم تقریباً همان جملة اول است به شکل سؤالی، جملة سوم باز همان جمله است که به شکل نگرانکنندهای بیان میکند، و جملة چهارم هم همان است به شکلی که خودش را متقاعد کند یا در واقع خودش را گول بزند.
ـ حامد، فعلاً که همهچی داره درست پیش میره ... به نظرت داره درست پیش میره؟ ... وای اگه درست پیش نره چی؟ ... اما، خدایی اگه همینجور پیش بره چی میشه!
هانی
گاهی وقتا به خاطر هیچی هم که شده باید عذرخواهی کنی. مثلاً ممکنه خواب دیده باشه، بعد توی بیداری ازت ناراحت باشه ... به هر حال ازت ناراحت بوده
هانی
ما مردها برای حرف زدن مشکلی نداریم؛ مشکلمان این است که ناخواسته چیزهایی را میگوییم که نباید بگوییم.
M Banoo
همة حرفهایی را که نباید بزنم تمرین میکنم. ما مردها برای حرف زدن مشکلی نداریم؛ مشکلمان این است که ناخواسته چیزهایی را میگوییم که نباید بگوییم.
Yasi
وقتی همه باشند و کسی که میخواهی نباشد دانشگاه که هیچ، کل شهر هم با همة جمعیتش خالی به نظر میرسد.
محمدحسین
میدانم درست است که شاهزادة قصهها نبود، اما هیچوقت هم باعث غصهام نبود.
محمدحسین
صدای دریافت پیام میآید. متأسفانه از اپراتورهای تلفن همراه است که وقتی نیازشان داری جواب نمیدهند و وقتی توی عالم خودت هستی راه به راه پیامهای بیهوده میفرستند.
محمدحسین
دو کارمند بازنشسته که برای روز مبادا که هیچ برای روز بادا هم هیچی ندارند و حالا با هیچی توهّم بازاری بودن برداشتهاند و میخواهند سود کنند.
محمدحسین
من یا یه کاری رو شروع نمیکنم یا اگه شروع کردم نصفه ولش میکنم یا اونقدر خرابکاری میکنم که بگم کاش شروع نکرده بودم یا اینکه شانسیشانسی درست میشه.
M Banoo
خودت میبینی که؛ حاشیه پدر آدمای موفق رو درمیآره، دیگه چه برسه به من که آدم موفقی هم نیستم!
M Banoo
خانم فرهمند، با وقار و متانت، جوری که با هر گام پتکی به قلبِ من میکوبد، دارد به سمتم میآید. آدم، وقتی کسی را دوست داشته باشد، حتی اگر چشمهایش ضعیف و نزدیکبین باشد، مثل عقاب، از کیلومترها آنطرفتر او را تشخیص میدهد. این جمله را همین الان الکی گفتم و هیچ منبع موثقی ندارد. اگر فردا پسفردا به اسم پروفسور سمیعی و حسین پناهی و دکتر شریعتی دیدید، بدانید که ناشی از هذیان گفتنها و بیتابیهای من برای دیدن خانم فرهمند بوده است
sadra shamaii
اما همین لبخند فاتحانه، صد درصد، فاتحة همهچیز را میخواند و نتیجهاش بقیه را بدبخت میکند.
احسان فتاحی
حیف که همیشه کسی از تو خوشش میآید که تو از او خوشت نمیآید و تو هم از کسی خوشت میآید که انگار او از تو خوشش نمیآید.
احسان فتاحی
همیشه کسی از تو خوشش میآید که تو از او خوشت نمیآید و تو هم از کسی خوشت میآید که انگار او از تو خوشش نمیآید.
Parinaz
دیشب پایاننامة خانم فرهمند را برایش ایمیل کردم؛ تمام و کمال. کاری که من برای این پایاننامه کردم فرهاد با کوه و دزد با گوشی بابا نکرد. کاری هم که این پایاننامه با ستون فقرات من کرد خسرو با شیرین نکرد.
پ. و.
ـ براش از چیزای خوب بگو. قرص ماه هم کامله. آدم توی همچین شبی دوست داره چیزای عاشقانه بگه و بشنوه. زوزه هم کشیدی، کشیدی ... برو که امشب مال شما دو تاست ...
Yasi
عاشقی رو توی هیچ دانشگاهی درس نمیدن. تز و پایاننامه هم نداره. اما اونه که درس زندگیه. اونه که زندگیت رو میسازه. اونه که همهچی برای اونه
Yasi
حجم
۱۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۳۲,۰۰۰۵۰%
تومان