بریدههایی از کتاب دومین نشان مردی
۴٫۰
(۴۹)
رویم نمیشود به بابا حرفی بزنم. فقط جوری که بویی نبرد برایم خیلی مهم بوده، میگویم: «از نظر من همهچی تموم شده بابا.» اما بابا از لحنم میفهمد دروغ میگویم؛ حتی به خودم. با لحنی حماسی میگوید: «اما برای من تموم نشده. به قول مامانت، من یا یه کاری رو شروع نمیکنم یا اگه شروع کردم نصفه ولش میکنم یا اونقدر خرابکاری میکنم که بگم کاش شروع نکرده بودم یا اینکه شانسیشانسی درست میشه. ببینم شانس تو کدومش میشه.
Ghazal1996
اونقدر سرت توی کارای بقیهست که از کارای خودت غافلی و داری قافله رو میبازی!
Yasi
البته که قطعاً درک خواهد کرد. اما همان ناراحتی موقتیاش ناراحتم خواهد کرد.
Yasi
در همة این لحظات دست بابا را گرفتهام. برعکس روزگار کودکی، حالا من عصای دست او شدهام تا در تاریکی زمین نخورد؛ چون چشمهایش پر از اشک شده است. اشکش را ندیده بودم. درخشش نور مهتاب روی گونههای خیسش منعکس میشود.
پ. و.
بابا میگوید: «چرا جواب نمیدی؟»
ـ یه نفره که بهم پیله کرده. دوست ندارم جوابش رو بدم.
بابا میگوید: «خب، اینکه راهش نیست! الان جواب ندی، باز بهت زنگ میزنه. بذار من جواب بدم؛ بگم گوشی رو واگذار کردهٔ تا دیگه به این شماره زنگ نزنه.» خسرو میپذیرد.
بابا گوشی خسرو را جواب میدهد و میگوید: «بفرمایید.» طرف، که از صدایش معلوم است خانم شهابی است، میگوید: «ببخشید، با خسرو کار داشتم.» بابا میگوید: «بله، ایشون کنار من نشستهان؛ گوشی خدمتتون ... خسرو جان، با شما کار دارن.» و گوشی را به خسرو میدهد. بعد به من لبخند میزند و میگوید: «دکتر جون بریم. دلم برای حرف زدن با گوشی تنگ شده بود!»
Ghazal1996
به قول بابا، قرص ماه هم کامل است و دایرهاش حداقل سیصد و پنجاه و نه درجه است. آن یک درجه چه اهمیتی دارد؟
Yasi
جالبه امشب هم قرص ماه کامله. میبینی؟»
ـ کامل کامل نیست هنوز.
ـ باز این حرف زد! شد یه بار ادای دانشمندا رو درنیاری؟ حالا دایرهش، به جای سیصد و شصت درجه، سیصد و پنجاه و نه درجهست. اشکال داره؟ اصلاً برو ... میخوام تنها باشم.
Yasi
خانم فرهمند، با وقار و متانت، جوری که با هر گام پتکی به قلبِ من میکوبد، دارد به سمتم میآید. آدم، وقتی کسی را دوست داشته باشد، حتی اگر چشمهایش ضعیف و نزدیکبین باشد، مثل عقاب، از کیلومترها آنطرفتر او را تشخیص میدهد. این جمله را همین الان الکی گفتم و هیچ منبع موثقی ندارد. اگر فردا پسفردا به اسم پروفسور سمیعی و حسین پناهی و دکتر شریعتی دیدید، بدانید که ناشی از هذیان گفتنها و بیتابیهای من برای دیدن خانم فرهمند بوده است
sadra shamaii
اما همین لبخند فاتحانه، صد درصد، فاتحة همهچیز را میخواند و نتیجهاش بقیه را بدبخت میکند.
ehsan fatahi
حیف که همیشه کسی از تو خوشش میآید که تو از او خوشت نمیآید و تو هم از کسی خوشت میآید که انگار او از تو خوشش نمیآید.
ehsan fatahi
حجم
۱۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۴۴,۸۰۰۳۰%
تومان