بریدههایی از کتاب فتح خون
۴٫۳
(۶۹۸)
عقل تا آنجا عقل است كه آن پیوند ازلی را نبریده باشد، اما این فانوس را كه نمیتوان در طوفان خشم و جاهطلبی آویخت. آینۀ زنگارگرفته كه دیگر آینه نیست. عقلِ محجوب در حجاب ظلمت گناهان كه دیگر عقل نیست، وهم است. از تو كبكی میسازد ابله كه چون سر در برفهای غفلت خویش فروبردی، بینگاری كه كسی نیز تو را نمیبیند:... نَسُوا الله َ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُم.
«ولایت بلاد گرگان و ری» ! شیطان جاذبههای دنیایی را زینت میدهد تا آدمیزاده را بفریبد... اما این فریب در نفس توست. شیطان تنها آنچه را كه در نفس توست زینت میبخشد. سلطنت او تنها بر اغواشدگان خویش است و اغواشدگان شیطان، فراموشیانِ دیار وهماند كه اعمالشان با صورتهایی خیالی بر آنان جلوه میكند؛ سرابی با كاخهای خضرا، دژهایی هوشرُبا، جناتی معلّق بر آبگینهها و پریانی غمّاز... خوابی كه جز با دمیدن در ناقورِ مرگ شكسته نمیشود.
ترمه🍁
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
dreamer
و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و... و همه در طواف شمسالشموسِ عشق، حسین بن علی...
Atiyeh
كربلا آمیزۀ كرب است و بلا... و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است. و آن تشنگی كه كربلاییان كشیدهاند، تشنگیِ راز است. و اگر كربلاییان تا اوج آن تشنگی ـ كه میدانی ـ نرسند، چگونه جانشان سرچشمۀ رحیق مختوم بهشت شود؟ آن شراب طهور كه شنیدهای بهشتیان را میخورانند، میكدهاش كربلاست و خراباتیانش این مستانند كه اینچنین بیسر و دست و پا افتادهاند. آن شراب طهور را كه شنیدهای، تنها تشنگان راز را مینوشانند و ساقیاش حسین است؛ حسین از دست یار مینوشد و ما از دست حسین.
الا یا ایّها السّاقی ادر كأساً و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها
کربلایی
بهراستی از جدّم رسولالله (ص) شنیدم كه میفرمود خلافت بر آل ابیسفیان حرام است... پس آنگاه كه معاویه را دیدید كه بر منبر من تكیه زده است، شكمش را بدرید. اما وااسفا كه چون اهل مدینه معاویه را بر منبر جدّم دیدند و او را از خلافت باز نداشتند، خداوند آنان را به یزید فاسق مبتلا كرد.»
فطرس
میدانی، رازها را همه، در خزانۀ مكتومی نهادهاند كه جز با مفتاح تشنگی گشوده نمیشود.
امیری حسین
... دیندار آن است كه در كشاكش بلا دیندار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آنجا كه شرط دینداری جز نمازی غُرابوار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانهای سنگی نباشد.
کربلایی
آه از شفقی كه روز را به شب میرساند و آه از دهر آنگاه كه بر مُراد سِفلگان میچرخد!
نیم قرنی بیشْ از حجةالوداع نگذشته است و هستند هنوز دهها تن از صحابهای كه در غدیر خم دست علی را در دست پیامبر خدا دیدهاند و سخن او را شنیده، كه: مَنْ كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ...
اما چشمهها كور شدهاند و آینهها را غبار گرفته است. بادهای مسمومْ نهالها را شكستهاند و شكوفهها را فرو ریختهاند و آتش صاعقه را در همۀ وسعت بیشهزار گستردهاند.
لَبیکَ یا مهدی (عج)
این حسین است كه عرَصات غایی خلافت تكوینی انسان را تا آنجا پیموده است كه دیگر جز جان میان او و مقصود فاصله نیست
بیسیمچی
روز بعثت به شامِ هزار ماهۀ سلطنت بنیامیه پایان میگرفت و غشوۀ تاریك شب، پهنهای بود تا نور اختران امامت را ظاهر كند، و این است رسم جهان: روز به شب میرسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی كه روز را به شب میرساند!
علی زارع شاهی
آن شراب طهور كه شنیدهای بهشتیان را میخورانند، میكدهاش كربلاست و خراباتیانش این مستانند كه اینچنین بیسر و دست و پا افتادهاند. آن شراب طهور را كه شنیدهای، تنها تشنگان راز را مینوشانند و ساقیاش حسین است؛ حسین از دست یار مینوشد و ما از دست حسین.
h.s.y
چون معاویه از ابنكوا پرسید مردم شهرهای اسلامی چگونه خُلق و خویی دارند، وی دربارۀ مردم كوفه گفت: «آنان با هم در كاری متفق میشوند، سپس دسته دسته خود را از آن بیرون میكشند.»
Atiyeh
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند.
آوین
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و كار به یك یا لَیْتَنیكُنْتُ مَعَكُم ختم نمیشود. اگر مرد میدانِ صداقتی، نیك در خویش بنگر كه تو را نیز با مرگ اُنسی اینگونه هست یا خیر! اگر هست كه هیچ، تو نیز از قبلهدارانِ دایرۀ طوافی، واگرنه... دیگر به جای آنكه با زبانْ «زیارت عاشورا» بخوانی، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین (ع) با دل به زیارت عاشورا برو.
کربلایی
آفتاب، محجوبِ ابرهای سیاه است و آن دود سنگینی كه آسمان را از چشم زمین پوشانده... و دشت، جولانگاه گرگهای گرسنهای است كه رمه را بیچوپان یافتهاند.
چڪاوڪ
یاران! شتاب كنید كه زمین نه جای ماندن، كه گذرگاه است... گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیدهای كه كسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفكند؟... و مرگ نیز در اینجا همان همه با تو نزدیك است كه در كربلا، و كدام انیسی از مرگ شایستهتر؟
بیسیمچی
اگر كشاكش ابتلائات است كه مرد میسازد، پس یاران، دل از سامان بر كَنیم و روی به راه نهیم. بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت كار بترساند. اگر رسم مردانگی سر باختن است، ما نیز چون سیدالشهدا او را پاسخ خواهیم گفت كه: «ای پدر عبدالرحمن، آیا ندانستهای كه از نشانههای حقارت دنیا در نزد حق این است كه سر مبارك یحیی بن زكریا را برای زنی روسپی از قوم بنیاسرائیل پیشكش برند؟ آیا نمیدانی كه بر بنیاسرائیل زمانی گذشت كه مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را میكشتند و آنگاه در بازارهایشان به خرید و فروش مینشستند، آنسان كه گویی هیچ چیز رخ نداده است! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد.» اما وای از آن مؤاخذهای كه خداوند خود اینچنیناش توصیف كرده است: أخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ.
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است كه سر بریدۀ مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه كنند... بگذار اینچنین باشد. این دنیا و این سرِ ما!
کربلایی
اگرچه امام جماعت این مساجد «ولید» ، برادر مادریِ خلیفۀ سوم باشد كه از جانب وی حاكم كوفه بود؛ بامدادان مست به مسجد رود و نماز صبح را سه ركعت بخواند و سپس به مردم بگوید: «اگر میخواهید ركعتی چند نیز بر آن بیفزایم!»
ali darvish
گِل وجود آدمی خاك فقر است كه با اشك آمیختهاند و در كورۀ رنج پختهاند. زینب كبری گنجینهدار عالم رنج است. او را اینچنین بشناس! او محمل گرانبارترین رنجهایی است كه در این مباركه نهفته: لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی كَبَدٍ. او وارث بیتالاحزانِ فاطمه است و بیتالاحزانْ قبلۀ رنج آدمی است.
h.s.y
عجبا! حُباب را ببین كه چگونه بر اقیانوس فخر میفروشد!
Atiyeh
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
قیمت:
۲۸,۱۰۰
۱۴,۰۵۰۵۰%
تومان