بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فتح خون | طاقچه
تصویر جلد کتاب فتح خون

بریده‌هایی از کتاب فتح خون

۴٫۳
(۶۹۸)
یاران! شتاب كنید، قافله در راه است. می‌گویند كه گناه‌كاران را نمی‌پذیرند؟ آری، گناه‌كاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می‌پذیرند
بیسیمچی
دین‌دار آن است كه در كشاكش بلا دین‌دار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین
بیسیمچی
ای دل! تو چه می‌كنی؟ می‌مانی یا می‌روی؟ داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند
بیسیمچی
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بت‌پرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لااله‌الاالله براند؟
k.t
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگ‌هایش را می‌پرستند. تمامیت دین به امامت است
کربلایی
هر انسانی را لیلة‌القدری هست كه در آن ناگزیر از انتخاب می‌شود و حُرّ را نیز شب قدری این‌چنین پیش آمد... «عمر بن سعد» را نیز... من و تو را هم پیش خواهد آمد. اگر باب یا لَیْتَنی كُنْتُ مَعَكُمْهنوز گشوده است، چرا آن بابِ دیگر باز نباشد كه: لَعَنَ الله ُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِه؟
ترمه🍁
آن شراب طهور كه شنیده‌ای بهشتیان را می‌خورانند، میكده‌اش كربلاست
بیسیمچی
... و تو، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایرِ تقدیر نهفته بوده‌ای و اكنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبۀ بشریت، پای به سیارۀ زمین نهاده‌ای، نومید مشو، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنۀ خون توست و انتظار می‌كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده‌ات بگشایی و از خود و دل‌بستگی‌هایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازَمان و لامَكانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان، خود را به قافلۀ سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی...
Mahdi
فرات تشنۀ مشك‌های اهل حرم است و بیابان تشنۀ خون امام و امام از هر دو تشنه‌تر است
بیسیمچی
صحرای بلا به وسعت همۀ تاریخ است.
k.t
دین‌دار آن است كه در كشاكش بلا دین‌دار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آن‌جا كه شرط دین‌داری جز نمازی غُراب‌وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانه‌ای سنگی نباشد.
امیری حسین
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
fatemeh_vesalii
عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمۀ خورشید نبُرَد، عشق را در راهی كه می‌رود، تصدیق خواهد كرد؛ آن‌جا دیگر میان عقل و عشق فاصله‌ای نیست.
علی فدایی
ای تشنگان كوثر ولایت! بیایید... من سرچشمه را یافته‌ام. وااسفا! باطن قبله را رها كرده‌اید و بر گِرد دیوارهایی سنگی می‌چرخید؟ بیایید... باطن قبله این‌جاست. به‌خدا، اگر نبود كه خداوند خود این‌چنین خواسته، می‌دیدی كعبه را كه به طواف امام آمده است و حجرالاسود را می‌دیدی كه با او بیعت می‌كند. مگر نه این‌كه انسان كامل، غایت تكامل عالم است؟... ای امت آخر! بر شما چه رفته است؟ مگر تا كجا می‌توان در مُحاق غفلت و كوری فرو شد كه خورشید را نشناخت؟
S
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است كه سر بریدۀ مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه كنند... بگذار این‌چنین باشد. این دنیا و این سرِ ما!
parian
عبیدالله بن زیاد چه نیك این مردم را می‌شناخت. شیوۀ كار او در این واقعه برای همۀ تاریخ بسیار عبرت‌انگیز است. جماعتی از اشراف را كه در اطرافش بودند به میان مردم فرستاد تا آنان را از سپاه موهوم شام بترسانند: «مگر نمی‌دانید كه سپاه شام در راه است؟ بترسید از آن‌كه لشكریان شام بر شما مسلط شوند.
امیری حسین
یاران! شتاب كنید كه زمین نه جای ماندن، كه گذرگاه است... گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده‌ای كه كسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفكند؟... و مرگ نیز در این‌جا همان همه با تو نزدیك است كه در كربلا، و كدام انیسی از مرگ شایسته‌تر؟ كه اگر دهر بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسین كه از من و تو شایسته‌تر است. الرّحیل، الرّحیل! یاران شتاب كنید.
محمد مهدی
اگر كسی بینگارد كه جدایی دین از سیاست تفكری است خاصِ این عصر، در اشتباه است. بیاید و ببیند كه این‌جا نیز، نیم قرنی پس از حجةالوداع، همان انگار باطل حاكم است. حكام جوْر را در همۀ طول تاریخ چاره‌ای نیست جز آن‌كه داعیه‌دار این اندیشه باشند، اگرنه، مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حكومت می‌پذیرند و حق هم همین است. اما در این‌جا نكتۀ ظریف دیگری نیز هست؛ ظاهرِ دین، منفكِ از حقیقت آن، هرگز ابا ندارد كه با كفر و شرك نیز جمع شود و اصلاً وقتی كه دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی این‌چنین خواهد رفت.
ترمه🍁
و این رسم فریب‌كاران است: نام محمد را بر مأذنه‌ها می‌برند، اما جان او را كه علی است، دشنام می‌دهند.
Vajihe🍃
داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند!
بیسیمچی

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۲۸,۱۰۰
۱۴,۰۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۲۷صفحه بعد