بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فتح خون | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب فتح خون اثر سیدمرتضی آوینی

بریده‌هایی از کتاب فتح خون

۴٫۳
(۶۹۸)
اگر با مرگ اُنس نگیری، خوفْ راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی كرد.
کربلایی
هر انسانی را لیلة‌القدری هست كه در آن ناگزیر از انتخاب می‌شود و حُرّ را نیز شب قدری این‌چنین پیش آمد... «عمر بن سعد» را نیز... من و تو را هم پیش خواهد آمد.
کربلایی
امام می‌فرماید: «ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ! ما تُریدُ مِنّی؟ ـ مادرت در عزای تو بگرید، از من چه می‌خواهی؟» آن‌چه حُرّ بن یزید در جواب امام گفته، سخنی است جاودانه كه او را استحقاق توبه بخشیده است. روزنه‌ای از نور است كه به سینۀ حُرّ گشوده می‌شود و سفرۀ ضیافتی است كه عشق را به نهان‌خانۀ دل او میهمان می‌كند. حُرّ گفت: «هان والله! اگر جز تو عرب دیگری این سخن را بر زبان می‌آورد، در هر حال، دهان به پاسخی سزاوار می‌گشودم. كائِناً ما كان: هر چه بادا باد... اما والله مرا حقی نیست كه نام مادر تو را جز به نیكوترین وجه بر زبان بیاورم.»
ترمه🍁
چه رفته بود بر امت محمد (ص) كه نیم قرن بعد از رحلت او، زنازادۀ دغل‌باز ملحدی چون یزید بن معاویه بر آنان حاكم شود؟ مگر نه این‌كه خدا فرموده است: اِنَّ الله َ لا یُغَیُِّر ُ ما بِقَوْم ٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ؟ چه بود آن تغییر انفُسی كه این امت را سزاوار چنین فرجامی ساخته بود؟
امیری حسین
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
بهزاد
اگر دهر بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسین كه از من و تو شایسته‌تر است.
بیسیمچی
یاران! شتاب كنید، قافله در راه است. می‌گویند كه گناه‌كاران را نمی‌پذیرند؟ آری، گناه‌كاران را در این قافله راهی نیست... اما پشیمانان را می‌پذیرند.
بیسیمچی
عجبا! امام مأمن كرۀ ارض است و اگر نباشد، خاكْ اهل خویش را یك‌سره فرومی‌بلعد، و اینان برای او امان‌نامه می‌فرستند... و مگر جز در پناه حق نیز مأمنی هست؟
بیسیمچی
اماما، مرا نیز با تو سخنی است كه اگر اذن می‌دهی بگویم: «من در صحرای كربلا نبوده‌ام و اكنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگر نه این‌كه آن صحرا بادیۀ هول ابتلائات است و هیچ كس را تا به بلای كربلا نیازموده‌اند از دنیا نخواهند برد؟
مصطفی
از كوخ كاهگلی پیامبر اكرم (ص) تا كاخ خضرای معاویه، از دنیا تا آخرت فاصله بود...
Atiyeh
نام محمد را بر مأذنه‌ها می‌برند، اما جان او را كه علی است، دشنام می‌دهند.
Atiyeh
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن!
Atiyeh
مردان حق را سزاوار نیست كه سر و سامان اختیار كنند و دل به حیات دنیا خوش دارند آن‌گاه كه حق در زمین مغفول است و جُهّال و فُسّاق و قدّاره‌بندها بر آن حكومت می‌رانند.
Foad Ask.
این حسین است، سرسلسلۀ عُشاق، كه عَلَم جنگ برداشته است تا خون خویش را همچون كهكشانی از نور بر آسمانِ دنیا بپاشد و راه قبله را به قبله‌جویان بنمایاند.
بیسیمچی
این حسین است، سرّ مستودع فاطمه! همان كه خونش خون خداست و اگر بریزد، همۀ عالمِ تكوین به انتقام بر خواهد خاست. این حسین است؛ همان كه خورشید خلافت انسان از افق خون او طالع خواهد شد.
بیسیمچی
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن!
بهزاد
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
محمد
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است كه سر بریدۀ مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه كنند... بگذار این‌چنین باشد. این دنیا و این سرِ ما!
هاشم
اگر نبود خون حسین، خورشید سرد می‌شد و دیگر در آفاقِ جاودانۀ شب نشانی از نور باقی نمی‌ماند... حسین چشمۀ خورشید است.
علی فدایی
موسی شو تا لن ترانی بشنوی
Atiyeh

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۲۸,۱۰۰
تومان