بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فتح خون | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب فتح خون اثر سیدمرتضی آوینی

بریده‌هایی از کتاب فتح خون

۴٫۳
(۶۹۸)
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشركِ بت‌پرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لااله‌الا‌الله براند؟ آن‌گاه جانب عدل و باطن قبله را رها می‌كند و خانۀ كعبه را عوض از صنمی سنگی می‌گیرد كه روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف كند...
k.t
دنیا زندان مؤمن و بهشت كافر است، و مرگ پلی است كه آنان را به بهشتشان می‌رساند و اینان را به جهنمشان
یا حسین(ع)
غبار غفلت بر همه چیز فرومی‌نشیند و آیینه‌های طلعت نور كور می‌شوند و رفته‌رفته یاد خورشید نیز از خاطره‌ها می‌رود، و نه عجب اگر در دیار كوران بوزینگان را انسان بینگارند!
کربلایی
دین‌دار آن است كه در كشاكش بلا دین‌دار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آن‌جا كه شرط دین‌داری جز نمازی غُراب‌وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانه‌ای سنگی نباشد.
سرّ آن‌كه دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد این است كه دنیا وارونۀ آخرت است.
ناصر دوستعلی
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگ‌هایش را می‌پرستند.
k.t
و میان ما و حسین همین خون فاصله است.
Atiyeh
ای دل! تو چه می‌كنی؟ می‌مانی یا می‌روی؟ داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند! این چه اختیاری است كه برای روی آوردن بدان باید پشت به ارادۀ حق نهاد؟
امیری حسین
چه سرّی است در آن‌كه آرای اهل كفر متشتّت است، اما ملت واحدی دارند؟
امیری حسین
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و كار به یك یا لَیْتَنی‌كُنْتُ ‌مَعَكُم ختم نمی‌شود. اگر مرد میدانِ صداقتی، نیك در خویش بنگر كه تو را نیز با مرگ اُنسی این‌گونه هست یا خیر! اگر هست كه هیچ، تو نیز از قبله‌دارانِ دایرۀ طوافی، واگرنه...
بیسیمچی
و امروز در كربلاست كه شمشیر شیطان از خون شكست می‌خورد؛ از خون عاشق، خون شهید.
سعید تامرادی
امام پرسید: «كیستی؟» و حُرّ پاسخ گفت: «حرّ بن یزید.» امام دیگرباره پرسید: «با مایی یا بر ما؟» و حُرّ پاسخ گفت: «بَلْ عَلَیْكُم.» آن‌گاه امام چون آثار تشنگی را در آنان دید، بنی‌هاشم را فرمود كه سیرابشان كنند؛ خود و اسبانشان را. «علی بن طعان محاربی» گوید: «من آخرین نفر از لشكر حرّ بودم كه از راه رسیدم، هنگامی كه راویه‌ها بسته بودند و امام بر در خیمه نشسته بود. مرا گفت: راویه را بخوابان. چون من مراد او را درنیافتم بار دیگر فرمود: شتر را بخوابان. شتر را خوابانیدم، اما از شدّت عطش نتوانستم كه آب بیاشامم. امام فرمود: دَرِ مشك را برگردان. و چون من باز كلام او را درنیافتم، خود برخاست و لب مشك را برگرداند و مرا سیراب كرد...»
ترمه🍁
امت محمد را آن روز جز حسین ملجأ و پناهی نبود.
فطرس
«لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ رَبِّه ـ تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود.» یعنی دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد تا تو در كشاكش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می‌رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل، شتاب كن تا خود را به كربلا برسانیم! می‌گویی: مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیده‌ای و مگر بوی خون را نمی‌شنوی؟ كار از كار گذشته است. قرن‌هاست كه كار از كار گذشته است... اما ای دل، نیك بنگر كه زبان رمز، چه رازی را با تو بازمی‌گوید: كلّ ارض كربلا و كلّ یوم عاشورا. یعنی اگرچه قبله در كعبه است، اما فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ. یعنی هر جا كه پیكر صدپارۀ تو بر زمین افتد، آن‌جا كربلاست
کربلایی
عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمۀ خورشید نبُرَد، عشق را در راهی كه می‌رود، تصدیق خواهد كرد؛ آن‌جا دیگر میان عقل و عشق فاصله‌ای نیست.
بیسیمچی
آری، انسانْ امانت‌دار آفرینش خویش است و عوالَم بیرونی‌اش عكسی است از عالم درون او در لوح آینه‌سانِ وجود. طوفان كربلا، طوفان ابتلایی است كه انسانیت را در خود گرفته و آن كرانه‌های فراغت، سراب‌های غفلتی بیش نیست. انسانْ كشتی‌شكستۀ طوفانِ صدفه نیست، رهاشده بر پهنۀ اقیانوس آسمان؛ انسان قلب عالم هستی و حامل عرش‌الرحمن است، و این سیاره، عرصۀ تكوین. این‌جا پهنۀ اختیار انسان است و آسمانْ عرصۀ جبروت، و امر تكوین در این میانه تقدیر می‌شود... آه از بار امانت كه چه سنگین است!
مُحَمَّدْعَلْیٓ
آن شراب طهور كه شنیده‌ای بهشتیان را می‌خورانند، میكده‌اش كربلاست و خراباتیانش این مستانند كه این‌چنین بی‌سر و دست و پا افتاده‌اند. آن شراب طهور را كه شنیده‌ای، تنها تشنگان راز را می‌نوشانند و ساقی‌اش حسین است؛ حسین از دست یار می‌نوشد و ما از دست حسین. الا یا ایّها السّاقی ادر كأساً و ناولها كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكل‌ها
Toktam
... و بالاخره كوفه ـ چه آهنگ ناخوشایندی دارد این نام، و چه بار سنگینی از رنج با خود می‌آورد! باری به سنگینی همۀ رنج‌هایی كه علی (ع) از كوفیان كشید... بگذار رنج‌های زهرا و حسن و حسین (ع) را نیز بر آن بیفزایم؛ باری به سنگینیِ همۀ رنجی كه در این آیۀ مباركه نهفته است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی كَبَدٍ. آه چه رنجی!
ترمه🍁
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
سید علیرضا
اكنون آن كه مشتاق است تا خون خویش را در راه ما بذل كند و نفس خود را برای لقای خدا آماده كرده است... پس همراه ما عزم رحیل كند
ترمه🍁

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۲۸,۱۰۰
تومان