بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فتح خون | صفحه ۱۴ | طاقچه
کتاب فتح خون اثر سیدمرتضی آوینی

بریده‌هایی از کتاب فتح خون

۴٫۳
(۶۹۸)
نام محمد را بر مأذنه‌ها می‌برند، اما جان او را كه علی است، دشنام می‌دهند.
Hawra Azimi
فصل انجماد رسیده و قلب‌ها نیز یخ زده بود. حیات قلب در گریه است و آن «قتیل‌العَبَرات» كشته شد تا ما بگرییم و... خورشید عشق را به دیار مردۀ قلب‌هایمان دعوت كنیم و برف‌ها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.
Astronaut_girl
سرّ آن‌كه جهاد فی سبیل‌الله با هجرت آغاز می‌شود در كجاست؟ طبیعت بشری در جست‌وجوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می‌طلبد. یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است كه اسلام آورده‌اند اما در جست‌وجوی حقیقت ایمان نیستند. كُنج فراغتی و رزقی مُكفی... دل‌خوش به نمازی غراب‌وار و دعایی كه بر زبان می‌گذرد اما ریشه‌اش در دل نیست، در باد است. در جست‌وجوی مأمنی كه او را از مكر خدا پناه دهد؛ در جست‌وجوی غفلت‌كده‌ای كه او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل كه خانۀ غفلتْ پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است كه صخره‌های بلند را نیز خُرد می‌كند و در مسیر دره‌ها آن‌همه می‌غلتاند تا پیوستۀ به خاك شود.
سعید
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن!
سعید
سدرة‌المنتهی ٰ را با پای عقل آمده‌ای، اما از این پس جاذبۀ جنونْ تو را خواهد برد... طیّ این مرحله دیگر با پای اراده میسور نیست؛ بال می‌خواهد، و بال را به عباس می‌دهند كه دستانش را در راه خدا قربان كرد.
Atiyeh
آن‌جا ساحت اِنّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون است، آن‌جا ساحت علم لدُنّی است، رازداریِ خزاین غیب آسمان‌ها و زمین؛ آن‌جا سُبُحات فنای فی‌الله است و بقای بالله، و مرد این میدان كسی است كه با اختیار، از اختیار خویش درگذرد و طفل اراده‌اش را در آستان ارادت قربان كند...
Atiyeh
حُرّ آن كسی است كه حقْ اِذن جان گرفتن را به خودِ او می‌سپارد و این اكرم‌الموت است: قتل در راه خدا.
Atiyeh
بشارت باد شما را جنگی كه سرد و سلامت خواهد شد بر شما، آن‌چنان كه آتش بر ابراهیم. والله كه چون ما را بكشند بر پیامبرمان وارد خواهیم شد.»
Atiyeh
ساحل را دیده‌ای كه چگونه در آیینۀ آبْ وارونه انعكاس یافته است؟ سرّ آن‌كه دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد این است كه دنیا وارونۀ آخرت است.
M.M. SAFI
«من در صحرای كربلا نبوده‌ام و اكنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگر نه این‌كه آن صحرا بادیۀ هول ابتلائات است و هیچ كس را تا به بلای كربلا نیازموده‌اند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را كه این لیاقت نیست رها كرده‌ام، مُرادم آن كسانند كه یا لَیْتنا كُنّا مَعَكُم گفته‌اند. پس بگذار مرا كه در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبانِ گریه فروكنم.»
Atiyeh
آن شراب طهور كه شنیده‌ای بهشتیان را می‌خورانند، میكده‌اش كربلاست و خراباتیانش این مستانند كه این‌چنین بی‌سر و دست و پا افتاده‌اند.
Atiyeh
و این است رسم جهان: روز به شب می‌رسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می‌رساند!
M.M. SAFI
اگر كشاكش ابتلائات است كه مرد می‌سازد، پس یاران، دل از سامان بر كَنیم و روی به راه نهیم
مینا
یاران! شتاب كنید كه زمین نه جای ماندن، كه گذرگاه است... گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده‌ای كه كسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفكند؟... و مرگ نیز در این‌جا همان همه با تو نزدیك است كه در كربلا، و كدام انیسی از مرگ شایسته‌تر؟ كه اگر دهر بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسین كه از من و تو شایسته‌تر است. الرّحیل، الرّحیل! یاران شتاب كنید.
محمد مهدی
هر بامداد این بانگ از آسمان می‌رسد كه: الرّحیل، الرّحیل. از رحمت خدا دور است كه این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد. این دعوتْ فیَضانی است كه علی‌الدّوام، زمینیان را به سوی آسمان می‌كشد و... بدان كه سینۀ تو نیز آسمانی لایتناهی است با قلبی كه در آن، چشمۀ خورشید می‌جوشد و گوش كن كه چه خوشْ‌ترنّمی‌دارد در تپیدن: حسین، حسین، حسین، حسین.
فطرس
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
امیری حسین
قدم صدق هرگز بر صراط نمی‌لرزد؛ حُرّ صادق بود و از آغاز نیز جز در طریق صدق نرفته بود... احرار را چه‌بسا كه مكر لیل و نهار به دارالامارۀ كوفه بكشاند، اما غربال ابتلائاتْ هیچ كس را رها نمی‌كند و اهل صدق را، طَوْعاً یا كَرْهاً، از اهل كذب تمییز می‌دهد...
کربلایی
شیطان جاذبه‌های دنیایی را زینت می‌دهد تا آدمی‌زاده را بفریبد... اما این فریب در نفس توست. شیطان تنها آن‌چه را كه در نفس توست زینت می‌بخشد. سلطنت او تنها بر اغواشدگان خویش است و اغواشدگان شیطان، فراموشیانِ دیار وهم‌اند كه اعمالشان با صورت‌هایی خیالی بر آنان جلوه می‌كند؛
کربلایی
عقل نهیب می‌زند كه ای آرزومند، بیدار شو! دنیا صراط آخرت است، و اگر تو را چشم بود، می‌دیدی قیامتت را كه در این عرصه برپا شده است! اگر این‌جا با حسینی، آن‌جا نیز با حسینی و اگر این‌جا با یزید، نیك بنگر، آنك یزید است كه تو را به سوی جهنم امامت می‌كند.
کربلایی
كار عشق، یاران، لاجرم كربلایی است. پس دیگر سخن از منصور و بایزید و جنید و فلان و بهمان مگو كه عشاق حقیقی، تذكرة‌الاولیا را بر خیابان‌های خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و بر دشت‌های پُرشقایق خوزستان و بر سفیدی برف‌های ارتفاعات بلند كردستان با خون می‌نویسند، با خون.
کربلایی

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۲۸,۱۰۰
تومان