بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فتح خون | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فتح خون

بریده‌هایی از کتاب فتح خون

۴٫۳
(۶۹۵)
راحلان طریق عشق می‌دانند كه ماندن نیز در رفتن است، جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی ٰ، و این اوست كه ما را كش‌كشانه به خویش می‌خواند.
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
«آیا این هنگامه برای ریختن خون فرزند عقیل بر پا شده است؟ اگر این‌چنین است، پس ای نفْس بیرون شو به سوی مرگی كه از او گریزگاهی نیست...»
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است كه سر بریدۀ مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه كنند... بگذار این‌چنین باشد. این دنیا و این سرِ ما!
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
تن چهرۀ جان است، اما از آن اقیانوس بی‌كرانه نَمی بیش ندارد، و اگر داشت كه آن دل‌باختگان صنمِ ظاهر، حسین را می‌شناختند.
miiimkaaaf
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بت‌پرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود كه بر زبان لااله‌الاالله براند؟ آن‌گاه جانب عدل و باطن قبله را رها می‌كند و خانۀ كعبه را عوض از صنمی سنگی می‌گیرد كه روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف كند.
M.M. SAFI
هر انسانی را لیلة‌القدری هست كه در آن ناگزیر از انتخاب می‌شود و حُرّ را نیز شب قدری این‌چنین پیش آمد...
M.M. SAFI
طبیعت بشری در جست‌وجوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می‌طلبد. یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است كه اسلام آورده‌اند اما در جست‌وجوی حقیقت ایمان نیستند. كُنج فراغتی و رزقی مُكفی... دل‌خوش به نمازی غراب‌وار و دعایی كه بر زبان می‌گذرد اما ریشه‌اش در دل نیست، در باد است. در جست‌وجوی مأمنی كه او را از مكر خدا پناه دهد؛ در جست‌وجوی غفلت‌كده‌ای كه او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل كه خانۀ غفلتْ پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است كه صخره‌های بلند را نیز خُرد می‌كند و در مسیر دره‌ها آن‌همه می‌غلتاند تا پیوستۀ به خاك شود.
ر.مرادی
امامْ آفتابِ كرامتی است كه خود را از ویرانه‌ها نیز دریغ نمی‌كند. آسمان را دیده‌ای كه چگونه در گودال‌های حقیر آب نیز می‌نگرد؟ آب را دیده‌ای كه چگونه پست‌ترین دره‌ها را نیز از یاد نمی‌برد؟ چگونه می‌توان كار پاكان را قیاس از خود گرفت؟ امام را با خداوند عهدی است كه غیر او را در آن راهی نیست
s.d.c
عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو... و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.
پارسا
تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنۀ خون توست و انتظار می‌كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده‌ات بگشایی و از خود و دل‌بستگی‌هایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازَمان و لامَكانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان، خود را به قافلۀ سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی...
امیر محمد عسگری
چه رفته بود بر امت محمد (ص) كه نیم قرن بعد از رحلت او، زنازادۀ دغل‌باز ملحدی چون یزید بن معاویه بر آنان حاكم شود؟ مگر نه این‌كه خدا فرموده است: اِنَّ الله َ لا یُغَیُِّر ُ ما بِقَوْم ٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ؟ چه بود آن تغییر انفُسی كه این امت را سزاوار چنین فرجامی ساخته بود؟...
علی زارع شاهی
آن‌گاه كه دنیاپرستانِ كور والی حكومت اسلام شوند، كار بدین‌جا می‌رسد كه در مسجدهایی كه ظاهر آن را بر مذاق ظاهرگرایان آراسته‌اند، در تعقیب فرایض، علی را دشنام می‌دهند؛ و این رسم فریب‌كاران است: نام محمد را بر مأذنه‌ها می‌برند، اما جان او را كه علی است، دشنام می‌دهند.
parian
سرّ آن‌كه دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد این است كه دنیا وارونۀ آخرت است.
Isaac Cherik
از كوخ كاهگلی پیامبر اكرم (ص) تا كاخ خضرای معاویه، از دنیا تا آخرت فاصله بود...
Isaac Cherik
آماده باشید كه وقت رفتن است. عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو... و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.
h.s.y
اگرچه قبله در كعبه است، اما فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ. یعنی هر جا كه پیكر صدپارۀ تو بر زمین افتد، آن‌جا كربلاست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، كه در حقیقت.
mohammadbaboli133
آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است كه سر بریدۀ مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه كنند... بگذار این‌چنین باشد. این دنیا و این سرِ ما!
dreamer
محمد بن حنفیه كه شنید امام به سوی عراق كوچ كرده است، با شتاب خود را به موكب عشق رساند و دهانۀ شتر را در دست گرفت و گفت: «یا حسین، مگر شب گذشته مرا وعده ندادی كه بر پیشنهاد من بیندیشی؟» محمد بن حنفیه، برادر امام، شب گذشته او را از پیمان‌شكنی مردم عراق بیم داده بود و از او خواسته بود تا جانب عراق را رها كند و به یمن بگریزد. امام فرمود: «آری، اما پس از آن‌كه از تو جدا شدم، رسول خدا (ص) به خواب من آمد و گفت: ای حسین، روی به راه نِه كه خداوند می‌خواهد تو را در راه خویش كشته بیند.» محمد بن حنفیه گفت: «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعوُنَ...»
م.دهقان
اگر كشاكش ابتلائات است كه مرد می‌سازد، پس یاران، دل از سامان بر كَنیم و روی به راه نهیم. بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت كار بترساند. اگر رسم مردانگی سر باختن است، ما نیز چون سیدالشهدا او را پاسخ خواهیم گفت كه: «ای پدر عبدالرحمن، آیا ندانسته‌ای كه از نشانه‌های حقارت دنیا در نزد حق این است كه سر مبارك یحیی بن زكریا را برای زنی روسپی از قوم بنی‌اسرائیل پیشكش برند؟ آیا نمی‌دانی كه بر بنی‌اسرائیل زمانی گذشت كه مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را می‌كشتند و آن‌گاه در بازارهایشان به خرید و فروش می‌نشستند، آن‌سان كه گویی هیچ چیز رخ نداده است! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد.»
م.دهقان
«من در صحرای كربلا نبوده‌ام و اكنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگر نه این‌كه آن صحرا بادیۀ هول ابتلائات است و هیچ كس را تا به بلای كربلا نیازموده‌اند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را كه این لیاقت نیست رها كرده‌ام، مُرادم آن كسانند كه یا لَیْتنا كُنّا مَعَكُم گفته‌اند. پس بگذار مرا كه در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبانِ گریه فروكنم.»
مآئده

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۲۸,۱۰۰
۱۴,۰۵۰
۵۰%
تومان