آن وقتها زندگیام زیادی کامل بود و شاید باید همهچیزمان را خرد میکردیم تا بتوانیم آدم بهتری بشویم.
phoenix
من حس عصبانیت جو از طرد شدنم.
phoenix
من دندان آسیاب جواَم.
من سوراخ دماغ سرخ و متورم جواَم.
من مشت رنگپریدهٔ جواَم.
phoenix
باید از هر چه خودسازی و پیشرفت است فاصله بگیرم و بدوم طرف فاجعه. دیگر نمیتوانم مثل یک بازی ساده و بیدردسر نگاهش کنم.
phoenix
آن وقتها زندگیام زیادی کامل بود و شاید باید همهچیزمان را خرد میکردیم تا بتوانیم آدم بهتری بشویم.
یگانه
هفتهٔ قبل من روی شانهٔ یک نفر زدم و در لیست مبارزه قرار گرفتم. فکر کنم حریفم هفتهٔ بدی را گذرانده بود چون هر دو دستم را از پشت گرفت و آنقدر سرم را به کف سیمانی کوبید که یک دندانم لپم را جر داد و یک چشمم آنقدر ورم کرد که بسته شد و خون افتاد و وقتی که گفتم بس است و سرم را بلند کردم دیدم که نقش خونین صورتم روی زمین افتاده.
یگانه
تایلر کنارم ایستاد و باهم به دایرهٔ بزرگ و خونینی که دهانم روی زمین نقاشی کرده بود نگاه کردیم. طرحی خونین از چشمم هم از روی زمین به ما خیره شده بود. تایلر گفت: چه باحال.
یگانه
تایلر کنارم ایستاد و باهم به دایرهٔ بزرگ و خونینی که دهانم روی زمین نقاشی کرده بود نگاه کردیم. طرحی خونین از چشمم هم از روی زمین به ما خیره شده بود. تایلر گفت: چه باحال.
یگانه
آن وقتها زندگیام زیادی کامل بود و شاید باید همهچیزمان را خرد میکردیم تا بتوانیم آدم بهتری بشویم.
یگانه
آن وقتها زندگیام زیادی کامل بود و شاید باید همهچیزمان را خرد میکردیم تا بتوانیم آدم بهتری بشویم.
یگانه