بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قمارباز | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قمارباز

بریده‌هایی از کتاب قمارباز

انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۷۲۰ رأی
۳٫۸
(۷۲۰)
می‌دانيد که چرا در مقابل من نبايد عصبانی شد. من درست يک آدم ديوانه هستم. گذشته از اين که خشم وغضب شما برای من چندان اهميتی ندارد،
.
مردها همه‌شان مثل خروس می‌مانند. بايد باهم دعوا کنند. ولی شماها مثل مرغ‌های کرک (آدم‌های بی‌اراده) هستيد.
ف_حسنپوردکان
ولی چيز عجيب اين بود که از ديشب تا به‌حال، از وقتی که کنار ميز روپوش سبز قمار ايستاده بودم و بسته‌های اسکناس را می‌بردم، عشقم در درجه‌ی دوم اهميت قرار گرفته بود. اين مطلب را حالا می‌گويم، در صورتی که همان وقت، به‌طور دقيق به‌آن شعور و تعجبی نداشتم. آيا ممکن است درست يک قمارباز شده باشم؟
Hamid.S
ژنرال گاهی به‌خودش اجازه می‌داد که با او مخالفت کند، ولی خيلی با فروتنی و فقط برای حفظ شخصيت خودش.
Mani Molaei
در تمام عمر در حد هاله‌ی او، باشم. در شعاع درخشندگی او، باشم
rojeh
دقايقی بود - (در پايان هريک از مکالمات‌مان) - که در آن‌ها من حاضر بودم نيمی از عمرم را بدهم تا بتوانم او را خفه کنم. قسم می‌خورم که اگر ممکن بود يک دشنه را آهسته در سينه‌ی او فرو کرد من با لذت و خشنودی اين کار را می‌کردم. و با وجود اين به‌شرافتم قسم می‌خورم که اگر در قله‌ی شلاگنبرگ به‌من راستی گفته بود: «خودتان را پرت کنيد»، فوراً خودم را، باز هم با خشنودی و لذت، پرت کرده بودم.
it's me
رؤياهای شما و آرزوهايی که اکنون شما را محصور کرده است، هرگز از جفت و تاق و قرمز و سياه و ستون ميانی و غيره... بالاتر نمی‌رود.
اکرم ملایی
فرانسوی‌ها و ديگر اروپايی‌ها به‌قدری به‌صورت ظاهر اهميت می‌دهند که با آن حتی به بدترين پستی‌ها نيز می‌توانند شايستگی عجيبی بدهند.
حنون
«در قمار بايد کوچک بازی کرد»
حاجعلی
ما، وقتی احتياج وادارمان کند با آدم‌های منفور نيز ناچاريم روابطی برقرار کنيم.
Jafar Rastgoo
راستی انسان وقتی تنها در مملکت بيگانه، دور از وطن و دوستان خود و بی اين‌که بداند از کجا برای زندگی همان روز خود پولی به‌دست آورد، آخرين، درست آخرين فلورين خود را به‌مخاطره می‌اندازد و به‌قمار می‌گذارد. راستی احساس عجيبی سراپايش را فرا می‌گيرد! من بردم، و وقتی بيست دقيقه‌ی بعد قمارخانه را ترک کردم، صد و هفتاد فلورين داشتم. گاهی، آخرين فلورين آدم، می‌تواند اين معنی را بدهد! و اگر همان وقت جرأت خود را از دست داده بودم؟ اگر نتوانسته بودم تصميم بگيرم؟! فردا، فردا همه‌ی اين‌ها پايان خواهد يافت!
متین ژاله آرا
دانستن اين‌که سود و استفاده به‌خودی خود چيزهای بد و کثيفی هستند مسئله‌ی ديگری است و من در اين‌جا درصدد نيستم که از آن نتيجه‌ای بگيرم؛ اضافه براين‌که من در خودم يک ميل سرشار به‌بردن را حس می‌کردم. اين حرص عمومی، اين ناپاکی و ننگ و پول‌پرستی و طمع، وقتی که به‌سالن قمار میوارد می‌شدم در نظر من خودمانی و عادی شده بود.
msi esi
به‌راستی قادر نبود که مرا از روبه‌رو نگاه کند. خيلی دلش می‌خواست اين کار را بکند، ولی من در هر بار چنان نگاه مستقيم و خالی از احترامی بر او می‌دوختم که پيدا بود طاقتش را نداشت.
.
دو سال پيش من با کسی برخورد کردم که در سال ۱۸۱۲ يک تيرانداز فرانسوی او را با تير زده بود، فقط برای اين که دلش خواسته بود تفنگش را خالی کند. اين شخص در آن وقت يک بچه‌ی ده ساله بوده است که خانواده‌اش وقت نکرده بودند مسکو را ترک کنند.
ف_حسنپوردکان
کسان ما الان سه روز است که در رولتنبورگ، سکونت گزيده‌اند
سعید نعمتی
در طول اين بازی، اين اولين بار بود که وحشت و ترس سراپايم را گرفت. و درنتيجه دست‌هايم و پاهايم شروع به‌لرزيدن کرد. من حتی اکنون نيز معنايی را که باختن در آن موقع برايم داشت با هول و هراس درک می‌کنم و در نظر می‌آورم. تمام زندگی و حياتم را به‌قمار گذاشته بودم!
Amir
يقين داشتم که چيزهايی غريزی و جبری، خود به‌خود، در سرنوشت من يک‌باره سر خواهند رسيد.
babaeiiinarges
سرشت انسان، جابر و مستبد است، و دوست می‌دارد که برنجاند
abolfazl
من شما را بی اين که اميدی داشته باشم دوست می‌دارم و نيز می‌دانم که باز هم شما را هزار بار بيش از پيش دوست خواهم داشت.
sobhan redfild
اگر انسان خودش را به‌غرقاب نيفکند، آيا ديگر احتياجی به‌اين هست که يک خاشاک را به‌جای يک تير بگيرد؟
آرمان افتخارنیاکانی

حجم

۱۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۳۰%
تومان