بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اضطراب وضعیت | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اضطراب وضعیت

بریده‌هایی از کتاب اضطراب وضعیت

۳٫۲
(۳۴)
«رهاکردن تظاهر و خودنمایی به‌اندازهٔ ارضای آن آرامش‌بخش است. وقتی نیستی و تهی‌بودن در زمینه‌ای مشخص با صمیمیت پذیرفته شود نوری عجیب بر قلب آدمی خواهد تابید. خوشا روزی که دست از جوان یا لاغرتربودن برداریم. آن روز است که با خود خواهیم گفت: ”خدا را شکر آن خیالات از سرم پرید.“ هر آنچه به ”خودِ“ آدمی اضافه شود جز بار اضافه نیست. چه غرور باشد یا هر چیز دیگری.»
fateme I
این‌طور نیست که هماره شکست و ناکامی در مسائل مختلف باعث سرشکستگی ما شود. فقط در صورتی به خفت و خواری می‌افتیم که غرور و عزت‌نفس خود را در پای آرزو یا دستاوردی مشخص بریزیم و بعد از دنبال‌کردنش بازبمانیم.
کیارش
‫با توجه به تزلزل و ناپایداری‌ای که در تصویر خود از خویشتن داریم جای تعجب ندارد که به همان اندازه که از دید مادی نگران موقعیتی هستیم که در آن قرار داریم از منظر احساسی نیز نگران آن جایگاه باشیم.
کیارش
توجه دیگران از آن رو برای ما اهمیت دارد که ما مبتلا به نوعی شک مادرزادی در مورد ارزش خودمان هستیم. شکی که در نتیجهٔ ابتلای به آن تمایل داریم تا تحسین دیگران را گواهی بر نگاه خودمان از خویشتن بگیریم. احساس هویت ما در گرو قضاوت‌های افرادی است که در میانشان زندگی می‌کنیم.
کیارش
این سه روایت افرادی را که نصیب کمتری از خوشبختی برده‌اند به عقیدهٔ جاودانه رهنمون می‌کند: نخست آن‌که ایشان مولدان حقیقی ثروت در جامعه‌اند و بنابراین سزاوار احترام‌اند، دوم این‌که موقعیت و مقام دنیوی در نظر پروردگار فاقد ارزش است، و سوم این‌که ثروتمندان به‌هیچ‌وجه لایق احترام نیستند؛ زیرا هم فاقد ارزش‌های اخلاقی‌اند هم سرنوشت بدی در مجموع انقلاب‌های قریب‌الوقوع پرولتاریا در انتظارشان است.
تارا طاهر
هر زمان طالب چیزی باشیم که بضاعت دست‌یازیدن به آن را نداریم، فقیرتر می‌شویم، و هر زمان با آنچه داریم خشنود باشیم، ثروتمند به‌حساب می‌آییم گرچه دارایی‌هایمان اندک باشد.
تارا طاهر
بدون تلاش شکستی وجود نخواهد داشت، بدون شکست تحقیری وجود نخواهد داشت. پس خودباوری و عزت‌نفس ما در این جهان به آنچه ما به بودن یا انجام‌دادنش پشت می‌کنیم بستگی دارد و به‌وسیلهٔ نسبتِ واقعیت‌هایمان به توانایی‌های فرضی‌مان تعیین می‌شود.
تارا طاهر
«در کل، اشخاصی که به ثروت دست می‌یازند سخت‌کوش، ثابت‌قدم، خودپسند، طماع، عجول، قائل به اصول، منطقی، واقع‌گرا، بی‌احساس، و گستاخ هستند. در مقابل، آن‌ها که بر گردونهٔ فقر باقی می‌مانند هم از صنف احمق‌ها و هم از خردمندان هستند و نیز تن‌پروران، بی‌خیالان، فروتنان، متفکران، افراد بی‌انگیزه، افراد احساساتی و زودرنج، افراد مطلع و با معلومات، افراد
فروغ
فقط یک مست مادرزاد یا شخص غیرقابل‌اعتماد، دزدصفت، یا کسی که خودسری بچه‌گانه‌ای داشته باشد از نگه‌داشتن کاری آبرومند عاجز است.
فروغ
ممکن است به‌جای آن‌که تلاش کنیم تا ماهی بزرگ‌تری بشویم تلاشمان وقف پیداکردن برکه‌های کوچک‌تر یا موجودات دون‌پایه‌تری شود تا با آن‌ها شنا کنیم تا اندازه و مقدارمان کمتر آزارمان دهد.
hedgehog
توانگری امری مطلق نیست و به میل و آرزو وابسته است. اندوخته‌هایمان هر چقدر که می‌خواهد باشد، هر زمان طالب چیزی باشیم که بضاعت دست‌یازیدن به آن را نداریم، فقیرتر می‌شویم، و هر زمان با آنچه داریم خشنود باشیم، ثروتمند به‌حساب می‌آییم گرچه دارایی‌هایمان اندک باشد.
hedgehog
فقط انتقاد منصفانه است که می‌تواند اعتبار و منزلت ما را مورد سؤال قرار دهد. قبل از آن‌که حتی از خود بپرسیم که آیا عقاید شخصی اصلاً ارزش گوش‌سپردن دارد باید از روند خودآزاری که در آن همواره به دنبال تأیید و موافقت او هستیم دست بکشیم. روندی که به‌موجب آن به‌دنبال عشق آن‌هایی هستیم که پس از بررسی رفتارهایشان پی برده‌ایم آن‌طور که باید ما را گرامی نداشته‌اند.
1984
یک بار وقتی گذر اسکندر کبیر به کورنت افتاد سراغ دیوژن را گرفت و در نهایت او را یافت که بر زیر درختی نشسته، ژنده‌لباسی بر تن دارد، و حتی یک دراخما هم در بساطش پیدا نمی‌شود. هنگامی که قدرتمندترین شخصیت آن زمان از فیلسوف پرسید که آیا کمکی از دستش برمی‌آید دیوژن پاسخ داد: «آری. خواهش می‌کنم سایهٔ خود را که میان من و نور خورشید حائل است، از سرم کم کنید!» شنیدن این سخن لرزه بر اندام سربازان اسکندر انداخت و خود را آمادهٔ طغیان حتمی‌الوقوع خشم مشهور فرمانده‌شان کردند، اما اسکندر فقط خندید و گفت: «اگر اسکندر نبودم، به‌یقین دوست می‌داشتم دیوژن باشم.»
1984
به‌قول گویچاردینی: با دوستت چنان باش که گویی روزی با تو دشمن شود و با دشمنت چنان رفتار کن که انگار روزی با تو دوست گردد. یا سخن لابرویر در باب ضرورت دروغ‌گویی و غلو: جهان در اغلب اوقات به نشانه‌های ظاهری شایستگی و نه خود شایستگی پاداش می‌دهد. یا به‌عقیدهٔ لاروشفوکو: اگر دست‌اندرکار امور مهم هستید، هماره باید ناکامی‌های خود را پنهان کنید و در مورد موفقیت‌هایتان مبالغه کنید. شاید این امر نمودی از شیادی باشد، اما از آنجا که سرنوشتتان بیش از آن‌که بسته به واقعیات باشد به عقاید دیگران بستگی دارد، القای این حس که همه چیز خوب پیش می‌رود رویه‌ای خوب به‌نظر می‌رسد.
1984
به‌عقیدهٔ لاروشفوکو: اگر دست‌اندرکار امور مهم هستید، هماره باید ناکامی‌های خود را پنهان کنید و در مورد موفقیت‌هایتان مبالغه کنید. شاید این امر نمودی از شیادی باشد، اما از آنجا که سرنوشتتان بیش از آن‌که بسته به واقعیات باشد به عقاید دیگران بستگی دارد، القای این حس که همه چیز خوب پیش می‌رود رویه‌ای خوب به‌نظر می‌رسد.
1984
به‌قول گویچاردینی: با دوستت چنان باش که گویی روزی با تو دشمن شود و با دشمنت چنان رفتار کن که انگار روزی با تو دوست گردد.
1984
مایکل یانگ در کتاب ظهور شایسته‌سالاری می‌نویسد: «امروزه هر انسانی، هرچند دون‌پایه، می‌داند که از هر شانسی برای پیشرفت برخوردار است... اگر به ایشان لقب ”کندذهن“ داده شود، دیگر نمی‌توانند وانمود کنند که ”نه چنین نیست!“ آیا نمی‌دانند که دون‌پایگی و منزلت پایینشان مثل گذشته به‌علت محرومیت از فرصت‌ها نیست و از آن روست که خود ایشان پست و بی‌ارزش‌اند؟»
1984
گسترش رادیو، فیلم، و تلویزیون نیز فرصت تأمل در زندگی مردمانی را که از موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار بودند و برقراری ارتباط با آن‌ها را افزایش داد. تا سال ۱۹۳۰ امریکایی‌ها درمجموع چیزی بیش از حدود ۱۵۰ میلیون ساعت در هفته را در سینما و حدوداً یک میلیارد ساعت را پای رادیو می‌گذراندند. در سال ۱۹۴۶، ۰.۰۲ درصد از خانوارهای امریکایی صاحب دستگاه تلویزیون بودند. تا سال ۲۰۰۰ این عدد به ۹۸ درصد رسید.
1984
ارسطو در کتاب سیاست اظهار می‌کند: «بر همه واضح و مبرهن است که برخی از افراد ذاتاً آزاد و برخی دیگر ذاتاً برده‌اند و بندگی برای دستهٔ دوم ناگزیر و درخور است.» عقیده‌ای که تقریباً تمامی متفکران و رهبران یونانی بر آن اتفاق‌نظر داشتند. در دنیای باستان بردگان و افراد طبقهٔ کارگر عموماً انسان واقعی تلقی نمی‌شدند و به آن‌ها به‌منزلهٔ گونه‌ای از جانوران نگاه می‌شد. جانورانی که از عقل سلیم بی‌بهره‌اند و بنابراین بردگی برازندهٔ آن‌هاست. درست مثل حیوانات بارکشی که مناسب شخم‌زدن زمین‌های زراعی هستند. نخبگان آن دوران آن باور را که شاید آن‌ها هم دارای حقوق و آرزوهایی باشند به همان اندازه که به‌دنبال فرایندهای فکری یا میزان خوشحالی یک گاو یا خر باشند پوچ و عبث می‌دانستند.
1984
اگر انقلاب‌های بزرگِ مصرفی و سیاسی قرون هجدهم و نوزدهم در عین آن‌که به‌طور وسیع باعث بهبود بهرهٔ مادی آدم شد موجب ناراحتی روانی گردید، بدان علت بود که آن انقلاب‌ها برپایهٔ مجموعه‌ای از آرمان‌های جدید شکل گرفت. باوری عملی به برابری ذاتی نوع بشر و به قدرت نامحدود هر کسی در به‌دست‌آوردن هر چیزی. در اکثر دوران تاریخی تصوری متضاد حکم‌فرما بود هم نابرابری هم انتظارات و توقع پایین عادی و معقول پنداشته می‌شد. در میان تودهٔ مردم کمتر کسی پیدا می‌شد که سودای ثروت و احساسِ رضایت‌خاطر در سر داشته باشد. عامهٔ مردم به‌خوبی می‌دانستند که محکوم به تسلیم و رضا و بهره‌کشی‌اند.
1984

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۷۰%
تومان