بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

بریده‌هایی از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

نویسنده:فردریک بکمن
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۹۲ رأی
۴٫۳
(۹۲)
پسرک می‌پرسد: «روی اون کاغذپاره‌ها چی نوشته؟» بابابزرگ پاسخ می‌دهد: «همۀ ایده‌های من.» «به باد رفتن که!» «خیلی وقته که به باد رفتن.»
MANSOUR 1239
«بابابزرگ این ساختمونا چی‌ان؟» «بایگانی. جایی که همه چی ضبط می‌شه. همۀ مهمترین چیزا.» «مثلاً؟» «همۀ کارایی که کردیم، همۀ فیلما و عکسا، همۀ هدیه‌های به‌دردنخور تو.» بابابزرگ می‌خندد، نوآ هم. آن‌دو عادت داشتند به هم هدیه‌های به‌دردنخور بدهند.
MANSOUR 1239
زمانی یکی از بت‌های زندگی من گفت: «یکی از بدترین چیزهای پیری این است که دیگر هیچ ایدۀ تازهای به ذهنم نمی‌رسد». این کلمات را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم زیرا که بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم. حدس می‌زنم که تنها من نیستم که چنین ترسی دارد. نژاد انسان به شکلی عجیب از پیرشدن بیشتر می‌هراسد تا از مردن.
MANSOUR 1239
«با تو همیشه می‌دونستم کی‌ام. تو میون‌برِ من بودی.»
khazar
«فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری.»
فارا
مرگ یه ضرب‌آهنگ آهسته است که هر تپش قلبمون رو می‌شمره. نمی‌شه زیاد باهاش چونه زد.»
بهناز
کائنات بزرگتر از آن است که با آن بجنگی، اما برای همراهی‌کردن یک عمر زندگی را در اختیار داری.
ددد
«وقتی ذهنی می‌میره خیلی طول می‌کشه تا بدن اینو بفهمه. بدن انسان اخلاقِ کاری خارق‌العاده‌ای داره. یک شاهکار ریاضیه. تا آخرین پرتو نور دست از کار نمی‌کشه. ذهن ما بی‌حدومرزترین معادله‌هاست و اون زمانی که بشر حلش کنه، قدرتمندتر از وقتی خواهیم بود که تونستیم به ماه پرواز کنیم. رازی بزرگتر از انسان تو کائنات وجود نداره.
Hasti.hdd
حتی آسمون هم اونقدر که من دوستت دارم بزرگ نیس.
ژنرالیسم
«دلم برای همۀ چیزای معمولی‌مون تنگ‌شده؛ صبحونۀ توی ایوون، علفای هرز باغچه.» دختر نفس عمیقی می‌کشد و بعد جواب می‌دهد: «دلم برای سپیده‌دم تنگ‌شده، اون‌طور که ناامید و بی‌شکیب پاش رو توی آب‌های افق می‌زد، تا جایی‌که دیگه نمی‌تونست خورشید رو نگه‌داره. اون‌قدر که روی دریاچه می‌درخشید و به سنگ‌های اسکله می‌رسید و پا به خشکی می‌ذاشت. دستای گرمش توی باغ ما که به‌نرمی روشنی به خونۀ ما می‌ریخت و اجازه می‌داد پرده‌ها رو کنار بزنیم و روز رو آغاز کنیم. دلم برات تنگ‌شده عزیزکِ خوش‌خواب. دلم برات تنگ‌شده.» «ما زندگی معمولی خارق‌العاده‌ای داشتیم.» «یه زندگی خارق‌العادۀ معمولی.»
اسماء
«موقعیت‌های زیادی برای تمرین داریم. توش خوب می‌شی. تقریباً همۀ آدم‌بزرگا پر از حسرت خداحافظی‌هایی هستن که آرزو می‌کنن کاش می‌تونستن برگردن و بهتر اداش کنن. خداحافظی ما نباید اونطوری باشه. می‌تونی اونقدر تکرارش کنی تا خوب از آب دربیاد. و وقتی‌که خوب از آب دربیاد همون وقتیه که پاهای تو به زمین رسیده و من هم تو فضا هستم. این اصلا چیز ترسناکی نیست.»
bookwormnoushin
گاهی هم در گوش نوآ زمزمه می‌کرد که «کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.» و تا قبل از خاکسپاریش فکر می‌کرد نوآ منظور او را متوجه نمی‌شود.
Roya
هیچ‌وقت برای اینکه از پسرت دربارۀ چیزایی بپرسی که دوست‌داره دیر نیست.
مرضیه
«ما زندگی معمولی خارق‌العاده‌ای داشتیم.» «یه زندگی خارق‌العادۀ معمولی.»
مرضیه
«با تو همیشه می‌دونستم کی‌ام. تو میون‌برِ من بودی.»
مرضیه
درک‌شدن خیلی شیرین است.
مرضیه
یه نکتۀ مثبتِ فراموشی اینه که چیزایی که آزارت می‌دن رو فراموش می‌کنی.
مرضیه
«من توی خداحافظی خوب نیستم.»
مرضیه
«فک کنم خداحافظی کار سختی باشه.»
مرضیه
من از آن دسته آدم‌هایی هستم که باید افکارم را روی کاغذ ببینم تا برایم معنا پیدا کنند.
آوا

حجم

۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان