بریده‌هایی از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

«فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری.»

بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم.

«ما زندگی معمولی خارق‌العاده‌ای داشتیم.» «یه زندگی خارق‌العادۀ معمولی.» دختر می‌خندد. چشمان پیر، آفتاب جوان، و او هنوز به خاطر می‌آورد عاشق‌شدن چه حسی دارد. هنوز باران از راه نرسیده.

پسرک می‌پرسد: «روی اون کاغذپاره‌ها چی نوشته؟» بابابزرگ پاسخ می‌دهد: «همۀ ایده‌های من.» «به باد رفتن که!» «خیلی وقته که به باد رفتن.»

نژاد انسان به شکلی عجیب از پیرشدن بیشتر می‌هراسد تا از مردن.

یه‌بار معلم ازمون خواست دربارۀ این‌که معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.» «تو چی نوشتی؟» «همراهی.»

«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.»

وقتی بابابزرگ جوان بود گروهی از آدم‌ها نشستند و محاسبه‌کردند که چطور سه نفر را به ماه بفرستند و ریاضیات آنها را برد و برگرداند. اعداد همیشه آدم را برمی‌گردانند.

من که ترجیح می‌دم پیر باشم تا آدم‌بزرگ. همۀ آدم‌بزرگا عصبانین، فقط بچه‌ها و پیرها می‌خندن.»

«فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری.»

خیلی دردناکه که دلتنگِ کسی بشی که هنوز اینجاست

عاشقِ آن دختر شدن مثل این است که در خودت نگنجی.

اعداد همیشه آدم را برمی‌گردانند.

بیشتر از همۀ آسمونا دوستت دارم.

اصلاً دلیل اینکه ما این شانس رو داریم که نوه‌هامون رو لوس کنیم همینه! با این کار از بچه‌هامون عذرخواهی می‌کنیم.

«فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری.»

«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.»

پسرک می‌پرسد: «روی اون کاغذپاره‌ها چی نوشته؟» بابابزرگ پاسخ می‌دهد: «همۀ ایده‌های من.» «به باد رفتن که!» «خیلی وقته که به باد رفتن.»

«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.»

زن خیلی آرام دست‌های او را در تاریکی رها می‌کند، اما صدایش همچنان در گوش‌های مرد می‌پیچد. «یادت نره باز هم سنگ زیر لنگر بذاری. دربارۀ گیتار هم از تد بپرس.» «دیگه خیلی دیر شده.» زن در ذهن او می‌خندد. «عزیزکِ لجباز، هیچ‌وقت برای اینکه از پسرت دربارۀ چیزایی بپرسی که دوست‌داره دیر نیست.» و باران شروع می‌شود. آخرین چیزی که رو به زن فریاد می‌زند این است که از تهِ تهِ تهِ قلبش امیدوار است که اشتباه کرده باشد و زن در بهشت با او دعوا کند.