بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود | طاقچه
تصویر جلد کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

بریده‌هایی از کتاب و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود

نویسنده:فردریک بکمن
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۹۲ رأی
۴٫۳
(۹۲)
یه‌بار معلم ازمون خواست دربارۀ این‌که معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.» «تو چی نوشتی؟» «همراهی.» بابابزرگ چشم‌هایش را می‌بندد. «بهترین جوابی که تا حالا شنیدم.» «معلممون گفت باید جواب طولانی‌تری بنویسم.» «خوب تو چکار کردی؟» «نوشتم: همراهی و بستنی.» بابابزرگ لحظه‌ای فکر می‌کند و بعد می‌پرسد: «چه نوع بستنی‌ای؟» نوآ لبخند می‌زند. درک‌شدن خیلی شیرین است.
Mr.Carton
نوآ می‌گوید: «معلم مجبورمون کرد یه داستان دربارۀ اینکه وقتی بزرگ شدیم می‌خوایم چیکاره بشیم، بنویسیم.» «خوب تو چی نوشتی؟» «نوشتم که در درجۀ اول می‌خوام تمرکز کنم که کوچیک بمونم.»
reyhan
«وقتی آدمی رو فراموش می‌کنی یادت می‌ره که اون رو یادت رفته؟»
Hossein shiravand
فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری
سان
«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.»
Marziyeh
نوآ می‌گوید: «معلم مجبورمون کرد یه داستان دربارۀ اینکه وقتی بزرگ شدیم می‌خوایم چیکاره بشیم، بنویسیم.» «خوب تو چی نوشتی؟» «نوشتم که در درجۀ اول می‌خوام تمرکز کنم که کوچیک بمونم.» «جواب خیلی خوبیه.»
ne145gy
«وحشتناک دلم برات تنگ شده.» زن می‌خندد و اشک‌هایش روی صورت مرد می‌ریزد. «عزیزکِ کله‌شق، می‌دونم که تو هرگز به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشتی، ولی از تهِ تهِ تهِ دلم امیدوارم که اشتباه کرده‌باشی!»
کاربر۰۰۰۰۰۰
«همیشه هم مجبوریم انشا بنویسیم! یه‌بار معلم ازمون خواست دربارۀ این‌که معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.» «تو چی نوشتی؟» «همراهی.» بابابزرگ چشم‌هایش را می‌بندد. «بهترین جوابی که تا حالا شنیدم.» «معلممون گفت باید جواب طولانی‌تری بنویسم.» «خوب تو چکار کردی؟» «نوشتم: همراهی و بستنی.» بابابزرگ لحظه‌ای فکر می‌کند و بعد می‌پرسد: «چه نوع بستنی‌ای؟» نوآ لبخند می‌زند. درک‌شدن خیلی شیرین است.
1984
«مرگ عادلانه نیست.» «نه، مرگ یه ضرب‌آهنگ آهسته است که هر تپش قلبمون رو می‌شمره. نمی‌شه زیاد باهاش چونه زد.»
ne145gy
«حتی آسمون هم اونقدر که من دوستت دارم بزرگ نیس.»
ne145gy
«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه
کاربر ۲۴۵۴۹۲۰
هیچ عیبی نداره اگه یه‌کم بترسی.
reyhan
بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم.
کاربر ۳۱۸۱۸۴۲
پاهای نوآ از کنار نیمکت آویزان شده و به زمین نمی‌رسد، اما سرش همیشه توی فضاست. چون هنوز آنقدر عمر نکرده که اجازه بدهد کسی فکرش را روی زمین نگه‌دارد.
کاربر۰۰۰۰۰۰
«ما زندگی معمولی خارق‌العاده‌ای داشتیم.» «یه زندگی خارق‌العادۀ معمولی.»
ne145gy
«فقط زمانی شکست‌خورده محسوب می‌شی که دست از تلاش برداری.»
مرضیه
خیلی دردناکه که دلتنگِ کسی بشی که هنوز اینجاست.»
friend moon :)
«کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله می‌کنه.»
booklover
پسرک می‌گوید: «من توی خداحافظی خوب نیستم.» بابابزرگ می‌خندد و همۀ دندان‌هایش پیدا می‌شود. «موقعیت‌های زیادی برای تمرین داریم. توش خوب می‌شی. تقریباً همۀ آدم‌بزرگا پر از حسرت خداحافظی‌هایی هستن که آرزو می‌کنن کاش می‌تونستن برگردن و بهتر اداش کنن.
Roya
اصلاً دلیل اینکه ما این شانس رو داریم که نوه‌هامون رو لوس کنیم همینه! با این کار از بچه‌هامون عذرخواهی می‌کنیم
haniyh

حجم

۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۵صفحه بعد