بریدههایی از کتاب قطار فلسفه
۴٫۰
(۲۲)
مارکوس معتقد بود بهترین راه برای مقابله با آدمهای پردردسر این است که قدرت را از آنها بگیریم. مجوز حضور آنها در زندگی خود را باطل کنید. مردم نمیتوانند به شما آسیبی بزنند، چون «چیزی که در ذهن یک نفر است دیگر نمیتواند آسیبی به تو وارد کند.» چرا باید به نظر دیگران اهمیت بدهم وقتی این تفکرات کاملاً در ذهن آنها میگذرد نه من؟
پویا پانا
پرسش دربارهٔ ذات بشر، یکی از پردردسرترین پرسشها در تاریخ فلسفه است. بعضی از فیلسوفها مثل توماس هابز، باور داشتند که انسان ذاتاً خودخواه است؛ این جامعه است که خوی وحشیگریاش را تعدیل میکند. متفکرانی مثل روسو معتقد بودند انسان خوب به دنیا میآید؛ جامعه خرابش میکند. ولی افراد دیگری مثل سیمون دو بووارِ هستیگرا را داریم که شک داشتند اصلاً چیزی به اسم ذات انسان وجود دارد
متین
بعضی لذتها ممکن است در آینده منجر به درد شوند و به همین دلیل باید از آنها دوری کرد. رنج ناشی از سرطان ریه به لذت سیگار کشیدن میچربد. به همین ترتیب، بعضی رنجها در آینده منجر به لذت میشوند و به همین دلیل باید تحملشان کرد. مثل رنج ناشی از باشگاه رفتن.
علی حسینی
جهان را با چشمان یک کودک و ذهن یک فرزانه ببین. چشمانت را باز کن مرد!
ERF7AN
«اگر من، من نیستم، پس کی هستم؟»
ERF7AN
فلسفهٔ خوب، مثل یک لامپ خوب، اتاق را روشن میکند. مهم نیست یک لامپ کجا ساخته میشود، چقدر هزینهاش میشود، چقدر عمر میکند و چه فنی در ساخت آن بهکار رفته است. تا وقتی اتاق را روشن میکند هیچیک از اینها مهم نیست. مهم این است که اتاق شما را روشن کند.
کاربر ۴۷۶۲۴۱۹
مونتین در مقالههای اولیهاش معتقد است مطالعه و تفکر میتوانند شخص را از ترس مرگ نجات دهند. «فلسفه یعنی یادگرفتن مردن»،
پویا پانا
برتراند راسل که تا نودوهفت سالگی زندگی کرد، توصیهاش این بود که دایرهٔ علائقتان را گسترش دهید، آنها را «وسیعتر و شخصیتر کنید، تا اینکه دیوارهای خودپسندی ذره به ذره از بین بروند و زندگی شما، بیش از پیش با زندگی گیتی آمیخته شود.»
پویا پانا
ما چه بیستوپنج ساله باشیم یا هفتادوپنج ساله، آیا زندگی به یک اندازه پوچ نیست؟ درست است، ولی در هفتادوپنج سالگی از این مسئله آگاهی بیشتری داریم. به اندازهٔ کافی تحسین شدهایم و به اندازهٔ کافی پول پسانداز کردهایم، تا بدانیم این موارد چقدر بیمعنی هستند. سیزیف در بیستوپنج سالگی هنوز امید داشت که شاید این بار دیگر سنگ از تپه پایین نیفتد. ولی سیزیف هفتادوپنج ساله دیگر از این توهمها نداشت.
پویا پانا
یادآوری بیشازحد خوب نیست. این خطر وجود دارد که در بند گذشتهٔ خودمان گرفتار بمانیم؛ همیشه یک سرباز قهرمان یا یک زن زیبای جوان. چنین گذشتهای منجمد است، گذشتهٔ منجمد گذشتهٔ مرده است.
یک خطر دیگر یادآوری، چیزی که یک مدت یقهٔ دو بووار را میگیرد، «دامِ چه میشد اگر...» است. او وقتی به گذشته نگاه میکند، به تصمیمهایی که نگرفته و راههایی که نرفته فکر میکند،. چه میشد اگر در یک دورهٔ زمانی دیگر به دنیا میآمد، یا در یک خانوادهٔ دیگر؟ شاید مریض میشد و هیچوقت مطالعاتش را کامل نمیکرد. شاید هیچوقت با سارتر آشنا نمیشد. او در نهایت متوجه میشود که این فکرها راه به جایی نمیبرند. پس رهایشان میکند. او میگوید: «من از سرنوشتم راضی هستم و اصلاً بههیچوجه نمیخواهم تغییرش دهم.» به نوعی با یک داکاپو و دوباره، به شیطان نیچه پاسخ میدهد.
پویا پانا
حجم
۴۰۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷۸ صفحه
حجم
۴۰۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان