باید مثل یک اسفنج اشک بریزم و با دیدن هر تابلوی نقاشی به سلامتی آن هنرمند بنوشم چون شیفته خوبیها و زیباییها هستم. با خواندن هر نوشتهای فوراً به سلامتی نویسندهاش بنوشم چون عاشق خوبیها و زیباییها هستم.
sara
من برای خودم ماجراهایی میساختم و زندگی دیگری در ذهنم میآفریدم تا بتوانم به زندگیم ادامه دهم.
mel
حالا هم معتقدم که عشق حقی است که یک فرد به دیگری میدهد تا او را آزار دهد.
فاطمه
یک مرد عاقل جداً نمیتواند چیزی بشود، فقط احمقها هستند که به جائی میرسند.
Hamid
در آرزوهای به گور برده شدهاش و تردیدهای همیشگی و رنج و عذاب شدید نیز لذت غریبی وجود دارد که قبلاً از آن سخن گفتم. لذتی چنان لطیف که نمیتوان تحلیل کرد. شادمانی و وجدی که مردم عادی و محدودشده، یا افرادی که دارای اعصاب قوی هستند هرگز حتی ذرهای از آن را درک نمیکنند.
کاربر ۵۰۸۷۹۲۹
«من از فقر خود شرمنده نیستم... به عکس، من با غرور به آن نگاه میکنم. من فقیرم اما زندگی شرافتمندانهای دارم... انسان میتواند در فقر هم شریف باشد.»
AS4438
یک فرد فهمیده و عاقل باید برای خود معیارهای بالایی در نظر بگیرد تا پیشرفت کند، بدون اینکه از دیگران متنفر باشد.
AS4438
آه، اگر میدانستم که از سر تنبلی است که کاری انجام نمیدهم باز هم به خود احترام میگذاشتم زیرا حداقل قادر بودم که تنبل باشم، یعنی حداقل صفت و خاصیت مثبتی در من وجود داشت که میتوانستم به آن باور داشته باشم.
sara
بله، الان چهل سال دارم و شرایط فرق میکند. باید برای خود کاری پیدا کنم و با آن سرگرم شوم، خلاصه اینکه به سلامتی همه خوبیها و زیباییها بنوشم.
sara
نمیدانید از چه و از چه کسی آزردهخاطرید، اما علیرغم همه این تردیدها، هنوز دردی در درون شما میجوشد و هرچه کمتر علت را بدانید درد بیشتری را متحمل خواهید شد.
mel