بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یادداشت های زیرزمینی | طاقچه
تصویر جلد کتاب یادداشت های زیرزمینی

بریده‌هایی از کتاب یادداشت های زیرزمینی

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۸ رأی
۳٫۶
(۱۸)
کدام یک بهتر است، یک خوشبختی ارزان یا رنج و درد متعالی؟
Mohammad
به مردی که از پنجره به بیرون پرتاب شده بود حسادت کردم. یک راست به سالن بیلیارد رفتم، فکر کردم شاید بتوانم دعوا کنم تا مرا کتک بزنند و از پنجره به بیرون پرتاب کنند. مست نبودم، چه باید می‌کردم. می‌دانید افسردگی و تنهایی و میل به معاشرت با دیگران آدمی را به رفتارهای جنون‌آمیز وامی‌دارد. اما هیچ اتفاقی نیافتاد و دریافتم که حتی استعداد و لیاقت این را هم ندارم که از پنجره به بیرون پرتاب شوم
Mohammad
تنها مطالعه موجب تسکین آلامم می‌شد، تنها پناهم کتاب بود. هیچ چیز دیگری در اطرافم نبود تا مورد احترامم باشد یا بتواند مرا به خود جذب کند. دچار افسردگی شدید شده بودم، اشتیاق بیمارگونه‌ای برای تضاد و ناسازگاری با خویش پیدا کرده بودم
Mohammad
گاهی با هیچ‌کس صحبت نمی‌کردم و گاه چنان با آنان صمیمی می‌شدم که دوستان بسیاری برای خود پیدا می‌کردم. شرایط روحی من در یک لحظه دگرگون و کاملاً متفاوت می‌شد. شاید هم چنین تغییراتی در اصل وجود نداشت و زائیده تخیلات من بود که در اثر خواندن کتاب به وجود آمده بود
Mohammad
یک فرد فهمیده و عاقل باید برای خود معیارهای بالایی در نظر بگیرد تا پیشرفت کند، بدون این‌که از دیگران متنفر باشد
Mohammad
چنان گریستم که هرگز در تمام عمرم نگریسته بودم. در میان گریه گفتم: «آن‌ها نمی‌گذارند... نمی‌توانم آدم خوبی باشم.»
Saeid Ghorbani
عشق حقی است که یک فرد به دیگری می‌دهد تا او را آزار دهد.
Saeid Ghorbani
آگاهی بسیار نوعی بیماری است، یک بیماری واقعی.
محمد نجفی
از این عصبانی بودم که چگونه این حشره پلید مورد توجه دیگران واقع شده است
عرفان
من در زندگی خود بی‌نهایت رنج کشیده‌ام. تا حدی که شما حتی جرأت ندارید تا نیمه راه آن بیائید. آنچه دارید حاصل عقل و هوش شما نیست، شما خود را فریب می‌دهید. شاید در وجود من زندگی بیشتر از شما باشد. با دقت بیشتری نگاه کنید! ما هنوز نمی‌دانیم زندگی چیست و چه نام دارد. ما را تنها و بدون کتاب رها کنند، ناگهان گیج و سردرگم می‌شویم و از دست خواهیم رفت. نمی‌دانیم به چه پناه ببریم و به کجا متوسل بشویم، چه چیزهایی را دوست بداریم و از چه چیزهایی متنفر باشیم. چه چیز را محترم بداریم و چه چیز را مورد تحقیر قرار دهیم. از انسان بودن خود و داشتن گوشت و خون ناخشنود می‌شویم، از انسان بودن خویش شرمسار خواهیم شد. آن را رسوایی می‌دانیم و تصور می‌کنیم که افرادی هستیم که امکان عمومیت دادن‌مان وجود ندارد. چون مردگان متحرک زاده می‌شویم، چون نسل‌های گذشته‌مان مرده بوده‌اند، ما از والدینی مرده تولد یافته‌ایم و از این ادراک لذت بیشتری خواهیم برد.
Saeid Ghorbani
در حقیقت انسان‌ها، گاهی، به آن‌چه که برایشان خطرناک و مضر است تمایل بیشتری نشان می‌دهند و توجهی به امتیازات و خوبی‌ها ندارند.
sara
من بر این عقیده تأکید دارم که همه اعمال و کردار آدمی بر این اساس انجام می‌گیرد که فرد هر روز و به طور مدام به خویش ثابت کند که یک انسان است نه چیز دیگر. حتی اگر در این راه به نابودی کشیده شود باز هم تمایل شدیدی به اثبات این قضیه دارد.
نون صات
شاید فکر می‌کنید از این بابت شرمسارم و اظهار ندامت می‌کنم و طلب بخشایش دارم؟ اطمینان دارم که این‌ها فقط تصورات شما است... به هرحال، اصلاً برای من فرقی نمی‌کند که شما چگونه فکر می‌کنید...
Parinaz
مردم به بیماری‌هایشان افتخار می‌کنند
Hamid
آقایان عزیز، شاید فکر می‌کنید از این بابت شرمسارم و اظهار ندامت می‌کنم و طلب بخشایش دارم؟ اطمینان دارم که این‌ها فقط تصورات شما است... به هرحال، اصلاً برای من فرقی نمی‌کند که شما چگونه فکر می‌کنید..
کاربر ۵۰۸۷۹۲۹
در حقیقت اصلاً نمی‌توانستم بدجنس باشم. حتی در همان لحظات بدخویی نیز از احساساتی کاملاً متضاد در درون خویش آگاه بودم و همین عواطف دگرگونه و متضاد در وجودم خودنمایی می‌کردند. خوب می‌دانستم که همیشه و در تمام زندگیم چنین احساسات خوبی نیز وجود داشته اما هرگز اجازه بروز نیافته است. چنین عواطفی آن‌قدر عذابم می‌دادند تا شرمنده می‌شدم، مرا عصبی می‌کردند و تا سرحد جنون می‌کشاندند
Andrey
همه ما از زندگی جدا مانده‌ایم، همه فلج شده‌ایم، همه ما کمابیش چنان از زندگی واقعی دور شده‌ایم که نسبت به آن احساس نفرت و انزجار می‌کنیم. حتی نمی‌توانیم تحمل کنیم که کسی آن را به ما یادآوری کند. چرا زندگی واقعی را تلاش و کار سخت می‌دانیم و همه پنهانی با هم توافق داریم که زندگی در کتاب‌ها و نوشته‌ها بهتر است. چرا گاهی دور خود می‌چرخیم؟ در جستجوی چه هستیم؟ خودمان هم نمی‌دانیم.
Saeid Ghorbani
هر لحظه بیشتر نگران می‌شدم اما در عین حال می‌دانستم که همیشه حقایق را بزرگ‌تر از چیزی که بود جلوه می‌دهم.
Saeid Ghorbani
حالا هم معتقدم که عشق حقی است که یک فرد به دیگری می‌دهد تا او را آزار دهد.
فاطمه
باید مثل یک اسفنج اشک بریزم و با دیدن هر تابلوی نقاشی به سلامتی آن هنرمند بنوشم چون شیفته خوبی‌ها و زیبایی‌ها هستم. با خواندن هر نوشته‌ای فوراً به سلامتی نویسنده‌اش بنوشم چون عاشق خوبی‌ها و زیبایی‌ها هستم.
sara

حجم

۱۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

حجم

۱۳۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد