بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هشت قتل حرفه ای | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هشت قتل حرفه ای

بریده‌هایی از کتاب هشت قتل حرفه ای

انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۳.۸از ۴۸۹ رأی
۳٫۸
(۴۸۹)
«اما پنهون کردن یه جسد کار راحتی نیست.» «بر حسب تجربه که نمی‌گید.» «من داستان‌های معمایی-جنایی زیاد خوندم.»
مهدی بهرامی
«اگه دلیلی برای دوست داشتنت پیدا کنم بعداً به همون دلیل نباید دوست داشته باشم.
Mahya Nazari
تخم‌مرغ و پنیر هم برداشتم تا املت درست کنم. از صبح که جسد پروت را دیدم اشتهایم را از دست داده بودم. آهنگی گذاشتم و به موسیقی گوش دادم. املت را درست کردم؛ کمی از آن خوردم و بطری دوم نوشیدنی را باز کردم.
مهدی بهرامی
«چرا من رو دوست داری؟» «نمی‌دونم. فقط دوستت دارم.» «باید دلیلی داشته باشه.» «اگه دلیلی برای دوست داشتنت پیدا کنم بعداً به همون دلیل نباید دوست داشته باشم.»
mohana
هرچه بیشتر با دیگران تعامل می‌کردم بیشتر دلم می‌خواست از آنها دور بمانم.
Saba
برای همهٔ اینها آماده بودم به‌جز این زندگیِ ناچیز نفس‌گیری که امروز برایم پیش آمده است.
ننه قمر
خودم خراب کردم. خودم هم باید درستش کنم.
Ali Esmaeili
هیچ‌کس نمی‌دونه که توی دل و ذهن کسی دیگه چی می‌گذره.
N.F
کتاب تو را فقط به زمانی که نوشته شده نمی‌برد؛ بلکه با شخصیت‌های مختلفی از خودت نیز آشنا می‌کند.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
مسخره‌ترین کار، عزاداری برای کسی است که خودت او را کشتی
مهدی بهرامی
گفت: «من آدم احمقی‌ام.» «یه‌کم.» «من رو می‌بخشی؟» «همیشه می‌بخشمت.»
zohreh
به خودم می‌گفتم هر موقع آماده باشد خودش مطرح می‌کند او هم حتماً همین نظر را داشته است.
ریحان گلی
برایان شکلکی درآورد و گفت: «ببین، من وانمود نمی‌کنم که متخصص روان‌شناسی‌ام اما یه چیز رو خوب می‌دونم. اون رو هم زمان نوشتن بارها و بارها به خودم یادآوری می‌کنم. هیچ‌کس نمی‌دونه که توی دل و ذهن کسی دیگه چی می‌گذره.»
مهدی بهرامی
«هیچ‌کس نمی‌دونه. حتی زن و شوهری که پنجاه سال کنار هم زندگی کردند هم نمی‌دونند. تو فکر می‌کنی اونها می‌دونند به چی فکر می‌کنند؟ نه. هیچ‌کدوم ما نمی‌دونیم.»
Saba
کتاب تو را فقط به زمانی که نوشته شده نمی‌برد؛ بلکه با شخصیت‌های مختلفی از خودت نیز آشنا می‌کند.
Fateme Zeighami
مادرم براثر بیماری سرطان ریه فوت کرده بود. هرگز در زندگی‌اش یک نخ سیگار هم نکشید. برعکسِ پدرم که مثل دودکش سیگار می‌کشید و زنده است و در فورت مایر فلوریدا زندگی می‌کند. هنوز هم الکلی است و روزی سه پاکت سیگار می‌کشد.
hamtaf
بعد فردا صبح دربارهٔ این اتفاق صحبت می‌کند، اشک می‌ریزد که چقدر انسان وحشتناکی است و از من طلب بخشش می‌کند. او دو زندگی می‌خواست و دوست نداشت با واقعیت روبه‌رو بشود.
مهدی بهرامی
. من هم خیلی خوشحال بودم؛ فقط به این دلیل که هنوز زنده است و حالش خوب است.
مهدی بهرامی
گفتم: «من بیش از هرکسی توی زندگی‌م به کلیر نزدیک شدم. اما گاهی نمی‌شناختمش.» تس سرش را تکان داد و گفت: «من هم همین حس رو نسبت به برایان دارم. باهاش خیلی صمیمی‌ام. اما گاهی یه چیزی می‌گه یا مطلبی می‌نویسه با خودم فکر می‌کنم من واقعاً این آدم رو می‌شناسم. این حس جهانی. همه همین‌طوری‌ان. حالا چی شد به این بحث رسیدید؟»
مهدی بهرامی
«من اصلاً درک درستی از رفتارهای غیرکلامی ندارم. بهتره مستقیم حرفت رو بزنی و توی لفافه با من صحبت نکنی.»
zohreh

حجم

۲۱۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۱۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان