بریدههایی از کتاب کیمیاگر
۴٫۰
(۹۷۱)
همیشه امکان اینکه آدم بتواند رؤیایش را تحقق بخشد، وجود دارد.
دانور🌱
همیشه...
«لحظهای میرسد که باید باروبنه را بست و آماده عزیمت شد.»
mrym_ashena
جوان زیبایی [به نام نارسیس] هر روز، در آبگیری صورت خود را میدید و به تماشای زیبایی خود مینشست تا... تا که روزی محو زیبایی خود شد؛ در آب افتاد و غرق شد. در آبگیر، گلی رویید به نام... نرگس.
LiLy !
سرّ نیکبختی هشیار بودن در وقت دیدن زیباییهای اغواکننده جهان است
*Narges*
آدمها سعی ندارند چیزهای خوب زندگیشان را ببینند و با وجود گذر خورشید در آسمان، خود را از دیدن آنها محروم میکنند. چنین است که روزها، یکی پس از دیگری شبیه به هم میشوند.
*Narges*
جان جهان` آنهایی را که در راه انجام آرزوهای خود هستند به آزمایش میگذارد.
«پشتکار و علاقه آنها را معاینه میکند،
«قدرت گذشت آنها را میسنجد،
«سماجت و پایمردی آنها را میبیند.
«البته برای این کار، خیال بد نباید به خود راه دهیم، چون آزمایش برای این است که ما به موازات گامهایی که در جهت انجام آرزوهای خود برمیداریم، درسهایی هم در مسیر فرابگیریم که چگونه باید به سوی او برویم...
«... و این لحظهای است که بیشتر رهروان نفیاش میکنند و از آن میگذرند
Hooryar
«همیشه آغاز یک تلاش، با شانس مبتدیان` همراه است. و پایان آن با سختکوشی و مقاومت فاتحان.»
دانور🌱
ترس از رنج` بدتر از خود رنج` است.
sarigalin
«میبینی، به تو گفته بودم که تعبیر خوابت خیلی مشکل است. چیزهای ساده با وجود سادگیهایشان، رویدادهای شگفتانگیزی هستند.
احمد
به او بگو که ترس از رنج` بدتر از خود رنج` است.
محمدرضا میرباقری
تپههای شنی با وزش باد جابجا میشوند،
ولی...
صحرا همیشه صحرا باقی میماند.
این است...
افسانه عشق.
amir vahdati
یاد بگیر، انسان اجازه ندارد این همه ابله باشد.
پویا پانا
آنچه یک بار اتفاق افتاد ممکن است هرگز دیگر اتفاق نیفتد ولی اگر، دومین بار تکرار شد، باید برای بار سوم هم منتظرش بود.`»
Jafar Rastgoo
«قلبت آنجایی است که گنج توست.»
احسان حبیبی
«اولین بار که ورق بازی کنی، مطمئنا خواهی برد. شانس، شانس مبتدیهاست...»
«برای چه؟»
«چون زندگی مایل است که تو با حدیث خویش` زندگی کنی.»
mina
خداوند، برای هریک از ما در این دنیا راهی تعیین کرده که باید ادامهاش دهیم. کاری نداری جز اینکه آنچه را برای تو نوشته شده بخوانی.»
ali
با خود گفت: «هر کس به اقتضای عادت خود موضوعی میآموزد. عادت او که عادت من نیست، اگر رسم و رسوم و نحوه فراگیری من مقبول او نیست، شیوه او نیز مرا راضی نخواهد کرد.
Hooryar
کیمیاگر، درِ یک بطری را باز کرد و مایع قرمز رنگی در لیوان میهمانش ریخت. شراب بود، یکی از بهترینها که تا آن زمان، هرگز ننوشیده بود، ولی... شراب؟ شراب که به حکم دین ممنوع بود.
کیمیاگر گفت: «بدی و شرارت، آن چیزی نیست که از راه دهان وارد جسم انسان میشود، چیزی است که از راه آن خارج میشود... .»
صهبا
جوان به آزادی باد حسادت کرد، ولی فهمید که اگر بخواهد، میتواند مثل آن آزاد باشد چون هیچکس و هیچچیز مانع آزادی او نمیشود مگر خودش...
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
«زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو، فقط مأمور انجام دادنش بر روی زمین هستی. حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با دختر یک بازرگان... یا جستجوی گنج. روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است. هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل حدیث خویش` که آنهم، تنها اجبار انسانهاست. وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواستهات برسی.»
parisa
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰۲۰%
تومان