بریدههایی از کتاب تو این فکرم که تمومش کنم
۳٫۴
(۲۶)
چه چیزی این بالماسکه را سرپا نگه داشته؟ چه چیزی به زندگی معنا میدهد؟ چه چیزی به زندگی عمق و شکل میدهد؟ سرآخر مرگ سراغ همهی ما میآید. پس چرا به جای آنکه آمدنش را جلو بیندازیم، دستبهسینه منتظرش میمانیم؟
Qazal Azady
موضوع فقط این نیست که ما قادر به پذیرش و ابراز عشق نیستیم یا توان تجربه کردنش را از دست دادهایم. سؤال اساسی اینجاست که با چه کسی؟ وقتی هیچکس دوروبرمان نیست؟ این است که برمیگردیم سرجای اولمان. به سؤالی که در ذهن داریم. همان سؤال قدیمی. دستآخر مسئولیتش با خود ماست. چه تصمیمی میگیریم؟ ادامه دهیم یا نه؟ همچنان پیش برویم؟ یا…؟
Qazal Azady
چه کاری ازمان برمیآید وقتی همیشه تنهاییم؟ وقتی هیچکس دوروبرمان نیست و هرگز هم نخواهد بود؟ در چنین شرایطی زندگی چه معنایی خواهد داشت؟ آیا اصلاً معنایی خواهد داشت؟
Qazal Azady
حتی با اینکه آمارها نشان میدهند بیشتر ازدواجها ختمبهخیر نمیشوند، باز هم هستند کسانی که معتقدند ازدواج و زندگی مشترک وضعیت طبیعی انسانی است. بیشتر مردم میل به ازدواج دارند. اما هیچ فعالیت انسانی دیگری را سراغ دارید که با وجود چنین نرخ پایینی از موفقیت همچنان بیشمار داوطلب داشته باشد؟
زهرا غفاری
همیشه یه قسمتی از خاطره، داستان یا رویداد هست که فراموش میشه. حالا هر قدر هم که استثنایی و خاص باشه. هیچ کاریش هم نمیشه کرد، همینه که هست.
زهرا غفاری
هربار که خاطرهای تداعی میشه، تغییر میکنه چون یه امر مطلق نیست. داستانهایی که براساس واقعیتند، معمولاً با تخیل نقاط مشترک بیشتری دارند تا با واقعیت.
زهرا غفاری
آدمی که چیزی از خودش نداره، چیزی هم برای از دست دادن نداره.
زهرا غفاری
در تنهایی، تنها چیزی که برایتان میماند، صرفاً کشمکش و تقلاست برای دوام بیشتر.
اما وقتی کسی نیست که کمکمان کند چه کاری از دستمان برمیآید؟ وقتی تمام تلاشمان را کردهایم که روی پای خودمان بایستیم؟ چه کاری ازمان برمیآید وقتی همیشه تنهاییم؟ وقتی هیچکس دوروبرمان نیست و هرگز هم نخواهد بود؟ در چنین شرایطی زندگی چه معنایی خواهد داشت؟ آیا اصلاً معنایی خواهد داشت؟ در چنین وضعیتی معیارمان برای سنجش یک روز چیست؟ یک هفته؟ یک سال؟ یک عمر؟ یک عمر چیست؟ همهچیز معنای دیگری خواهد یافت. باید به دنبال راه دیگری باشیم. انتخاب دیگری. تنها انتخابی که برایمان مانده.
موضوع فقط این نیست که ما قادر به پذیرش و ابراز عشق نیستیم یا توان تجربه کردنش را از دست دادهایم. سؤال اساسی اینجاست که با چه کسی؟ وقتی هیچکس دوروبرمان نیست؟
niloufar.dh
تنهایی و انزوا نمیتواند برای همیشه دوام بیاورد. اگر اینطور باشد، بدانید که کارتان تمام است.
niloufar.dh
ما به همهجا سرک کشیدهایم و دیگر جایی برای رفتن نمانده. این همان مدرسهی همیشگی است. هیچ فرقی با گذشته نکرده.
ما نمیتوانیم دوباره به طبقهی بالا برگردیم. نمیتوانیم. سعیمان را کردیم، حقیقتاً تمام سعیمان را کردیم. دیگر چهقدر میتوانیم این رنجوعذاب را تاب بیاوریم؟
ما اینجا مینشینیم. اینجا. خیلی وقت است که اینجا نشستهایم.
niloufar.dh
مهمترین چیزها در زندگی همانهاییاند که پیوسته نادیده گرفته میشوند. تا اینکه سرانجام موقعیتی نظیر این پیش میآید و دیگر نمیتوان نادیدهشان گرفت.
niloufar.dh
ترس اگر مداوا نشود، عفونت میکند. درست مثل کهیر.
niloufar.dh
“تو همان انسان جدید هستی. نمیتوان فراموش کرد خوشمزگیاش را، طعمی خاص. نوبت جبران توست.”
niloufar.dh
“اگر بهراستی به دنبال شناخت خودمان هستیم، چارهای نداریم جز اینکه از خودمان آغاز کنیم و اولین قدم برای دست یافتن به این منظور پرسش از خود است.”
niloufar.dh
اگر عذابی که گرفتارشایم با مرگ به پایان نرسد، چه؟ از کجا میتوانیم بفهمیم؟ اگر وضعمان بعد از مرگ بهتر نشد، چه؟ اگر مرگ راه فرار نباشد، چه؟ اگر کرمها بعد از مرگ همچنان به خوردن گوشت و پوستمان ادامه دهند و ادامه دهند و ادامه دهند، درحالیکه در تمام این مدت حضورشان را روی تنمان حس میکنیم، چه؟ این احتمالها بدجوری مرا میترساند.
Sima.zr
حفظ تعامل با انسانها امری ضروری است. چیزی که همهی ما به آن نیاز داریم. تنهایی و انزوا نمیتواند برای همیشه دوام بیاورد. اگر اینطور باشد، بدانید که کارتان تمام است.
یك رهگذر
مردم اغلب از تواناییِ تحمل مشکلات حرف میزنند. تحمل هر چیز و همهچیز و همچنان قوی بودن و ادامه دادن. اما شما تنها زمانی قادرید در برابر سختیها مقاوم باشید که تنها نباشید. این همان زیرساختی است که بنای زندگی روی آن بالا میرود. نزدیکی و صمیمیت با دیگران. اما در تنهایی، تنها چیزی که برایتان میماند، صرفاً کشمکش و تقلاست برای دوام بیشتر.
یك رهگذر
مو عضو زندهای از انداممان نیست. تمام آن سلولهایی که در معرض دیدند از قبل مُردهاند. مو فاقد حیات است، چه آن زمان که شانهاش میکنید و چه آن زمان که کوتاهش میکنید. ما موهایمان را میبینیم، لمس میکنیم، تمیز میکنیم و مراقبشانایم، اما آنها مردهاند.
یك رهگذر
اتاقم پُر از کتاب است. کتابها بهام آرامش میدهند.
یك رهگذر
تلقیای هست که ترس، وحشت و هراس را گذرا و ناپایدار میداند. به این معنی که وقتی این احساسات سراغتان میآیند، همچون موجی سهمگین با شدتوحدت تمام به شما حملهور میشوند، اما دوام چندانی ندارند و خیلی زود عقب مینشینند. ولی حقیقت ندارد. آنها عقب نمینشینند، مگر آنکه احساس دیگری جایگزینشان شود. ترسِ عمیق اگر فرصت پیدا کند، ریشه میدواند و ماندگار میشود. نمیتوانید ازش عبور کنید، بهاش رودست بزنید یا مهارش کنید. ترس اگر مداوا نشود، عفونت میکند. درست مثل کهیر.
یك رهگذر
حجم
۱۷۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه
حجم
۱۷۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۵ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان