Name: مار و پله
Rating: 4.09090909090909 (187 reviews)

با کد تخفیف Salam اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

خرید نسخهٔ صوتی

متن روان

جذابیت

تاثیرگذاری

مستند بودن

«مار و پله» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/68433

داستان زندگی ادمین کانال داعش در ایران

مار و پله

چاپی

الکترونیکی

مار و پله نوشته فائقه میرصمدی داستان زندگی مدینه؛ ادمین کانال داعش در ایران را روایت می‌کند.<h2>درباره کتاب مار و پله</h2>فائقه میرصمدی ابتدا در آبان‌ماه سال ۹۶ دیداری با مدینه داشته و پس از این که مامورین امنیتی قدری درباره این زن و فرزندانش و محل زندگی و وضع اجتماعی او برایش گفته‌اند، نسبت به زندگی او مشتاق‌تر شده است بنابراین تصمیم گرفته داستان زندگی این زن را بنویسد. مدینه در این کتاب درباره همه زوایای زندگی‌اش حرف زده است.<h2>&nbsp;خواندن کتاب مار وپله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم</h2>&nbsp;علاقه‌مندان به سرگذشت‌نامه‌خوانی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.<h2>بخشی از کتاب مار و پله</h2>۲ ماه از آزادی من می‌گذرد، امروز جلسه هفتگی دارم با سیمین. بارها به او گفته‌ام از بازجوی خودم وقت ملاقات بگیر و او هر بار بهانه‌ای می‌آورد و می‌گوید:مدینه رابط تو، منم. شغل ما اقتضائاتی داره که نمی‌تونم برات توضیح بدم. هر بار گفتی، منم گفتم به خودم بگو، مطمئن باش که منتقل می‌کنم.قول بده همه‌چیزو بگی.باشه.سیمین من می‌خوام برگردم افغانستان.برای چی؟نمی‌تونم اینجا بمونم.می‌دونم سخت‌ه، ولی دوران سختش‌رو گذروندی، از این به بعد درگیری‌هات کمتر می‌شه.سیمین به آقای حیدری بگو کارش دارم.باشه. اگه موافقت کرد، به‌ت خبر می‌دم.خیلی ممنون. جزاک‌الله خیرا.آمین و ایاک.احسنت سیمین خانوم. نمی‌دونستم تکیه‌کلام‌های مارو بلدی.دیگه چه خبر؟ مدینه بگو از بابات چه خبر؟ از وقتی برگشته اوضاع‌ت بهتر نشده؟آستین لباسم را بالا می‌زنم و دستم را نشان می‌دهم که از کبودی به سیاهی می‌زند. سیمین مات و مبهوت من را نگاه می‌کند. زبانش بند آمده.چی بگم سیمین؟ تمام تنم همین‌جوریه. روزی که بابا برگشت، تا حد مرگ منو زد. به‌ش حق می‌دم. مادر ساده من مثلا اومد منو از زیر کتک باباجی نجات بده که گفت: " نزن! این طفلکی حمل داره!" بابا عصبانی‌تر شد و به‌قدری منو زد که نفسش بند اومد. نصف شب منو از خونه بیرون کرد، نشستم در خونه، جایی‌رو نداشتم که برم. بعد یک ساعت گلشن اومد تو کوچه که آشغال‌ها رو بگذاره، منو دید.گلشن کیه؟دوست مامانم، همسایه‌مون. گلشن هم می‌ترسید منو ببره تو خونه. تو حیاط یه تخت چوبی کوچیک دارند، بالش و پتو داد که همون‌جا بخوابم و گفت: " خدا کنه امان‌خان امشب بیدار نشه و توالت نره. حواست باشه اگه اومد، برو زیر تخت قایم شو." بنده‌خدا خیلی معذرت‌خواهی کرد که تو سرمای حیاط می‌خوابم. می‌گفت: " وقتی که رفتی افغانستان، آشناها و فامیل پشت سرت نفرین می‌کردند، وقتی برگشتی، همه با تنفر به‌ت نگاه می‌کردند، اما از وقتی مامورهای اطلاعات تو رو گرفتند، همه ازت می‌ترسند." سیمین!

کتابخانه نیمه شب

هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها

مغازه خودکشی

مردی به نام اوه

اثر مرکب

پاستیل‌های بنفش

چگونه کمال‌گرا نباشیم؟

دختری که ماه را نوشید

معجزه سپاس‌گزاری ( معجزه شکرگزاری )

جزء از کل

همهٔ کتاب‌های چاپی

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

لبه تیغ

صوتی

مامان و معنی زندگی (داستان‌های روان‌درمانی)

در جست‌وجوی زمان از دست رفته؛ سوان عاشق

اوضاع خیلی خراب است

فلسفه ترس

بازگشت شاه (جلد ۳ از ارباب حلقه‌ها)

مردی در تبعید ابدی

آچار فلسفه

اصل گرایی

کاندید یا خوش باوری

جزیره گنج

سیدارتا

تاریخ فلسفه دامیز

زندگی من با چه گوارا

هزاران فرسنگ تا آزادی

بیشعوری

شیطان و دوشیزه پریم

از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم

گیله مرد

دیگران دریافت کرده‌اند

جنگ خوب است

سایر کتاب‌های فائقه میرصمدی

قاتل مودب

جنگ جنگ تا تربیت

اسمی از تبار ابراهیم

هواتو دارم

متولد زندان

قالب شناسی تربیتی

ایستاده در آتش

ستارگان

تهران تا تیرانا

زندگی فردی ناشناخته

سایر کتاب‌های نشر شهید کاظمی

دانلود و خرید کتاب مار و پله اثر فائقه میرصمدی | نشر شهید کاظمی | طاقچه

همه ما بار ها و بار ها صفات خدارا شنیدیم

اما شده تا الان بهش فکر کنیم؟!

.
.
.
.
.

یکی از صفاتی که درمورد خدا خیلی آشناِ توانا بودن است...

میدونم سر همه شلوغه...
زیاد وقتتونا نمیگیرم...

فقط بگم ما اگه فقط همین یه صفت خدا را قبول داشته باشیم

فقط همین یکی،

از خیلی از گناه هامون پیشگیری میشه...

چون میدونیم خدا میتونه خیلی چیز هارا حلالش را برامون فراهم کنه...

چون میدونیم خدا میتونه همه گناه های مارا ببخشه...

چون میدونیم که خدا دست بالای همه دست هاست...

پس بهش توکل کن و همین یه صفت را ازش قبول کن...




چقدر تبلیغات مهمه و ما شیعه ها چقدر توش ضعیفیم...
چقدر برای امام زمانمون تبلیغ کردیم؟؟!!
#به_وقت_تلنگر

یه دوستی بهم میگفت:به همه محبت کنیم، لبخند بزنیم و آدمها رو دوست داشته باشیم
حتی کسایی رو که نمیشناسیم یا نظر و عقیده شون خیلی با ما فرق داره.
اون لبخند ما، چیزی ازمون کم نمیکنه اما شاید روز و دنیای یه نفر دیگه رو عوض کنه

مار-و-پله

خرید اینترنتی کتاب و دانلود مار و پله اثر فائقه میرصمدی  از نشر شهید کاظمی | خرید با تخفیف از فروشگاه آنلاین طاقچه

نشر شهید کاظمی