نظرات کتاب سالتو
کتاب سالتو اثر مهدی افروز منش

کتاب سالتو

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۳۲۶ رأیخواندن نظرات

نظرات کاربران

Fatemeh
کتاب در مورد جوانی کشتی گیر از طبقه فقیر جامعه است که دست تقدیر اونو با یه مربی آشنا کرده و مسیر زندگیش عوض میشه، چیزی که قابل توجه هست اینه که آدم های اطراف ما هر کدوم داستانی برای زندگیشون دارن، شاید گاهی اوقات خلاف کاری آدم ها در نتیجه عقده ها و ناکامی های گذشته باشه همون طور که تو این کتاب هم شرح داده شده. اما چیزی که جالب بود مقایسه کشتی و زندگی بود، نباید همیشه از زور استفاده کرد، برای حل یه مشکل باید فکر کرد و راه حل درستی براش پیدا کرد، زور زدن و زورگفتن به معنای قوی بودن نیست این فکر درسته که منجر به نتیجه صحیح میشه. سالتو فنی در کشتی که کم استفاده میشه اما نماد قدرت و سرعت و بزرگی هست، جوان این داستان همزمان که تو کشتی مهارت کسب میکنه، با فراز و فرودها و پستی و بلندی های زندگی هم آشنا میشه
m.r
نه شیما نیست
Dina Maaref
بالاخره کارگردان که نمیتونه خود کتاب رو فیلم کنه و اسمش رو تغییر بده نیاز بوده یه شخصیت هایی اضافه کنن و بردارن یا اسمشون رو عوض کنن من هنوز کتاب رو نخوندم ممکنه بگید شیما هم توی کتاب هست یا نه
Aqua_R
عاطی و ابرا و طلا هستن
fatemeh
اولین داستانی که از این نویسنده خوندم کتابی جذاب و پرکشش با توصیفات خوب و سوژه ی نسبتا تازه اما به نظرم باید به پایان قصه بیشتر پرداخته می‌شد
کاربر ۱۷۹۰۲۲۱
کتاب فوق العاده جذاب و پرکششی بود. صرف نظر از اینکه به ورزش و کشتی علاقه دارید یا نه پیشنهاد میکنم حتما بخونید
قاصدک!
کتاب داستان بد نبود، ولی من خوشم نیومد همش پر از خیانت بود سر آدم گیج میرفت. راستی اگر فک میکنید با خوندن این کتاب داستان فیلم یاغی براتون روشن میشه، اشتباه میکنید چون خیلی باهم فرق دارن و کلا یه چیز دیگس.
miss_yalda
پسر کشتی‌گیری توسط یکی از علاقه‌مندان به کشتی کشف و پرورش داده میشه اما نه لزوما به دلایل خیرخواهانه‌ای که ما فکر می‌کنیم. داستان جذاب بود و ما رو با خودش می‌برد. کشتی توی تمام کتاب جریان داره؛ جایی خوندم که تهران رو به عنوان یه شخصیت توی این رمان در نظر گرفته بودن و اگر اینطور بخوایم فکر کنیم، کشتی یکی از شخصیت‌های اصلی داستان بود! خیلی جذاب توصیف میشه و خسته‌کننده نیست. حتی مسابقات رو هم نویسنده با توصیف زیاد، حوصله‌سربر نمی‌کنه. فکت‌های جانوران رو هم دوست داشتم! *******ممکنه داستان اسپویل بشه******* اما دیالوگ‌هایی توی دهن بعضی شخصیت‌ها میاد، که ازشون انتظار نمی‌ره؛ خلافکار، معتاد شیره‌ای، رییس باند و همه ادبیاتی حرف میزنن. البته بعضی قسمت‌ها این اتفاق رخ میده و خیلی جاها کاملا متناسب با شخصیت نوشته شده. توی کتاب گفته میشه که فحش خواهر و مادر میدن و کلا کشتی رو جور خاصی توصیف کرده، اما بعد میبینیم همه از راوی تا مربیش، از واژه دستشویی گرفتن استفاده میکنن، در حالی که با توصیفات قبلی که شده جور درنمیاد. یا جایی یه خلافکار میگه چی چی شعر، که خوب همه می‌دونیم این رو نمیگه! راجع به مورد دوم قطعا نمیشه از کلمه اصلی استفاده کرد و از سد وزارت رد شد، اما میشد واژه‌ای دیگه با همین کاربرد رو نوشت. بعضی تیکه‌ها و اتفاقات جوری نوشته شده که انگار یه نویسنده کاملاً مبتدی پشت کتابه. مثلا جایی که ماموران اومدن سراغ جزیره و سیاوش از یکی می‌پرسه چی شده و اون توضیح میده و آخرش میگه مثل پارسال ، یادته که چی شد. و این تمهید اینجا چیده شده که اون قضیه رو بیان کنیم در حالی که حتی بدون این تیکه هم میشد به راحتی به قضیه ادامه‌دار اومدن ماموران اشاره کرد. یا وقتی که همه چی گل و بلبله و از قضا همون لحظه تلفن نادر زنگ میخوره و عصبانی میشه و ... . با توجه به بقیه کتاب، انتظار این نوع آماتوری رو نداشتم. قسمت باند مواد و سرانجامشون، کلا کلیشه‌ای و کمی تخیلی بود. آخرش تکلیف خیلی‌ها معلوم میشه اما برام عجیب بود که هیچ اشاره‌ای به مریم نشد. البته این هم احتمالا به این خاطره که قهرمان قصه دیگه به کل از جزیره و شخصیت قبلی خودش گذر کرده و عوض شده. گرچه هیچکدوم از چیزایی که گفتم باعث نمیشه کتاب رو دوست نداشته باشم یا پیشنهادش ندم. امیدوار بودم کتاب یه‌دست عالی باشه اما کم و کاستی‌هایی داره. تعداد جملات و قسمت‌هایی که هایلایت کردم کم نیست و این خودش نشون دهنده این هست که چقدر لذت بردم.
farez
سالتو...فنی در کشتی که به ندرت زده میشه اما نشان دهنده ی چابکی،سرعت و هوش یک کشتی گیره‌... سالتو خورده ها و‌ زده ها میدونن...که زندگی عینا همینه... برای انهایی که بنا به نقششون در چرخه زندگی، در سختی و فقر و مشقت بسیار،دنیا میان و مجبورن تحمل کنن...یک موقعیت به ظاهر عالی، یه دررو، یک مجرا برای خروج از اون وضعیت...بشرطیکه هویت ساخته شده ای پشتش نباشه...حکم برگ برنده ست اما در واقع، حکم اعدامه...چون پشتش عقده ست...پشتش یک دنیا زجر کشیدنه. این کتاب، با درونمایه ای اینچنینی ساخته شده...اثاری از این قبیل که در فیلمهای سینمایی متری شیش و نیم و شنای پروانه و... دیدیم قبلا...ایده ای نه چندان جدید اما با پرداختی نوین و ملموس در قالب ورزشی بنام کشتی...در کشتی، فقط خود شخص، بدون محافظ و ابزاری به مبارزه میره...یا میبره یا میبازه...و در این بین تنها چیزهایی که یادش میاد تلاشهاش،عقده هاش،سرکوبهاش،تحقیر شدن هاش واز این قبیل احساساته... چیزی که در لحظه لحظه ی زندگیمون تجربه میکنیم و اگر خیلی تونسته باشیم هویت خودمون رو بسازیم...سعی میکنیم بدون کار اشتباهی از اون لحظه ها گذر کنیم. و این کتاب داستان پسریه، که از عقده ها و سرکوبها و تلاش ها، فروپاشیها...عشق ها و نفرتها اومده تا همراهتون بکنه و وادارتون بکنه به قضاوت کردن‌... و اما کتاب... بغیر از شخصیت اصلی داستان، باقی پرداخت ضعیفی داشتن.اگر میشد که نویسنده یکی دو فصل رو هم از دریچه ی دید اونها روایت میکرد، تمام حفره های داستان پر، و چه بسا جذاب تر میشد. اگر نظرم رو روی کتاب قبلی نویسنده یعنی تاول خونده باشین، میبینین که نویسنده از ایده ی ناب مصطفی مستور،استفاده کرده و در این داستان، ناخونکی هم به شخصیتهای پایه ای و نمادین کتاب تاول زده.شاید من، پرداخت کتاب تاول و شخصیت پردازیش و و حتی توصیفهاشو بیشتر دوست داشتم و دلم میخواد بعنوان شناسنامه ی نویسنده معرفیش بکنم...احتمالا بخاطر همینه که خوشحالم اینجا هم سر کله شون پیدا شد. نظری که روی کتاب تاول گذاشتم، قبل خوندن این کتاب بود... برای خودمم عجیب بود که نویسنده، واقعا کاریو کرده بود که من حس میکردم میتونه بشدت جذاب بشه در صورت وقوع... خوشحالم که به وقوع پیوست....سالتو، ارزش معروف شدن داشت. در نهایت..کتابی که بتونه شما رو مجبور کنه به قضاوت خودتون در شرایط...قضاوت خودتون در زندگی...اگر بشه از یک کتاب داستانی، چنین ادراکی رو بیرون کشید، اون کتاب ارزش تحسین شدن داره... ارزش اینکه بذاریش تو کتابخونه ات داره...پس پیشنهادش میکنم...آره....
سیمرغ
خیلی معمولی بود. حتی یک جاهایی داستان قابل پی بینی و سطحی بود.
سَمَر
شبیه به کتاب قبلی نویسنده، کتاب تاول بود . فقط اینجا همه ی داستان تو محله های پایین شهر اتفاق نمیفته و بخشیش به ادم های مرفه میپردازه. ولی باز هم بیشتر احساسات و زندگی ادم های جزیره بررسی میشه. ارزش یه بار خوندن رو داره. ولی من تاول رو بیشتر دوست داشتم.
Lord_ARA
یکی از معدود رمانای ایرانی بود که داستان و جذابیتش نظرمو جلب کرد و واسم خیلی جالب بود که اونقدرا سانسور نشده بود. چون تو رمان های خارجی ترجمه شده حتی دیدم کلمه "رقصیدن" رو "چرخیدن" ترجمه می کنن :/ در کل خوندن این کتابو توصیه می کنم. با این که زیاد اهل فیلم و سریال ایرانی نیستم ترغیب شدم برم سریال یاغی رو که از روی این رمان نوشته شده هم ببینم
Princess H
چرخیدن😂
Sadegh Mehrabi
رمان زیر ژانر بلوغ طبقه بندی بهتری برای این داستان هست و تأثیرات محیط بیرونی به زندگی و آینده ی یک نوجوان به خوبی نشان داده شده داستان خیلی خاص نیست ولی شخصیا های جذابی داره که باعث میشه داستان دنبال کردنی باشه در داستان اشاراتی به رمان قبلی نویسنده همون تاول هم شده که جالب بود
Abes315
سلام میشد به نظرم کل کتاب و تو 5 صفحه خلاصه کرد نویسنده بیشتر تو کتاب مرور فن کشتی کرد تا داستان نویسی البته یه کم با چند تا جمله جنسیِ سبک و چند تا قاشق چای خوری خشونت ادویه کاری کرد کتابشو در کل سریال یاغی که اقتباس ازین کتابه تو 3 قسمت اول خیلی جذابتر از کتابه
h.pakzad
به نظرم خوب تموم شد
h.pakzad
سلام کلا سریال با کتاب فرقای اساسی داره به معنای واقعی اقتباسه کتلب داستاناش محدوده سریال بیشتر داستان داره
کاربر ۴۱۴۹۹۹۸
قسمت این هفته افتضاح مغزمو درگیر کرده میخوام بخونم اگر نیست بهم بگین ممن ن میشم وقتمو نزارم الکی

حجم

۲۳۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

حجم

۲۳۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد