نظرات کاربران درباره کتاب چال

دوستان عزیز بخاطر جذابیت داستان توصیه میکنم کتاب رو مطالعه کنید ولی اگر یک بار خوانده بشه ممکنه موضوع داستان براتون کمی نا مفهوم باشه بخاطر همین حداقل با دوبار خواندن متوجه داستان می‌شوید یک نکته دیگر اینکه داستان کوتاه است و زمان زیادی برای تکرار مطالعه نمی بره هر کسی یک نظری داره به نظر من مطالعه این کتاب خالی از لطف نیست

فضاسازی و توصیفات عالی،غافلگیری خوب، کلا برای یه داستان کوتاه خوب تونسه بگونجونه همه چیو .

عجب داستان قشنگی!اینقدر خوب بیان شده که من تمام ماجرا رو جلوچشمم به صورت یک فیلم میبینم.با اینکه اخرش یه گنگی جذاب داره ولی زیبایی داستان به همونه!بعد فهمیدن اخر داستان داستان جذاب تر میشه وادم دوست داره ازاول بخونتش.

فضاسازی ها و توصیفات خیلی خوبن وقتی داشتم داستان رو میخوندم همزمان تو ذهنم مجسم می کردم... ولی خیلی غم انگیز بود.

نمی دونم چی بگم😇 انگار پایانش یه خماری عجیبی داره 😭

داستان خوبی بود

بزرگترین مشکل داستان لوکیشن کار بود، ابتدای داستان طوری نوشته شده که انگار نادر بعد از مدت‌ها آمده پیش برادرش، اما انتهای داستان برعکس می‌شود. به جز آن ، گردش در طیف شیخصیتی نادر از خوب به بد و از خبیث به عاشق خوب از کار درنیامده. نادر گاهی شبیه یک قاتل یا حتی متجاوز به نظر می‌رسد و گاهی شبیه یک عاشق دلباخته.

عالی و چقدر غم انگیز !

آخرش یه کم گیج شدم ولی بعد قضیه داستان رو متوجه شدم...کاش بیشتر توضیح میداد که اون روز گلنار چه بلایی سرش اومد...من فکر کردم گلنار کشته شده...چون میگفت از اینجا بوی بدی میاد...در کل خوب بود اما کمی گیج کننده

یکی از بهترین داستان کوتاه ها

عالی زیبا روان 💜

جالب بود ، اما فهمش رو یکم برای مخاطب سخت کرده بود

عجب داستان نازی بود

اصلا توصیه نمی‌شود.

فضا سازی خوبی داشت و خیلی خوب توصیف کرده بود. ولی‌من به شخصه نفهمیدم داستان چه طوری تموم شد. اگر نظرات سایرین رو نمیخوندم نمی فهمیدم داستان از چه قراره. ولی جالب بود. مرسی از پیشنهادتون

فضاسازیش عالی بود....طوری که میتونستی کامل داستانو تصور کنی ولی بعضی جاهاش جمله سازی اشکال داشت....گنگ تموم شد ...

داستان خوبی من آخرش دوبار خوندم

بی سر و ته و بی بدنه! جالب نبود. صرفا سعی شده بود یه نوع ابهام و فضای ترس در داستان باشه، که اون هم جذاب و موفق نبود!

با احترام به نظر اقای شیرپور ، تغییری در لوکیشن داستان ندیدم. اتفاقا این چرخشی که در پایان داستان ایجاد شد، نقطه قوت آن بود و یک کار تکنیکی در روایت. یعنی در حالی که تصور می شود راوی داستان برادر کوچک تر است، در خاتمه پی می بریم که در واقع تمامی این ماجرا بخشی از خواب برادر بزرگ تر بوده. نشانه هایی مثل سیگاری که تمام نمی شد یا حتی گوله کاموا که مربوط به گذشته بود اشاره بر این فضای رویاگونه داشتند.

کتاب از زبان یک روح بیان میشه که نادر اون رو یعنی برادرش را کشته (داخل چاله اندخته)چون فکر می کرده برادرش عاشق گلناره وهمه ی این اتفاقات رادرخواب میبینه که برادرش با کرم های روی بدنش به خوابش میاد ونادراز خواب میپره وگلنار کنارشه یعنی باگلنار ازدواج کرده.