نظرات کاربران درباره کتاب استخوان خوک و دست های جذامی

اگه تا حالا ۱۰۰ تا کتاب توی طاقچه خواندم این کتاب توی رنکینگ imdb من نمره ۱۰ را گرفت 👌👌 آفرین به مصطفی مستور و این کتابش

نویسنده بارش فکری خیلی خوبی داشت اما قلمشو خوب به کار نگرفت .به نظرم شخصیتا رو هدر داد چون موضوع داستان جذاب بود .حتی با یکی دوتا از اون خانواده ها میتونست یه داستان کامل بنویسه.داستان به صورت باز شروع شد،باز ادامه پیدا کرد و باز هم تموم شد . من اصلا دوستش نداشتم و دیگه هم حاضر نیستم بخونمش

اصلا جذاب نبود.مفهوم داستان نا مشخص بود.کل داستان تهش باز بود نویسنده از هر کدوم یه تیکه اورده بود....به طور کلی اصلا ارزش نداشت واسش وقت بزاری

خوب بود ولی من خیلی نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. 25 / ابان/ 1400

سلام. 🔵موضوع:درمورد چندتا از ساکنان یک ساختمان هست که هر کدوم داستان زندگی خودشون رو دارن. 🟩نکات مثبت:دیالوگ ها و شخصیت ها به دلم نشست.متن روانه.زیاده گویی هم نکرده. 🟥نکات منفی:میتونست جذاب تر باشه(برای اونایی که داستان های پرحادثه میخوان،مناسب نیست.) 🔵چرا توصیه میکنم؟ یک داستان کوتاه که به خوبی قضیه شخصیت های کاملا متفاوت رو روایت میکنه و حرفای جالبی هم میخواد برسونه.از اسمش هم مشخصه.زندگی بی ارزش و... درکل کتاب کوتاهی است که وقت خاصی ازتون نمیگیره و میتونید پشت سر هم راحت تمومش کنید و لذت ببرید.حس جالبی در کل بهم منتقل کرد که انگار دارم فیلم میبینم.🙂

«لدوا للموت و اجمعوا للفناء وابنو للخراب...» حکمت ۱۳۲ نهج البلاغه خوبه. بخونید

کتاب های مصطفی مستور همه اشون مثل هم اند . اولین کتابی که ازش بخونی به نظرت قشنگ بقیه دیگه تکراری ...

نفسم حبس شد از این همه هنر.. زبان قاصره..

کتاب جذاب و غافل گیر کننده ای است.

ایدش یه چیز جدید بود قدرت توصیف بالا بود اما بنظرم میشد یه نتیجه گیری خوب ازش دراورد اما انگار نویسنده نمیخواست زیاد داستان رو تحت کنترل داشته باشه ، اجازه داده بود قلم برای خودش بره جلو ک خب اینم یه سبک🤷🏽‍♂️ اما پایانش مخلوط کردن کرکترا و پشت بند هم آوردنش حس هیجان و با سرعت پیشرفتن داشت بنظرم پایان بندی خلاقانه ای بود ک تحسینش میکنم اما هنوزم رو کم گذاشتن نویسنده برای نتیجه گیری اصرار دارم

کوتاه، پرکشش و غیرقابل پیش‌بینی.

اول یه سوال طاقچه چرا من نمیتونم پروفایل بذارم؟؟😑چندبارم به تیم پشتیبانی پیام دادم نتیجه نداد😑 خب حالا درمورد کتاب،باید بگم با هیجان تاآخرشو خوندم ببینم چی میشه و بعد یهو ،اینشکلی شدم ‌ :| بعد متوجه شدم قلم مصطفی مستور اینطوریه یعنی داستان یسری شخصیتو شروع میکنه و میگه و میگه ولی اینطوری نیست که تهش به چیز خاصی برسه ،میدونی چی میخوام بگم؟ داره یه برهه از زندگی یه ادمو نشون میده که قرارم نیست لزوما نتیجه خاصی داشته باشه ته اون برهه اگه داستانای این مدلی دوست دارید بخونید کتابو، من خیلی باهاش ارتباط نگرفتم.

زندگی چنتا خانواده که ساکن یه آپارتمان هستن روایت میشه.. آدم هایی بدون نقطه اشتراک..داستان کشش خاصی نداره فقط چون حجمش کمه باعث میشه تا آخرش خونده بشه.. از نظر من داستان جذابی نبود

چقدر هنرمندانه مفهوم رو در ذهن مخاطب حکم کرد... استخوان خوک و دست‌های جزامی!

خوب بود فقط اخرش چی شد

خوشم نیومد، زیادی داستان توی داستان بود، متوجه هدف کتاب شدم ولی به نظرم هدف برآورده نشد. انتظار خیلی بیشتری داشتم؛ با دیدن اسم کتاب و اسم نویسنده کلی ذوق کردم ولی نشد اون چیزی که باید.

داستان (ها) خوب روایت میشوند و پیش میروند. ولی بعضی جاها چه خوب بود بیشتر و کاملتر بودند. در کل کتاب خوبی بود و ارزش خواندن داشت.

دست مریزاد آقای مستور ، قلم خوبی دارید .

کتاب در خصوص روزمرگیه چندتا همسایه س که برای من اصلا حذاب نبود و راستشو بخواین ایقد کسل کننده بود که از خیلی از صفحاتش گذشتم احساس کردم حرفی برای گفتن نداره

فوق العاده فوق العاده فوق العاده!!!