نظرات کاربران درباره کتاب مردی که مدام با چترش بر سرم میکوبید
۴٫۰
(۲۳۶)
آدرین
نمی دونم شاید اون کسی که باچترمی زدعادت هاش بودکه به شکل مردتجسمش کرده بودکه بدون اون زندگی به نظرش ممکن نبود به راستی جداشدن از عادت های قدیمی وتغییرسخت ترین کاردرزندگی هست به نظر من ..
RezaShahi
قشنگ بود ، یه مرتبه دیگم تو یه مجموعه داستان خونده بودمش..
کاربر 1639340
عالیییییییییییییییی بوددددددد
Nafiseh R
عادت میکنیم
هانی
خوب بود، ولی.. حس.. حس کردم حداقل چند سطر دیگه باید ادامه داشته باشه، حداقل دو سه جمله.. خیلی ناقص تموم شد
کاربر 913784
ااصلا جالب نبود
AhmadReza
خیلی عالیه
Arman
همش مفهوم های پیچیده بود
ساده نمیشه فهمیدش
سلنا
از اونجایی که خیلی کوتاهه میشه خوندش ولی جالب نیست
کاربر 5599911
جالب بود
کاربر 6041705
شاید کنایه از عادت های مخرب و بد ما هست. ما نمیتونیم از شر عادت های بدمون خلاص بشیم در عین حال میدونیم که چقدر اذیت کننده و مخرب و حتی مسخره هستند.
کاربر 3867250
به نظرم عادت ما به افکار و عقاید اشتباهمون را گوشزد میکنه
AS4438
یک موضوع کلی ولی خلاصه شده، بنظرم میتوان برداشت های خیلی خوبی ازاین موضوع داشت.
کاربر ۶۸۹۲۳۰۹
کتاب گرچه کوتاه بود ولی خیلی حرف برای گفتن داشت
به نظرم اون فردی که با چترش به اون مرد میزد در واقع روح اون مرد بود که مرد و از کارهایی که میکرد باضربه زدن سرزنش میکرد که فردو متوجه کنه و درقسمت اخرش که گفت که میترسم زمانی که بهش احتیاج دارم اومرا ترک کند یعنی شرایط به حدی سخت بشه که اون بانبودش اوضاع بدتر بشه و اون وجدانش ازبین بره ودرواقع بهش عادت میکنه
کاربر ۴۴۳۹۵۶۴
عادت به چیز هایی که در اول حتی پذیرششون سخته ، اما این گاهی خطرناکه . با بعضی چیز ها همون اول برخورد کنید ، همون اول که دارین زجر میکشین تغییر کنید وگر نه ممکنه به بعضی چیز هایی که نباید عادت کنید
mrzi
افکار منفی و اضطراب اولش وقتی میاد سراغمون اذیت کننده هست
اما انگار ما به زندگی کردن با اونا عادت میکنیم
mehdik2017
خیلی جذاب نبود
کاربر 7502161
داستان خیلی جالبی بود
من اون مردی که چتر داشت رو به وجدان میتونم تشبیه کنم
که ای مرد همیشه حواست باید جمع باشه
من همیشه هستم
پس حواست به کارهای باشه
captain
چقدر شبیه زنگی خودمه...
melika12011
بسیار پر بار و آموزنده
حجم
۷٫۹ کیلوبایت
حجم
۷٫۹ کیلوبایت
قیمت:
رایگان