نظرات کاربران درباره کتاب خوشه‌ های خشم

از نظر داستان پردازی واقعا عالی بود و حس اینکه با نویسنده همراه بودی رو بهت دست میده و یه جورایی مشکلاتی رو که در زندگی اون زمان آمریکایی ها وجود داشته رو خیلی قشنگ توصیف کرده.

عالی بخونید خیلی مفیده

یک شاهکار ادبی

کتاب بی نظیریه ، ابتدای کتاب با توصیف زیاد وضعیت طبیعی منطقه کمی خسته شدم اما کمی جلوتر که رفت و وارد ماجرا شد از خواندنش لذت بردم نویسنده به ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و روانی به خوبی پرداخته شاید با نگاه سطحی فقط بحث اقتصادی جامعه آنروز آمریکا دیده بشه اما این نویسنده سایر ابعاد رو هم به خوبی به خواننده منتقل کرده

یکی از بهترین رمان هایی که تا الان خوندم خوشه های خشم است.(من نسخه چاپی کتاب رو پنج سال پیش خوندم) خوشه های خشم را بخوانید و ببینید وقتی مردم باهم همکاری نکنند و در کنار هم نباشند چه بدبختی هایی بر سر آنها خواهد آمد. ببینید افراد در برابر جامعه چه مسئولیتی دارند. بخشی از کتاب «زمین داران بزرگ برای حمایت از یکدیگر جمعیتهایی تشکیل میدادند و برای گفتگو درباره چگونگی سرکوبی, چگونگی کشتن, سلاحهای گرم و نارنجکهای گازدار گفتگو میکردند و همیشه این تهدید وحشت انگیز خاطرشان را رنج میداد سیصد هزار نفر اگر زیر فرمان رهبری گرد آیند دیگر کار تمام است سیصد هزار بدبخت گرسنه اگر به نیرویشان پی ببرند کشور را خواهند گرفت و انگاه نه تفنگ نه نارنجکهای گازدار جلوشان را نمیگیرند... غیر از زور هیچ راه دیگه ای نیست باید کاری کرد مثل سگ بترسن.... شرکت ها و بانک ها ندانسته گور خود را می کندند. باغ ها از میوه لبریز بود و جاده از گرسنگان. انبارها لبریز از محصول بود و فرزندان بی چیزان به استخوان سستی مبتلا می شدند و کورک همه جای بدنشان را فرا می گرفت. شرکت های بزرگ نمی دانستند رشته ای که گرسنگی را از خشم جدا می کند خیلی نازک است. به جای افزودن به مزدها پولشان را در راه تهیه نارنجک های گازدار , هفت تیر, استخدام محافظ , تهیه لیست سیاه و دست آموز کردن گروه های جیره خوار به کار می بردند. روی جاده های بزرگ مردم مانند مورچه , در جستجوی کار و نان, سرگردان بودند. و خشم بارور می شد. ....»

داستانی فوق العاده که در ابتدا سخت است و به تدریج مثل غلتیدن آب روی برگ ها خواندنی و عالی میشود.

ترجمه عالی رمانی که شاهکار هست فضاسازی عالی

دو نکته ی جالب اینکه مادر چه خوب فهمیده بود،نفسِ جدا شدن اعضای خانواده یعنی از هم پاشیدن. و اگر سرخوشی و خنده و گوشت خوک و لحظات خوب است و چنانکه سختی و گرسنگی و ملال و فقر است، با جدا نشدن و ترک نکردن پدر و مادر و بچه ها معنا می‌گیرد.و همه ی اینها جدای از خانواده بی معنا و عبث است. نکته بعد اینکه رفاه و امنیت ثروتمندان رو تنها و تنها عدالت(حتی مقداری) تضمین می‌کند!اگر‌ گرسنگان احساس تبعیض و بی عدالتی کنند،با میلیون ها ثروت هم نمیتوانی مرفه و ایمن باشی.

لازمه که بخونیم ...و قدر یه چیزایی که امروز برا ما شد روزمرگی رو بدونیم...آدمایی هستن برا همین روزمرگی ما خوردن خوابیدن..دارن شب روز تلاش می کنن بهش برسن...البته آدمی بگونه ای هست که هر چیزی رو وقتی از دست میده قدرشو می دونه

بهترین بود این کتاب واقعا لذت بردم ۱۰۰صفحه اول رو ۱۰روز خوندم ولی بعد۵۰۰صحفه بعد رو اینقدر جذاب بود که ۵روز خوندم .از دست ندید این شاهکار رو

عالی بود و چه پایان عالی تری

ترجمه خوبی نداشت ولی کلا داستان خوبی بود ادبیات قوی داشت

بسیار زیبا...دیدن فیلمی به همین اسم با اقتباس از همین رمان به کارگردانی جان فورد هم بسیار توصیه میشود

کتاب از نظر داستان و کشش فوق‌العاده هست. ترجمه در کل خوب هست ولی متاسفانه خیلی روان نیست. ضمنا مشخص نیست که چقدر از داستان سانسور شده و برای همین بعضی جاها آدم گیج میشه. در کل ولی سفارش میکنم.

نسخه صوتیش از کتابش ارزونتر چرا

عاااااالیه عاااااالی

بچه بودم فیلم سیاه و سفید رو دیدم و به نظرم خیلی غم انگیز بود.

بعد از زمانی که کشاورزی امریکا صنعتی شد و سرمایه داری و بانکداری ایجاد شد ثروتمندان و‌حکومتیان باعث شدند مردمان کشاورز فقیر و‌ندار و بدبخت بشن و مهاجرت کنن نویسنده توانسته با قلم شیوا و قوی خود ان روزها را در چشم خواننده به تصویر بکشد من که نمیتونستم دست از خوندن بکشم تا کتاب تموم شد همیشه برای ثروتمندتر شدن عده ای تعداد زیادی انسان ضعیف فقیرتر میشوند توصیه میکنم مطالعه کنین و لذت ببرین # چالش کتابخوانی

با این کتاب همراه یه خانواده میشید، خانواده جود، خانواده ای که بانک زمینشون رو گرفته و مجبور شدن از شهر خودشون برن، برای پیدا کردن کار، مثل خیلی از خونواده های دیگه کتاب شاید یکم طولانی باشه ولی خیلی قشنگ از ظلم سرمایه دارها و فقر خانواده ها گفته این که فقر آدم رو به چه کارهایی وادار میکنه این که با وجود فقر بعضی وقتا همون آدمای فقیر به هم کمک میکنن به قول کتاب: «هر وقت دردسری برات پیش اومد، برو پیش آدمای ندار. اونا تنها آدمایین که به آدم کمک میکنن، فقط اونا…» با شخصیت هاش میتونید ارتباط بگیرید و داستان هم کشش داره و میخواید بدونید بعدش چی میشه ستاره ای که کم کردم هم به خاطر آخرش بود که جالب نبود خیلی برام و بعضی چیزها برام نامشخص موند در کل پیشنهاد میشه پ.ن: من صوتیش رو با صدای آرمان سلطان زاده گوش دادم عالی بود.

اگه دوست دارید کتابی بخونید که بر اساس رویدادهای واقعی تاریخ باشه.این کتاب خیلی خوبه